
دوستان جذاب هستید. در هر حال شک نکنید که جذابیت رفتاری قبل از آنکه به خاطر ظاهر افراد شکل بگیرد، از شخصیتشان نشأت میگیرد. در حقیقت جذابیت رفتاری مجموعهای از تواناییها شامل ارتباط برقرار کردن، شوخ طبعی و اعتماد به نفس است. جذابیت رفتاری باعث میشود دوستان بیشتری دوروبرتان باشند و روابط طولانیمدت و عمیق با آنها داشته باشید. افراد جذاب توجه دیگران را به خود جلب میکنند، سایرین به آنها اعتماد دارند و نتیجهی معاشرت لذتبخش با آنها، نایلشدن به لقب خدای جذابیت خودمان است. شاید شما جذابیت رفتاری فوقالعادهای دارید، یا شاید در جمع کمی گمنام هستید و آنطور که باید جذابیت در رفتارتان نمایان نمیشود؛ در هر صورت با خواندن روشهای زیر میتوانید موفقیت خود را حفظ کنید و یا به میزان جذابیت رفتاری دلخواهتان برسید.
این روزها با عبارت «خدای جذابیت» زیاد روبهرو میشویم، اما واقعا خدای جذابیت کیست؟ گذشته از اینکه این عبارت به ویژه در شبکههای مجازی کمی بارِ طنز و شوخی پیدا کرده است، همهی ما دوست داریم خدای جذابیت باشیم. حتما با افرادی برخورد کردهاید که نحوهی حرفزدن یا برخوردشان در جمع همه را شیفته و میخکوب کرده است و همان دم آرزو کردهاید که کاش شما هم از این نوع جذابیت رفتاری داشتید. اصلا شاید شما خواننده عزیز یکی از این دوستان جذاب هستید. در هر حال شک نکنید که جذابیت رفتاری قبل از آنکه به خاطر ظاهر افراد شکل بگیرد، از شخصیتشان نشأت میگیرد. در حقیقت جذابیت رفتاری مجموعهای از تواناییها شامل ارتباط برقرار کردن، شوخ طبعی و اعتماد به نفس است. جذابیت رفتاری باعث میشود دوستان بیشتری دوروبرتان باشند و روابط طولانیمدت و عمیق با آنها داشته باشید. افراد جذاب توجه دیگران را به خود جلب میکنند، سایرین به آنها اعتماد دارند و نتیجهی معاشرت لذتبخش با آنها، نایلشدن به لقب خدای جذابیت خودمان است. شاید شما جذابیت رفتاری فوقالعادهای دارید، یا شاید در جمع کمی گمنام هستید و آنطور که باید جذابیت در رفتارتان نمایان نمیشود؛ در هر صورت با خواندن روشهای زیر میتوانید موفقیت خود را حفظ کنید و یا به میزان جذابیت رفتاری دلخواهتان برسید.
متأسفانه در جامعهی امروز، شنیدن به رفتاری کمیاب تبدیل شدهاست. وقتی کسی با شما صحبت میکند، عمیقا گوش کنید. حواستان را پرت ناهار فردا یا پیام تلفن و … نکنید. گوش کنید و نشان بدهید که از شنیدن حرفِ طرفِ مقابلتان لذت میبرید و حرفهایش برایتان مهم است. مثلا سرتان را تکان دهید، تأیید کنید، سؤال کنید و در یک کلام، همراهش باشید.
هیچکس دوست ندارد فریب بخورد. منظور از فریب حیلههای روباه مکار و گربه نره نیست. منظور نگفتن حقیقت و صادق نبودن است. مثلا اگر نمیتوانید به قولتان پایبند باشید، قول ندهید؛ ولی اگر قول دادید حتما آن را عملی کنید. مردم را به دنبال خودتان نکشانید، یا وقتی کسی از شما نظرخواهی میکند، روراست و منطقی آنچه در سر دارید را بازگو کنید. جذابیت رفتاری به توانایی شما در برقراری ارتباط درست و صادقانه با دیگران وابسته است. البته نباید روراستی را با گستاخی و بیادبی اشتباه بگیرید. فرض کنید دوستی دربارهی لباسش از شما نظرخواهی میکند و شما آن لباس را نمیپسندید. راستش را بگویید، اما نرمی سخن و لحن درست را فراموش نکنید. به جای اینکه بگویید: « اه اه… این چیه پوشیدی؟» از جملهای نظیر «لباس قبلیت رو بیشتر میپسندم»، استفاده کنید.
اینکه چه چیزی میگویید، یک مسئله است و چگونه گفتن آن مسئلهای دیگر. لحن و نحوه ابراز نظرات بسیار مهم است. شاید بعضی اوقات نیت شما مثبت، اما نحوهی بیان کردن نظرتان، طوری باشد که منظور شما را منعکس نکند. اینجاست که «چه» در مقابل «چگونه» قرار میگیرد. مثلا شاید قصد شما تعریف کردن از کسی یا چیزی باشد اما لحن صحبتتان موجب سوءِبرداشت شود و منظور شما به درستی منتقل نشود. سوءتفاهم کلامی، یکی از موانع مهم ارتباطی است. افرادی که جذابیت رفتاری دارند راحت، روراست و شفاف صحبت میکنند، در نتیجه دیگران منظورشان را درست متوجه میشوند و ارتباطی سالم و طبیعی میان آنها برقرار میشود. اگر در انتقال معنی کلامتان مشکل دارید، سعی کنید از دوستانتان کمک بگیرید و لحن صحبت کردنتان را تغییر دهید. سوءِتفاهم، عدم درک متقابل و هزار و یک مشکل ارتباطی دیگر به دنبال دارد.
عامل شادی و معاشرت باشید. افراد را دور هم جمع کنید، مهمانی بدهید، برنامههای تفریحی یا دستهجمعی راه بیندازید و تا جایی که در توان دارید شادیآفرین باشید. این کار اصلا سخت نیست و به جذابیت رفتاری شما میافزاید. مثلا همه دوستان یا اقوام را در پارکی دور هم جمع کنید، یا مهمانی شام ترتیب بدهید. این کار به دیگران نشان میدهد که شما به آنها اهمیت میدهید و در پی گسترش محبت و دوستی هستید. جذابیت رفتاری یعنی اهمیت دادن، توجه کردن و نثار محبت به دیگران.
اگر اشتباهی کردید، مثلا لیز خوردید یا از پله افتادید و در اصطلاح «گاف» دادید، اصلا شرمنده نشوید و خجالت نکشید. راحت باشید، بخندید و سخت نگیرید. حس طنز و شوخطبعی حضور شما را دوستداشتنیتر میکند. البته فراموش نکنید که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. خیلی خوب است که کسی بتواند یخ جمع را بشکند، لطیفه بگوید و با بذلهگویی با افراد ارتباط برقرار کند اما دیگر شورش را درنیاورید. بذلهگویی در مکالمات حساس و جدی شبیه مسخرهبازی میشود و نه تنها به جذابیت رفتاری شما کمک نمیکند، بلکه باعث میشود سخیف به نظر برسید.
همیشه نسبت به مسائل و رویدادها مثبتاندیش باشید. حتی اگر در مواردی احساس ناراحتی میکنید یا مخالف هستید، به روی خودتان نیاورید. با لبخند و گشادهرویی پذیرای نظرات و رخدادهای مختلف و بعضا جدید باشید. فکرتان را باز نگه دارید. هیچچیز همیشه کامل و ایدهآل نیست، اما اشتیاق و شور شما در پذیرش موضوعات و حل مشکلات، رفتار شما را کامل و ایدهآل میکند و این یعنی جذابیت رفتاری که هم دوستان زیادی را برای شما به ارمغان میآورد و هم مصاحبت با شما را لذتبخش میکند.
اگر میخواهید خدای جذابیت شوید، خودتان بخندید و دیگران را هم وادار به خندیدن کنید. خندیدن و خنداندن را اولویت ذهنی خود قرار دهید. گاهی اوقات جدی نگرفتن مسائل و عبور از آنها با خندیدن، فشار و اضطراب بیهوده را از شما دور میکند. پس سعی کنید بخندید و به خندیدن عادت کنید. مطالب طنزآمیز و لطیفههای بامزه بخوانید و آنها را برای دوستانتان نیز بفرستید یا بخوانید. از قدیم گفتهاند، خنده بر هر درد بیدرمان دواست. وقتی خندیدن را جدی میگیرید، کمکم از نکتهسنجیهای آزاردهنده روزانه دور میشوید و شادتر و خوشبختتر زندگی میکنید. جذابیت رفتاریِ فردی که میخندد و مانند یک گل میشکفد، خیلی بیشتر از فرد عبوسی است که کسی حتی جرأت ندارد به او سلام کند.
به آنچه میگویید و انجام میدهید، اعتماد کامل داشته باشید. پای حرفتان بایستید و البته وقتی متوجه اشتباهات خود میشوید با آغوش باز آنها را تصحیح کنید. این حرکت یعنی اعتمادبهنفس که جذابیت رفتاری شما را به شکل شگفتانگیزی افزایش میدهد. با این کار به همه نشان میدهید که با خودِ واقعیتان راحت هستید و به او اعتماد دارید و دیگران هم در ارتباط با شما احساس آرامش بیشتری میکنند. پرسشکردن درباره آنچه نمیدانید نیز به افزایش اعتمادبهنفستان کمک میکند. ندانستن به هیچوجه عیب نیست. مثلا فرض کنید با دستگاهی جدید در بانک، رستوران یا مراکز تجاری روبهرو میشوید، و طرز کار کردن با آن را نمیدانید. خُب چه عیبی دارد، مگر اجداد شما واردکننده یا سازنده آن دستگاه بودهاند. اصلا خجالت نکشید، جرأت کنید و طرز کار آن را بپرسید. ندانستن نشانهی ضعف نیست، ولی در مقابل نپرسیدن عیب است.
خوب لباس پوشیدن و حرکات مناسب نشانهی اعتمادبهنفس هستند. لازم نیست اندامی کاملا ایدهآل داشته باشید. چه کسی گفته است که همه باید همقد «کریستیانو رونالدو» یا به زیبایی فلان هنرپیشه هالیوودی باشند. خود را دوست بدارید، خوب لباس بپوشید و مطمئن باشید که همهی ما مانند آفریدگارمان زیبا هستیم. زیباییها و نقاط قوت خود را ببینید و در عین حال سعیکنید عیبهایتان را رفع کنید. مثلا اگر چاق هستید، ورزش کنید. هر کاری که باعث میشود احساس بهتری نسبت به خود و ظاهرتان داشته باشید، انجام دهید و هرگز اجازه ندهید عیب ظاهری اعتمادبهنفستان را کاهش دهد. به یاد داشته باشید که جذابیت رفتاری یعنی قبول کردن هر آنچه که دارید و هستید.
اعتماد به خود و اهمیت دادن به ظاهر، خیلی خوب است، اما زیادهروی نکنید. اینکه فقط از خود تعریف کنید و به بهای دیدهشدن دیگران را نادیده بگیرید، نه تنها جذابیت رفتاری شما را زیاد نمیکند، بلکه حتی باعث میشود از چشم دیگران بیافتید. منم منم و خودنمایی شما را دوستنداشتنی و غیرقابلمعاشرت میکند. برای فرار از تلهی خودشیفتگی سعیکنید به سایرین اهمیت بدهید، از دیگران تعریف کنید و البته با مهربانیتان آنها را خوشحال کنید، زیرا هیچچیز مانند مهربانی نمیتواند به جذابیت شما بیفزاید.
به طور خلاصه، جذابیت رفتاری یعنی استفادهی درست از شوخطبعیِ کلامی، داشتن حس اعتمادبهنفس و معاشرت و ارتباط با دیگران. دیگران را دوست بدارید، با آنها معاشرت کنید و با اعتماد به خود و صداقت و افزودن چاشنی شوخی و طنز در دل آنها جای بگیرید. یادگیریِ اصولِ جذابیت رفتاری، کار چندان دشواری نیست. با رعایت این نکات بهتر و بهتر شوید و شاد زندگیکنید.
«خانوادهی من هیچوقت پول نداشت و همهچیز بهسختی بهدست میآمد. زمانیکه من موفق شدم هزینههای مدرسهی کسبوکارم را پرداخت کنم، همسر سابقم من را از خانه بیرون کرد. آخرین سرمایه گذاری های پرخطری که انجام دادم، بهشدت شکست خوردند و مجبور شدم برای تأمین هزینههای مدرسهی فرزندم خانهی ساحلیام را بفروشم.
824 بازدیدمطالعه بیشتر ...قانون جذب یک اصل ساده ولی اساسی را بیان میکند: هر آنچه انسان در ذهن خود آن را تصور نماید، بیشتر به آن دست پیدا خواهد کرد.
این اصل هم در موارد مثبت اعم از خوشبختی، ثروت و سلامت اجرایی است و هم در حالتهای منفی مانند بدبختی، بیپولی، بیماری و رنج.
چگونه جذاب صحبت کنیم؟نکاتی برای اینکه دیگران را مهبوت خویش کنیم
6,126 بازدیدمطالعه بیشتر ...میل به کمال و بهتر شدن در وجود تمامی ما انسان ها وجود دارد، همه ی ما دوست داریم انسان های بهتری باشیم . شاید در عمل کمی ضعیف کار می کنیم ولی تمایل به بهتر شدن در آفرینش ما وجود دارد.
3,722 بازدیدمطالعه بیشتر ...در بسیاری از ازدواج ها فریب کاری و وعده های دروغین نامزد ها صرفا به قصد رسیدن به اهداف ظاهری است که افراد را دچار چالش کرده و ازدواج آنها با شکست روبه رو می کند. وقتی که نامزدی پس از ازدواج با حقیقت تلخ این وقایع روبرو می شود باور او نسبت به زندگی و انتخاب هاب بعدی تغییر می کند.
218 بازدیدمطالعه بیشتر ...جذب کردن مردان مثل پازل میمونه چون هر مردی یه خصوصیت اخلاقی داره. ترفندهای بی شماری برای جلب توجه مردها وجود داره که معمولا برای خانوم ها از اهمیت ویژه ای برخورداره که چطور میتونن بهترین ظاهر و رفتار زنان رو برای همسرشون داشته باشن. مطلب زیر شما رو راهنمایی میکنه تا بتونین مرد مورد علاقه تون رو جذب کنین.
2,241 بازدیدمطالعه بیشتر ...عشق یکی از مهمترین و اصلیترین احساسات انسان است، عشق احساسی عمیق و لذتی بسیار زیبا برای افراد است
9,127 بازدیدمطالعه بیشتر ...قدرت باور نکردنی کلمات
کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند. به عبارت ساده آنچه می گویی فکری است که بیان میشود. کلمهها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امور ما شکل میدهند. ناخودآگاه مان، تنها افکار و کلمات به کار برده شده را میشنود و غیرارادی آنها تکرار میکند، و بر وجود ما تاثیر میگذارد. پس چه بهتر که این افکار را در مسیر مثبت و سازنده و با کلماتی نیرو زا و قدرتمند به کار ببریم تا اثرات فوق العاده آن را در خود حس کنیم
«خانوادهی من هیچوقت پول نداشت و همهچیز بهسختی بهدست میآمد. زمانیکه من موفق شدم هزینههای مدرسهی کسبوکارم را پرداخت کنم، همسر سابقم من را از خانه بیرون کرد. آخرین سرمایه گذاری های پرخطری که انجام دادم، بهشدت شکست خوردند و مجبور شدم برای تأمین هزینههای مدرسهی فرزندم خانهی ساحلیام را بفروشم.
824 بازدیدمطالعه بیشتر ...قانون جذب یک اصل ساده ولی اساسی را بیان میکند: هر آنچه انسان در ذهن خود آن را تصور نماید، بیشتر به آن دست پیدا خواهد کرد.
این اصل هم در موارد مثبت اعم از خوشبختی، ثروت و سلامت اجرایی است و هم در حالتهای منفی مانند بدبختی، بیپولی، بیماری و رنج.
چگونه جذاب صحبت کنیم؟نکاتی برای اینکه دیگران را مهبوت خویش کنیم
6,126 بازدیدمطالعه بیشتر ...میل به کمال و بهتر شدن در وجود تمامی ما انسان ها وجود دارد، همه ی ما دوست داریم انسان های بهتری باشیم . شاید در عمل کمی ضعیف کار می کنیم ولی تمایل به بهتر شدن در آفرینش ما وجود دارد.
3,722 بازدیدمطالعه بیشتر ...کلمات کلیدی:
ادامه میخوانید که چگونه میتوانیم واقعا خاص باشیم.
همهی ما دوست داریم خاص و منحصربهفرد باشیم. دوست داریم دیگران را تحت تأثیر قرار بدهیم. اما واقعیت با علاقهی ما کمی متفاوت است. در عمل، بیشتر آدمهای دور و بر ما مثل محصولات یک خط تولید هستند. آدمهایی شبیه به هم که هرچه بیشتر تلاش میکنند خاص باشند، بیشتر به هم شبیه میشوند. وقتی خاص بودن دغدغهای همهگیر باشد برای متفاوت شدن باید به دنبال خاص نبودن رفت. اوضاع کمی پیچیده شد، اما اصلا نگران نباشید در ادامه میخوانید که چگونه میتوانیم واقعا خاص باشیم.
انسانها ویژگیهای مشابه بسیاری دارند. همه غذا میخورند، حرف میزنند، با دیگران معاشرت میکنند، احساسات مختلفی دارند و… . اما این ویژگیهای مشترک در بسترهای متفاوتی قرار میگیرند و در نتیجه تجربههایی شکل میگیرد که مخصوص هر فرد است و او را یکتا میکند. پس باور داشته باشید که شما به طور ذاتی خاص و نمونه هستید. حتی دوقلوها نیز دقیقا به یکدیگر شبیه نیستند، اگر هم شباهتی در کار باشد، با گذشتن از صافی تفکر و تجربه، نتیجهای کاملا ناهمگون تولید میشود. هیچکس به جای شما زندگی نمیکند و نخواهد کرد، پس با اطمینان از اینکه منحصربهفرد هستید، سعی کنید افکار خودتان را پیگیری کنید. شما عقاید و راهحلهای خود را در مسائل مختلف دارید و لزومی ندارد که نسبت به بروز آنها واهمه داشته باشید یا آنها را نادیده بگیرید.
آزمایش روانشناسی معروفی در زمینهی گرایش به پیروی از عقاید عمومی وجود دارد. در این آزمایش سه خط، روی کاغذ رسم شده بود که یکی از آنها به وضوح از سایرین کوچکتر بود. از فردی در مورد کوتاهترین پارهخط پرسش شد، در حالیکه سایر افراد از عمد، همگی به اشتباه پارهخط دیگری را انتخاب کرده بودند. فرد با اینکه به وضوح میدید که کدام خط واقعا کوتاهتر است، تنها با تکیه بر باور عمومی، پاسخی اشتباه مانند سایرین داد. این حرکت، نشان از علاقهی انسانها به همرنگ جماعت شدن دارد. وقتی از باورها و نظرات عمومی پیروی میکنیم، در حقیقت احساس میکنیم از خطر تصمیمگیری متفاوت به دور هستیم. برای مثال، رستورانی را در نظر بگیرید که بسیار مشهور است و همه رفتن به آن را توصیه میکنند. بیشتر ما تمایل داریم به جای تجربه کردن مکانی جدید به همان رستوران برویم، چون فکر میکنیم با احتمال زیاد غذا در آن جا باکیفیت است و در نتیجه خود را از تصمیمگیری و تفکر بیشتر و عواقب تصمیمات انفرادی، میرهانیم. برای خاص بودن نباید بترسید. شجاع باشید. شاید دنبال کردن جمع به شما آرامش خاطر بدهد ولی در نهایت یکی مثل بقیه خواهید بود. اگر میخواهید متفاوت باشید، حتما باید انتخابهای متفاوت داشته باشید.
در این دنیای بزرگ و پهناور به اندازهی موهای سرتان (البته این مثال دربارهی دوستان کممو صدق نمیکند)، فرهنگها، رفتارها، باورها و عادتهای مختلف و گاهی عجیب و غریبی چون خوردن بندپایان در کشورهای شرق آسیا یا پرستش چیزهای عجیب و غریب در امریکای لاتین وجود دارد. پس بدانید در این دنیای بزرگ نهایتا هیچ چیز عجیب و غریبی وجود ندارد و این ادعا بالاخره در جایی عادی تلقی خواهد شد. سعی کنید خودتان باشید، یعنی کسی که افکار و عقاید خودش را دارد و کاملا منحصربهفرد و متمایز از هر فرد دیگری است که روی زمین زندگی میکند.
خودتان تصمیم بگیرید و پای تصمیمتان هم بایستید. برای این کار باید بر روی راه های افزایش اعتماد به نفس کار کنید. اگر برای هر کاری تعلل میکنید و یا سعی دارید از دیگران الگوبرداری کنید، متأسفانه اعتمادبهنفس بالایی ندارید. شجاع باشید و اگر به اندازهی کافی قوی نیستید، تلاش کنید خود را تغییر بدهید. قوی شدن کمی زمان میبرد. میتوانید با نگاه کردن به زندگی و رفتارهای افرادی که اعتمادبهنفس دارند، به رازهای موفقیتشان پی ببرید. هیچوقت خودتان را دستکم نگیرید، خیلی از کسانی که حتی فکرش را هم نمیکنید گاهی اعتمادبهنفس کافی ندارند زیرا بالا بردن اعتمادبهنفس یک فرایند است، یعنی با شروع مجموعهای از اقدامات لازم برای ارتقای آن، رشد و پیشرفت اندکاندک حاصل میشود و این مراحل زمان زیادی لازم دارد.
به هیچ چیز وابسته نباشید؛ بریدن وابستگیها کمی دشوار است. به خصوص در جوامع امروزی که زندگی ما به گروههای مختلفی گره خورده است. اما سعی کنید وابستگی خود را به عادتهای مختلف از بین ببرید. مثلا برای شروع، مجلههای مد و زیباییتان را دور بریزید یا کارهایی را که برای خوشایند دیگران انجام میدهید، ترک کنید. سعی کنید در مورد وقایع و اخبار، تحلیل ذهنی خود را داشته باشید. لباسهایتان را مطابق سلیقه و علاقهی واقعیتان تهیه کنید یا از ذائقهی غذاییتان خجالت نکشید. شاید ریختن ماست روی ساندویچ کتلت، برای دیگران کمی خندهدار باشد، خب باشد، چه اهمیتی دارد وقتی شما از این طعم لذت میبرید.
گاهی بعضی از واژهها برای همه کاملا آشنا هستند و ما هم فکر میکنیم مفهوم آنها را به خوبی میدانیم. اما اگر از ما خواسته شود که عمیقا به معنی بعضی از این مفاهیم آشنا، فکر کنیم و آنها را توصیف کنیم، کار از نوشتن املای کلمه قسطنطنیه برای یک کلاس اولی هم، سختتر میشود. منحصربهفرد بودن برای شما چه مفهومی دارد؟ آیا تنها به دنبال تفاوت در طرز پوشش خود هستید یا این خاص بودن را در ابراز عقاید سیاسی و… میبینید. شما باید تعریف دقیقی از خاص بودن داشته باشید و بدانید منحصربهفرد بودن از نظر شما چیست؟ اگر میخواهید بیهمتا باشید علت آن چیست؟ این نیاز از کجا پیدا شده است؟
شما دقیقا چه کسی هستید؟ ارزشهای شما در دوستیابی، مسائل فرهنگی، اقتصادی و غیره چیست؟ فهرستی از ارزشهای خود در زمینههای مختلف تهیه کنید. عناوین بهدست آمده، تنها لغاتی پوچ و بیروح نیستند. اینها ارزشهای مهمی هستند که در نهایت شخصیت شما را تشکیل میدهند و شما با پررنگ کردن آنها میتوانید نمونهای منحصربهفرد و خاص از خودتان باشید.
بیشتر ما به خاطر ترسی که از قضاوت دیگران داریم به خودسانسوری روی میآوریم. گاهی اوقات حتی آنطور که فکر میکنیم نیست و دیگران هیچ قضاوتی دربارهی ما ندارند. و در حقیقت هیچکس حتی به رفتار ما فکر هم نمیکند و ما با اهمیت دادن بیش از حد به نظر دیگران، بیهوده خودمان را آزار میدهیم. بعضی مواقع نیز دیگران واقعا ما را قضاوت میکنند و یا حتی تمسخر. در این صورت، بهترین کار این است که دلیل را از آنها جویا شویم، بیپرده سخن بگوییم و نگذاریم احساسات بد در قلبمان تبدیل به عقده و سیاهی شود. وقتی کاری انجام میدهید و یا حرفی میزنید که معقول است، از هیچکس و هیچ چیز نترسید. خجالت نکشید و خود را متوقف نکنید. اینجا شما مقصر نیستید، بلکه مقصر کسی است که به خود اجازه میدهد امنیت محیط شما را با رفتار ناشایست و تمسخرآمیز بر هم زند.
وقتی ارزشهای اصلی و مورد قبول خود را شناسایی کردید، به سراغ تعریف اهدافتان بروید. میخواهید چه کسی باشید؟ میخواهید چه کار کنید؟ دوست دارید هر روز که از خواب برمیخیزید چه حسی داشته باشید؟ چگونه میتوانید به اهدافتان برسید؟ هیچکس در این دنیا شبیه شما نیست. سعی کنید به نسخهی ایدهآل از شخصیت منحصربهفردتان تبدیل شوید. کاری که دوست دارید انجام بدهید. به دنبال شغل رؤیاهایتان بروید. میخواهید یک جهانگرد باشید؟ خب شروع کنید! کسی جلودار شما نیست. بدانید که در بیشتر مواقع خودتان اولین و بزرگترین مانع برای رسیدن به آرزوهایتان هستید. گام اول برای دستیابی به آرزوها، شناسایی اهداف است. اهداف به حرکت شما جهت میدهند. شما سایهی هیچکس نیستید، بلکه فردی مستقل هستید.
تمرکز زیاد بر کارها و صحبتهای دیگران شما را از خودتان دور میکند. یادتان باشد که احساسات، خیلی راحت سرایت پیدا میکنند و معاشرت با گروهی از افراد، بعد از مدتی شما را شبیه آنها میکند. البته گاهی این احساسات تأثیر مثبت دارد ولی با این وجود، نباید احساسات درونی خود را نادیده بگیرید؛ حتی اگر جمعی که در آن هستید، بسیار ارزشمند و فوقالعاده است. در نهایت این شما هستید که برای خود تصمیم میگیرید.
چگونه خاص باشیم-ضمن حفظ عقاید خود، نظرات دیگران را هم بشنوید
الکی چیزی نگویید. در این جور مواقع میگویند: «یه چیزی گفتم که یه چیزی گفته باشم»، این عبارت خندهدار بسیار مضر است. قبل از هر گفتوگویی به آنچه میگویید فکر کنید. حرفتان را در دهان مزهمزه کنید و بعد شروع به صحبت کنید. به صحبتهای سایرین به دقت گوش بدهید و در آنها تأمل کنید. باور کنید گاهی اگر سکوت کنید کسی نگران قوّهی تکلم شما نخواهد شد. اما وقتی با فکر و منطق با دیگران وارد بحث میشوید، تجربهی هیجانانگیزی میسازید که هم مفرح است و هم آموزنده. غیبت کردن، کار بسیار زشتی است. اما نمیتوان کتمان کرد که همهی ما در آن بسیار وارد هستیم و جلوگیری از وسوسه شدن برای ارتکاب به آن خیلی سخت است. گاهی اوقات نیز ما فقط برای همراهی کردن جمع وارد بحث غیبت میشویم و توان کافی برای مخالفت با جمع را نداریم. در این مواقع باید با جرئت نظر اصلی خود را مطرح و با دیگران مخالفت کنیم.
هیچوقت دنبالهروی تفکرات دیگران نباشید، حتی اگر آنها والدین یا دوستان شما هستند. مستقل فکر کنید، کنجکاو باشید و سؤال کنید. در مورد همه چیز دقیق باشید. اگر سؤالی دارید حتما مطرح کنید. مهم نیست، این پرسش دربارهی عقاید دینی است یا چیزهای ساده و کماهمیتی چون سبزیجات. در هر صورت بپرسید و سعی کنید به جمعبندی خاص خود برسید. اگر در مورد سیاست، ورزش یا موسیقی و… با دوستانتان همعقیده نیستید، اصلا لزومی ندارد سکوت کنید. به نظر خود اعتماد و افتخار کنید. مستقل اندیشیدن از گامهای اصلی رشد و تعالی است.
گاهی اوقات به دلیل میلی که انسان به پذیرش از سمت جمع دارد، سعی میکند طوری رفتار کند که مورد قبول واقع شود. در این راه خودش را سانسور میکند یا طوری عمل میکند که تأیید دیگران را جذب کند. فردی را در نظر بگیرید که مرتب میگوید: «من چاق هستم» و هدفش جلب توجه سایرین برای رد کردن این موضوع است. دوست دارد همه بگویند: «نه تو چاق نیستی». این حرکت بسیار غیرعقلانی و نادرست است. چرا سعی میکنید با جذب تأیید غیرواقعی بر آنچه که هست، سرپوش بگذارید. همانی باشید که میاندیشید. با تحریف حقیقت به خاص بودن خود پشت میکنید.
چگونه خاص باشیم-مطابق میل خود لباس بپوشید
سعی نکنید چیزی بپوشید که تحسین دیگران را جلب کند. مثلا از مد و لباسهای رایجی که دوست ندارید، به هیچوجه استفاده نکنید. چیزی بپوشید که مطابق شخصیت و سلیقهی شماست. اگر کورکورانه از مد تبعیت کنید مثل حلزونی میشوید که لاک یک لاکپشت را حمل میکند. آیا او یک حلزون خاص است؟ قطعا خیر، در پاسخ باید بگوییم او حلزونی بیهویت و خندهدار است. البته همهی اینها به معنای زیر سؤال بردن ارزش مد نیست. دیدگاه ما نسبت به مد، آن را ارزشمند یا بیارزش میسازد. در واقع هر فرد باید با در نظر گرفتن علاقه، سلیقه و البته اندام خودش، لباس انتخاب کند. بهویژه در عصر حاضر، که گزینههای متعددی در دنیای مد و لباس پیش رو است. با انتخاب درست لباس، میتوان کاملا منحصربهفرد و خاص شد.
در بحثها نظر بدهید و از ابراز عقیده نهراسید. پای آنچه میگویید بایستید و از مخالفت با دیگران واهمه نداشته باشید. البته این به معنای جدل با سایرین نیست. ضمن اینکه به دیگران گوش میدهید، عقیدهی خود را بگویید و با آغوش باز نظرات بهتر را بپذیرید.
قبول کنید که همه شما را دوست ندارند و گاهی برخی به شما حسادت میکنند. این یعنی شما چیزی برای ابراز دارید که موجب حسادت یا تنفر شده است. از این نفرت نترسید. اگر به دنبال تأیید و علاقهی همهی افراد باشید، طبیعی است که نمیتوانید کاری از پیش ببرید و همیشه از اینکه کسی شما را تأیید نکند و یا دوستتان نداشته باشد، واهمه خواهید داشت. مخالفت و گاهی نفرت سایرین نشان میدهد که شما خاص هستید و خودتان را به دیگران ثابت کردهاید.
نسبت به فعالیتهای جدید و متنوع خوشبین باشید و در انجام آنها شجاعت به خرج بدهید. وقتی کودک هستید، انتخابی جز برنامههای والدین ندارید. اما حالا که بزرگ شدهاید پس منتظر چه هستید؟ ببینید چه چیزی دوست دارید و آن را پیگیری و اجرا کنید. سعی کنید هر هفته یک کار جدید در برنامهی خود داشته باشید. انجام کارهای جدید بستگی به سلیقه، توانایی و امکانات شما دارد. میتوانید یک غذای جدید را امتحان کنید یا به کار داوطلبانه برای نجات خرسهای پاندای رو به انقراض بپیوندید.
چیزهای جدید یاد بگیرید. هر چقدر هم مطالعه کنید باز هم کم است. در مورد مباحث مختلف کتاب بخوانید. حتی موضوعاتی که برایتان چندان جالب نیستند. با این کار افق دید شما وسیعتر میشود و کمکم، عشق شما به مطالعه زیاد میشود. مثلا همین اینترنت، میتواند منبعی بیکران از موضوعات گوناگون باشد. هر چه دانش بیشتری کسب کنید، خاصتر و منحصربهفردتر میشوید و دیگر لازم نیست که بپرسید: «چگونه خاص باشیم؟»
ورزش یا تفریحی را که دوست دارید، در برنامهی خود بگنجانید. وقتی کاری را که دوست دارید انجام میدهید، با افرادی ملاقات میکنید که به شما شبیه هستند و میتوانند گزینهی خوبی برای دوستی با شما باشند. با داشتن دوستان اینچنینی شادتر میشوید و انرژی بیشتری در زندگیتان بهوجود میآید. شهامتی را که در پیگیری علایق خود دارید، در مورد آنچه نمیپسندید نیز ابراز کنید. مثلا وقتی دوستانتان به شما پیشنهاد کوهنوردی میدهند و دوست ندارید آنها را همراهی کنید، خیلی ساده بگویید: «من نمیام» و در عوض کاری را که دوست دارید، دنبال کنید.
فراموش نکنید که به خودتان احترام بگذارید، بدانید که شما مخلوقی خاص، برای پروردگار خود هستید. توصیههای گفتهشده، تنها برای این مطرح شد که ارزشهای خود را بشناسید، به آنها عمل کنید و بدانید که همهی ما خاص، زیبا و مهم هستیم و با کشف نیروهای درونی خودمان، میتوانیم سنگینترین کوهها را هم جابهجا کنیم.
کلمات کلیدی:
ادامه میخوانید که چگونه میتوانیم واقعا خاص باشیم.
همهی ما دوست داریم خاص و منحصربهفرد باشیم. دوست داریم دیگران را تحت تأثیر قرار بدهیم. اما واقعیت با علاقهی ما کمی متفاوت است. در عمل، بیشتر آدمهای دور و بر ما مثل محصولات یک خط تولید هستند. آدمهایی شبیه به هم که هرچه بیشتر تلاش میکنند خاص باشند، بیشتر به هم شبیه میشوند. وقتی خاص بودن دغدغهای همهگیر باشد برای متفاوت شدن باید به دنبال خاص نبودن رفت. اوضاع کمی پیچیده شد، اما اصلا نگران نباشید در ادامه میخوانید که چگونه میتوانیم واقعا خاص باشیم.
انسانها ویژگیهای مشابه بسیاری دارند. همه غذا میخورند، حرف میزنند، با دیگران معاشرت میکنند، احساسات مختلفی دارند و… . اما این ویژگیهای مشترک در بسترهای متفاوتی قرار میگیرند و در نتیجه تجربههایی شکل میگیرد که مخصوص هر فرد است و او را یکتا میکند. پس باور داشته باشید که شما به طور ذاتی خاص و نمونه هستید. حتی دوقلوها نیز دقیقا به یکدیگر شبیه نیستند، اگر هم شباهتی در کار باشد، با گذشتن از صافی تفکر و تجربه، نتیجهای کاملا ناهمگون تولید میشود. هیچکس به جای شما زندگی نمیکند و نخواهد کرد، پس با اطمینان از اینکه منحصربهفرد هستید، سعی کنید افکار خودتان را پیگیری کنید. شما عقاید و راهحلهای خود را در مسائل مختلف دارید و لزومی ندارد که نسبت به بروز آنها واهمه داشته باشید یا آنها را نادیده بگیرید.
آزمایش روانشناسی معروفی در زمینهی گرایش به پیروی از عقاید عمومی وجود دارد. در این آزمایش سه خط، روی کاغذ رسم شده بود که یکی از آنها به وضوح از سایرین کوچکتر بود. از فردی در مورد کوتاهترین پارهخط پرسش شد، در حالیکه سایر افراد از عمد، همگی به اشتباه پارهخط دیگری را انتخاب کرده بودند. فرد با اینکه به وضوح میدید که کدام خط واقعا کوتاهتر است، تنها با تکیه بر باور عمومی، پاسخی اشتباه مانند سایرین داد. این حرکت، نشان از علاقهی انسانها به همرنگ جماعت شدن دارد. وقتی از باورها و نظرات عمومی پیروی میکنیم، در حقیقت احساس میکنیم از خطر تصمیمگیری متفاوت به دور هستیم. برای مثال، رستورانی را در نظر بگیرید که بسیار مشهور است و همه رفتن به آن را توصیه میکنند. بیشتر ما تمایل داریم به جای تجربه کردن مکانی جدید به همان رستوران برویم، چون فکر میکنیم با احتمال زیاد غذا در آن جا باکیفیت است و در نتیجه خود را از تصمیمگیری و تفکر بیشتر و عواقب تصمیمات انفرادی، میرهانیم. برای خاص بودن نباید بترسید. شجاع باشید. شاید دنبال کردن جمع به شما آرامش خاطر بدهد ولی در نهایت یکی مثل بقیه خواهید بود. اگر میخواهید متفاوت باشید، حتما باید انتخابهای متفاوت داشته باشید.
در این دنیای بزرگ و پهناور به اندازهی موهای سرتان (البته این مثال دربارهی دوستان کممو صدق نمیکند)، فرهنگها، رفتارها، باورها و عادتهای مختلف و گاهی عجیب و غریبی چون خوردن بندپایان در کشورهای شرق آسیا یا پرستش چیزهای عجیب و غریب در امریکای لاتین وجود دارد. پس بدانید در این دنیای بزرگ نهایتا هیچ چیز عجیب و غریبی وجود ندارد و این ادعا بالاخره در جایی عادی تلقی خواهد شد. سعی کنید خودتان باشید، یعنی کسی که افکار و عقاید خودش را دارد و کاملا منحصربهفرد و متمایز از هر فرد دیگری است که روی زمین زندگی میکند.
خودتان تصمیم بگیرید و پای تصمیمتان هم بایستید. برای این کار باید بر روی راه های افزایش اعتماد به نفس کار کنید. اگر برای هر کاری تعلل میکنید و یا سعی دارید از دیگران الگوبرداری کنید، متأسفانه اعتمادبهنفس بالایی ندارید. شجاع باشید و اگر به اندازهی کافی قوی نیستید، تلاش کنید خود را تغییر بدهید. قوی شدن کمی زمان میبرد. میتوانید با نگاه کردن به زندگی و رفتارهای افرادی که اعتمادبهنفس دارند، به رازهای موفقیتشان پی ببرید. هیچوقت خودتان را دستکم نگیرید، خیلی از کسانی که حتی فکرش را هم نمیکنید گاهی اعتمادبهنفس کافی ندارند زیرا بالا بردن اعتمادبهنفس یک فرایند است، یعنی با شروع مجموعهای از اقدامات لازم برای ارتقای آن، رشد و پیشرفت اندکاندک حاصل میشود و این مراحل زمان زیادی لازم دارد.
به هیچ چیز وابسته نباشید؛ بریدن وابستگیها کمی دشوار است. به خصوص در جوامع امروزی که زندگی ما به گروههای مختلفی گره خورده است. اما سعی کنید وابستگی خود را به عادتهای مختلف از بین ببرید. مثلا برای شروع، مجلههای مد و زیباییتان را دور بریزید یا کارهایی را که برای خوشایند دیگران انجام میدهید، ترک کنید. سعی کنید در مورد وقایع و اخبار، تحلیل ذهنی خود را داشته باشید. لباسهایتان را مطابق سلیقه و علاقهی واقعیتان تهیه کنید یا از ذائقهی غذاییتان خجالت نکشید. شاید ریختن ماست روی ساندویچ کتلت، برای دیگران کمی خندهدار باشد، خب باشد، چه اهمیتی دارد وقتی شما از این طعم لذت میبرید.
گاهی بعضی از واژهها برای همه کاملا آشنا هستند و ما هم فکر میکنیم مفهوم آنها را به خوبی میدانیم. اما اگر از ما خواسته شود که عمیقا به معنی بعضی از این مفاهیم آشنا، فکر کنیم و آنها را توصیف کنیم، کار از نوشتن املای کلمه قسطنطنیه برای یک کلاس اولی هم، سختتر میشود. منحصربهفرد بودن برای شما چه مفهومی دارد؟ آیا تنها به دنبال تفاوت در طرز پوشش خود هستید یا این خاص بودن را در ابراز عقاید سیاسی و… میبینید. شما باید تعریف دقیقی از خاص بودن داشته باشید و بدانید منحصربهفرد بودن از نظر شما چیست؟ اگر میخواهید بیهمتا باشید علت آن چیست؟ این نیاز از کجا پیدا شده است؟
شما دقیقا چه کسی هستید؟ ارزشهای شما در دوستیابی، مسائل فرهنگی، اقتصادی و غیره چیست؟ فهرستی از ارزشهای خود در زمینههای مختلف تهیه کنید. عناوین بهدست آمده، تنها لغاتی پوچ و بیروح نیستند. اینها ارزشهای مهمی هستند که در نهایت شخصیت شما را تشکیل میدهند و شما با پررنگ کردن آنها میتوانید نمونهای منحصربهفرد و خاص از خودتان باشید.
بیشتر ما به خاطر ترسی که از قضاوت دیگران داریم به خودسانسوری روی میآوریم. گاهی اوقات حتی آنطور که فکر میکنیم نیست و دیگران هیچ قضاوتی دربارهی ما ندارند. و در حقیقت هیچکس حتی به رفتار ما فکر هم نمیکند و ما با اهمیت دادن بیش از حد به نظر دیگران، بیهوده خودمان را آزار میدهیم. بعضی مواقع نیز دیگران واقعا ما را قضاوت میکنند و یا حتی تمسخر. در این صورت، بهترین کار این است که دلیل را از آنها جویا شویم، بیپرده سخن بگوییم و نگذاریم احساسات بد در قلبمان تبدیل به عقده و سیاهی شود. وقتی کاری انجام میدهید و یا حرفی میزنید که معقول است، از هیچکس و هیچ چیز نترسید. خجالت نکشید و خود را متوقف نکنید. اینجا شما مقصر نیستید، بلکه مقصر کسی است که به خود اجازه میدهد امنیت محیط شما را با رفتار ناشایست و تمسخرآمیز بر هم زند.
وقتی ارزشهای اصلی و مورد قبول خود را شناسایی کردید، به سراغ تعریف اهدافتان بروید. میخواهید چه کسی باشید؟ میخواهید چه کار کنید؟ دوست دارید هر روز که از خواب برمیخیزید چه حسی داشته باشید؟ چگونه میتوانید به اهدافتان برسید؟ هیچکس در این دنیا شبیه شما نیست. سعی کنید به نسخهی ایدهآل از شخصیت منحصربهفردتان تبدیل شوید. کاری که دوست دارید انجام بدهید. به دنبال شغل رؤیاهایتان بروید. میخواهید یک جهانگرد باشید؟ خب شروع کنید! کسی جلودار شما نیست. بدانید که در بیشتر مواقع خودتان اولین و بزرگترین مانع برای رسیدن به آرزوهایتان هستید. گام اول برای دستیابی به آرزوها، شناسایی اهداف است. اهداف به حرکت شما جهت میدهند. شما سایهی هیچکس نیستید، بلکه فردی مستقل هستید.
تمرکز زیاد بر کارها و صحبتهای دیگران شما را از خودتان دور میکند. یادتان باشد که احساسات، خیلی راحت سرایت پیدا میکنند و معاشرت با گروهی از افراد، بعد از مدتی شما را شبیه آنها میکند. البته گاهی این احساسات تأثیر مثبت دارد ولی با این وجود، نباید احساسات درونی خود را نادیده بگیرید؛ حتی اگر جمعی که در آن هستید، بسیار ارزشمند و فوقالعاده است. در نهایت این شما هستید که برای خود تصمیم میگیرید.
چگونه خاص باشیم-ضمن حفظ عقاید خود، نظرات دیگران را هم بشنوید
الکی چیزی نگویید. در این جور مواقع میگویند: «یه چیزی گفتم که یه چیزی گفته باشم»، این عبارت خندهدار بسیار مضر است. قبل از هر گفتوگویی به آنچه میگویید فکر کنید. حرفتان را در دهان مزهمزه کنید و بعد شروع به صحبت کنید. به صحبتهای سایرین به دقت گوش بدهید و در آنها تأمل کنید. باور کنید گاهی اگر سکوت کنید کسی نگران قوّهی تکلم شما نخواهد شد. اما وقتی با فکر و منطق با دیگران وارد بحث میشوید، تجربهی هیجانانگیزی میسازید که هم مفرح است و هم آموزنده. غیبت کردن، کار بسیار زشتی است. اما نمیتوان کتمان کرد که همهی ما در آن بسیار وارد هستیم و جلوگیری از وسوسه شدن برای ارتکاب به آن خیلی سخت است. گاهی اوقات نیز ما فقط برای همراهی کردن جمع وارد بحث غیبت میشویم و توان کافی برای مخالفت با جمع را نداریم. در این مواقع باید با جرئت نظر اصلی خود را مطرح و با دیگران مخالفت کنیم.
هیچوقت دنبالهروی تفکرات دیگران نباشید، حتی اگر آنها والدین یا دوستان شما هستند. مستقل فکر کنید، کنجکاو باشید و سؤال کنید. در مورد همه چیز دقیق باشید. اگر سؤالی دارید حتما مطرح کنید. مهم نیست، این پرسش دربارهی عقاید دینی است یا چیزهای ساده و کماهمیتی چون سبزیجات. در هر صورت بپرسید و سعی کنید به جمعبندی خاص خود برسید. اگر در مورد سیاست، ورزش یا موسیقی و… با دوستانتان همعقیده نیستید، اصلا لزومی ندارد سکوت کنید. به نظر خود اعتماد و افتخار کنید. مستقل اندیشیدن از گامهای اصلی رشد و تعالی است.
گاهی اوقات به دلیل میلی که انسان به پذیرش از سمت جمع دارد، سعی میکند طوری رفتار کند که مورد قبول واقع شود. در این راه خودش را سانسور میکند یا طوری عمل میکند که تأیید دیگران را جذب کند. فردی را در نظر بگیرید که مرتب میگوید: «من چاق هستم» و هدفش جلب توجه سایرین برای رد کردن این موضوع است. دوست دارد همه بگویند: «نه تو چاق نیستی». این حرکت بسیار غیرعقلانی و نادرست است. چرا سعی میکنید با جذب تأیید غیرواقعی بر آنچه که هست، سرپوش بگذارید. همانی باشید که میاندیشید. با تحریف حقیقت به خاص بودن خود پشت میکنید.
چگونه خاص باشیم-مطابق میل خود لباس بپوشید
سعی نکنید چیزی بپوشید که تحسین دیگران را جلب کند. مثلا از مد و لباسهای رایجی که دوست ندارید، به هیچوجه استفاده نکنید. چیزی بپوشید که مطابق شخصیت و سلیقهی شماست. اگر کورکورانه از مد تبعیت کنید مثل حلزونی میشوید که لاک یک لاکپشت را حمل میکند. آیا او یک حلزون خاص است؟ قطعا خیر، در پاسخ باید بگوییم او حلزونی بیهویت و خندهدار است. البته همهی اینها به معنای زیر سؤال بردن ارزش مد نیست. دیدگاه ما نسبت به مد، آن را ارزشمند یا بیارزش میسازد. در واقع هر فرد باید با در نظر گرفتن علاقه، سلیقه و البته اندام خودش، لباس انتخاب کند. بهویژه در عصر حاضر، که گزینههای متعددی در دنیای مد و لباس پیش رو است. با انتخاب درست لباس، میتوان کاملا منحصربهفرد و خاص شد.
در بحثها نظر بدهید و از ابراز عقیده نهراسید. پای آنچه میگویید بایستید و از مخالفت با دیگران واهمه نداشته باشید. البته این به معنای جدل با سایرین نیست. ضمن اینکه به دیگران گوش میدهید، عقیدهی خود را بگویید و با آغوش باز نظرات بهتر را بپذیرید.
قبول کنید که همه شما را دوست ندارند و گاهی برخی به شما حسادت میکنند. این یعنی شما چیزی برای ابراز دارید که موجب حسادت یا تنفر شده است. از این نفرت نترسید. اگر به دنبال تأیید و علاقهی همهی افراد باشید، طبیعی است که نمیتوانید کاری از پیش ببرید و همیشه از اینکه کسی شما را تأیید نکند و یا دوستتان نداشته باشد، واهمه خواهید داشت. مخالفت و گاهی نفرت سایرین نشان میدهد که شما خاص هستید و خودتان را به دیگران ثابت کردهاید.
نسبت به فعالیتهای جدید و متنوع خوشبین باشید و در انجام آنها شجاعت به خرج بدهید. وقتی کودک هستید، انتخابی جز برنامههای والدین ندارید. اما حالا که بزرگ شدهاید پس منتظر چه هستید؟ ببینید چه چیزی دوست دارید و آن را پیگیری و اجرا کنید. سعی کنید هر هفته یک کار جدید در برنامهی خود داشته باشید. انجام کارهای جدید بستگی به سلیقه، توانایی و امکانات شما دارد. میتوانید یک غذای جدید را امتحان کنید یا به کار داوطلبانه برای نجات خرسهای پاندای رو به انقراض بپیوندید.
چیزهای جدید یاد بگیرید. هر چقدر هم مطالعه کنید باز هم کم است. در مورد مباحث مختلف کتاب بخوانید. حتی موضوعاتی که برایتان چندان جالب نیستند. با این کار افق دید شما وسیعتر میشود و کمکم، عشق شما به مطالعه زیاد میشود. مثلا همین اینترنت، میتواند منبعی بیکران از موضوعات گوناگون باشد. هر چه دانش بیشتری کسب کنید، خاصتر و منحصربهفردتر میشوید و دیگر لازم نیست که بپرسید: «چگونه خاص باشیم؟»
ورزش یا تفریحی را که دوست دارید، در برنامهی خود بگنجانید. وقتی کاری را که دوست دارید انجام میدهید، با افرادی ملاقات میکنید که به شما شبیه هستند و میتوانند گزینهی خوبی برای دوستی با شما باشند. با داشتن دوستان اینچنینی شادتر میشوید و انرژی بیشتری در زندگیتان بهوجود میآید. شهامتی را که در پیگیری علایق خود دارید، در مورد آنچه نمیپسندید نیز ابراز کنید. مثلا وقتی دوستانتان به شما پیشنهاد کوهنوردی میدهند و دوست ندارید آنها را همراهی کنید، خیلی ساده بگویید: «من نمیام» و در عوض کاری را که دوست دارید، دنبال کنید.
فراموش نکنید که به خودتان احترام بگذارید، بدانید که شما مخلوقی خاص، برای پروردگار خود هستید. توصیههای گفتهشده، تنها برای این مطرح شد که ارزشهای خود را بشناسید، به آنها عمل کنید و بدانید که همهی ما خاص، زیبا و مهم هستیم و با کشف نیروهای درونی خودمان، میتوانیم سنگینترین کوهها را هم جابهجا کنیم.
کلمات کلیدی:
باکلاسی ربطی به مغرور بودن ندارد. شما باید احترام را ترویج بدهید و این یعنی احترام برای همه، که شامل خودتان هم میشود. حواستان باشد با دیگران مؤدبانه رفتار کنید و احترامی اصیل و بیغل و غش را در آنها منعکس کنید. به خودتان اعتماد داشته باشید، جوری که دوست دارید لباس بپوشید و متناسب با آن رفتار کنید. نوشته زیر را بخوانید تا ببینید چگونه باکلاس باشیم.
لذت بردن از مُد یا خریدن لباسهایی که برایتان جذاب است هیچ ایرادی ندارد، اما از لباسهایی که مناسب اندامتان نیستند یا رنگهایی که به شما نمیآیند صرفنظر کنید.
ظاهر عالی داشتن، نیمی از باکلاس بودن است. لباسهایی بپوشید و از زیورآلاتی استفاده کنید که خوشایند و مناسب بدنتان باشند و هرگز چیزی نپوشید که با آن احساس راحتی ندارید. شما مجبور نیستید گرانقیمتترین لباس فروشگاه را به تن داشته باشید یا حتی همین لباسهای گرانقیمت را در یک حراجی خوب خریداری کنید، بلکه بهتر است به دنبال ظاهری منحصربهفرد و سنجیده باشید.
اگر میخواهید برای مکانی رسمی یا نسبتا رسمی لباس بپوشید، بهتر است شرایط را به خوبی درک کنید. اگر کمی رسمیتر لباس بپوشید، بهتر از این است که لباس غیر رسمی به تن داشته باشید. ضمنا نباید برای حضور در یک محفل رسمی از لباس جین استفاده کنید
با نشانههای به جا مانده از مهمانی شب قبل، جایی نروید. مثلا آثار آرایش به جا مانده از مهمانی شب را از صورتتان پاک کنید و دوش بگیرید. هر جایی که قرار است بروید حتما باید نشاندهندهی این باشد که آمادهی شروع یک روز جدید هستید.
ریملزدن، شانهزدن، بستن دکمهها، بستن بند کفش و… را در مکان عمومی انجام ندهید. یعنی کارهای لازم برای آماده شدن و کاملا آراسته بودن را پیش از خروج از خانه تمام کنید. قبل از اینکه از خانه بیرون بروید، ریمل و رژلبتان را بزنید، لباستان را مرتب کنید و هیچ کدام از اینها را برای بیرون از خانه باقی نگذارید.
خوب است که بخواهید زیباییهایتان را به رخ بکشید، اما جلوهگری بیش از حد ممکن است تأثیر منفی داشته باشد، مخصوصا اگر در هدف جایی که در آن حضور پیدا کردهاید نگنجد. پوششتان را هوشمندانه انتخاب کنید و با آن راحت باشید.
بخشی از باکلاس بودن، داشتن ژستِ خوب و زبان بدن مناسب است. کمرتان را صاف نگه دارید، به جای اینکه به پایین نگاه کنید نگاهتان به جلو باشد و تا جایی که میتوانید شانههایتان را پایین نیندازید. دستهایتان را روی سینه ضربدری نکنید، آنها را طرفینتان نگه دارید تا سینهتان فراخ باشد. اگر سرتان را بالا بگیرید، هم احساس باکلاس بودن میکنید و هم باکلاس به نظر میرسید. وقتی هم که مینشینید، قوز نکنید.
بددهنی کردن اصلا باکلاس نیست. اگر دلتان میخواهد بددهنی کنید و فحش بدهید، بروید داخل حمام یا دستشویی، شیر آب را باز کنید و بگذارید هر حرف زشتی در دهانتان است بیرون بیاید یا اینکه به در و دیوار بدوبیراه بگویید! اما اجازه ندهید دیگران بددهنیهایتان را ببینند، چون فرد بیارزشی به نظر خواهید رسید. اگر هم دلیل توهین کردن و فحش دادنهایتان این است که عصبانی هستید و نمیدانید چطور خشمتان را کنترل کنید، پس بدانید این حالت، نشانهی بارزِ بیکلاس بودن است!
بله درست است؛ به جای اینکه در مورد خنگی، جلفی، یا آزاردهنده بودن کسی که حضور ندارد حرف بزنید، سعی کنید در غیاب او در موردش چیزهای خوب و خوشایند بگویید. این کار نشان میدهد باکلاس هستید و به اندازهی کافی معتمد به نفس و خونسرد هستید که به جای صحبت در مورد نقاط ضعف دیگران، از خوبیها و نقاط قوت آنها سخن میگویید.
آیا تا به حال شده در یک مهمانی کسی وارد شود و به شما بگوید: «وقتی جلوی ساختمان بودم فهمیدم درست آمدهام، چون صدای تو را شنیدم»؟ پس در این صورت بهتر است صدایتان را پایین بیاورید. همین که صدایتان قابل شنیدن باشد کافی است. فکر نکنید حتما باید فریاد بکشید یا صدایتان را بالا ببرید تا حرفتان را ثابت کنید. آرام و ملایم حرف بزنید، حتی اگر در یک جمع شلوغ هستید؛ این نشانهی باکلاس بودن است، چون این پیام را میرساند که به اندازهی کافی اعتمادبهنفس دارید و مجبور نیستید داد بکشید تا توجه دیگران را به خودتان جلب کنید.
کسانی که فکر میکنند باکلاس هستند، به دلایلی دوست دارند در مورد باکلاس بودنشان حرف بزنند، مخصوصا در مقایسه با کسی که «کلاس» ندارد یا بیکلاس است. مثلا اگر دیدید در حال گفتن این جمله هستید که «من دختر باکلاسی هستم…»، پس آنقدرها هم باکلاس رفتار نمیکنید. اجازه دهید دیگران تشخیص دهند شما واقعا تا چه اندازه باکلاس هستید، نه اینکه خودنمایی کنید یا لاف باکلاس بودن بزنید.
آروغ زدن در جمع، خوشایند و خندهدار یا راهی برای سرگرم کردن دوستان نیست. اگر عادت کردهاید محض خنده و شوخی، آروغ بزنید، لطفا دیگر ادامه ندهید! اگر تصادفا و غیرارادی آروغ زدید، ایرادی ندارد. دستتان را جلوی دهانتان بگیرید و عذرخواهی کنید.
اگر باکلاس هستید، پس هر 5 ثانیه گوشیتان را چک نکنید. وقتی در میان جمعی هستید، بهندرت این کار را انجام دهید. تلفن همراهتان را روی ویبره یا تک صدای کوتاه بگذارید و وقتی در میان جمع هستید، شروع به حرف زدن در مورد شخصیترین مسائلتان نکنید. فقط وقتی تنها هستید با تلفنتان حرف بزنید تا حرفهای کسی را قطع نکنید، مگر اینکه موردی فوری پیش آمده باشد.
وقتی در جمع هستید، حتی اگر همسرتان، بهترین دوستتان یا یک فرد کاملا غریبه واقعا خشمگینتان کرد، شما باید یک نفس عمیق بکشید، چشمانتان را ببندید، آرام حرف بزنید و بهطور کلی خونسردیتان را حفظ کنید. اجازه ندهید کسی شما را در حال داد و فریاد زدن ببیند. البته سعی کنید در خلوتتان هم این کارها را نکنید!
اینکه در مورد میزان درآمدتان و میزان سرمایهتان حرف بزنید یا دربارهی اینکه اتومبیل یا لباس یا گوشوارههای جدیدتان چقدر میارزد یا حقوقتان افزایش پیدا کردهاست، باکلاس نیست. در مورد میزان درآمد پدر و مادرتان، همسرتان، دوست صمیمیتان یا هر کس دیگری صحبت نکنید؛ این کار اصلا باکلاس نیست.
اگر باکلاس هستید، به گونهای زندگی کنید که باعث سربلندی و افتخارتان باشد. اگر معمولا با نیرنگ و خودنمایی زندگی میکنید، حتما دلیلش را بررسی کنید. کسی که منش و طرز رفتارش همراه با بزرگواری و غرور باشد، هرگز نیاز ندارد پشت یک نقاب پنهان شود. اگر نتوانید خود حقیقیتان را به دیگران نشان بدهید پس آنها چه کسی را خواهند دید؟ دست از تظاهر بردارید. احتمالا از شنیدن اینکه شما باید خودتان باشید خسته شدهاید، اما این واقعیت دارد. تظاهر و وانمود کردن مانع باکلاس بودنتان میشود.
شما باید باادب و مبادی آداب باشید، اما برای خوشایند دیگران سر تعظیم فرود نیاورید. اگر این نکته را رعایت کنید، بعدها خواهید دید که چه امتیازاتی نصیبتان میشود. وقت و زمان در دسترس بودنتان را محدود کنید و در برخورد با دیگران برای خودتان حد و حدودی مشخص کنید تا آنها نیز از حریم شخصیتان آگاه شوند. به جای اینکه همیشه درگیر مشغلهها و برنامههای گوناگون باشید، زمانی را به خودتان اختصاص دهید تا خود واقعیتان را بهتر بشناسید؛ این شیوه خیلی باکلاس است!
از طرز تفکر کنشپذیر – پرخاشگر دست بردارید؛ با این شیوهی تفکر در نهایت سردرگم و دستپاچه خواهید شد. جسارت و بیباکی نشاندهندهی پختگی، با فکر بودن و اعتمادبهنفس است. باکلاس بودن نیاز به تعادل فکری دارد و جسارت از اولویتهای آن به شمار میرود.
وقتی در گروه یا پیش کسی هستید و صحبت در مورد موضوعی پیش میآید که اطلاعی دربارهاش ندارید، مصلحت این است که بگویید در حال حاضر اطلاعی در این مورد ندارید، یا اگر میخواهید خودتان ادامهی بحث را در دست بگیرید، دربارهی آن موضوع سؤال کنید و ببینید چه کسی در این مورد اطلاع خاصی دارد. این طر رفتار نه تنها بلوغ و پختگی شما را میرساند، بلکه نشان میدهد تا چه حد روشنفکر هستید.
یک قانونِ طلاییِ قدیمی وجود دارد که میگوید با همه، چه بزرگ و چه کودک، همانطور رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار کنند. مثلا قبل از اینکه دعوت به شام را کنسل کنید به دیگران رسما اطلاع بدهید، صدای کسانی باشید که نمیتوانند صدای خودشان را به جایی برسانند، با پدر و مادرتان تماس بگیرید و خودتان خبرها را به گوششان برسانید، از دوستانتان خبر بگیرید و از حال خودتان هم به آنها خبر بدهید؛ اینها نمونههای سادهی رفتاری هستند که کلاس و اصالت شما را میرسانند.
خودتان را سرزنش نکنید، بلکه پذیرای تغییرات سازنده باشید. در دنیای امروز ما، تغییر اجتنابناپذیر است. شما هم بخشی مثبت و انعطافپذیر از این دنیا باشید و به دیگران هم همین راه را نشان بدهید. به جای اینکه مانند کبک سرتان را در برف فروکنید، با زندگی روبهرو شوید، دیگران هم ناگزیر خواهند فهمید شما کسی هستید که عقاید و پندارهایتان ارزشمند است.
کار عاقلانه این است که از نظر سیاسی، فرهنگی و مذهبی آگاه باشید. حتی ابتداییترین دانش هم میتواند فرد را از شرمنده شدن و به دردسر افتادن و دست و پاچلفتی جلوه کردن نجات بدهد. اگر از قبل میدانید قرار است با کسی که زمینهی علمی یا تحصیلی متفاوتی با شما دارد ملاقات کنید، خوب است کمی در مورد دانش او تحقیق کنید و اطلاعات بیشتری کسب کنید تا دچار اشتباه و خجالت نشوید.
برای یک آدم باکلاس، بیان عجز و ناتوانی مانندِ مرگ است. یک نفس عمیق بکشید، قوی باشید و با ظرافت و متانت با موقعیت پیشآمده کنار بیایید. نتیجه هر چه که باشد، شما پیروز خواهید بود. اگر کنترل امور از دستتان خارج شد و شما کاملا احساس آشفتگی و ناتوانی کردید، از یک دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده کمک بخواهید.
افراد باکلاس خودشان کارهای مربوط به خودشان را انجام میدهند، مثلا در یک رستوران طبیعی است که تمیز کردن میز و چیدن آن را کسانی انجام دهند که کارشان همین است، اما در مواردی غیر از این، اشخاص باکلاس، خودشان را مسئول زبالهای که تولید کردهاند میدانند یا وسایلشان را خودشان حمل میکنند و انتظار ندارند دیگران برایشان این کار را انجام بدهند. زمانی که کسی لطفی در حقشان میکند، فورا متوجه این لطف میشوند و قدردانی و سپاسشان را ابراز میکنند، اما افراد بیکلاس و مغرور فکر میکنند کارِ انجام شده وظیفه بوده و کمک و لطف دیگران را نادیده میگیرند.
افرادِ واقعا باکلاس، ذاتا حتی از فکر اینکه اسباب مزاحمت دیگران شوند، آنها را برنجانند، راه دیگران را سد کنند یا به هر طریقی زحمتی برای دیگران ایجاد کنند، اجتناب میکنند. یک فرد باکلاس وقتی در میان غریبههاست، سرش به کار خودش گرم است و کاری نمیکند که دیگران معذب باشند. افرادی که واقعا باکلاس هستند، نسبت به همه مهربان و رئوف هستند؛ چه مدیرعامل شرکتشان باشد و چه پستچی یا سرایدار.
تا جایی که میتوانید از عبارات مؤدبانه استفاده کنید، مثلا بگویید: «بله خانم»، «خیر آقا» و «متشکرم». با بزرگترها مؤدبانه رفتار کنید. اگر عطسهتان گرفت، دستمال جلوی دهانتان بگیرید. در میان جمع، خوردههای غذا را از لای دندانهایتان درنیاورید. انگشتتان را در دهان یا بینیتان نکنید. در میان جمع خودتان را نخارانید، موهایتان را برس نزنید، آرایش نکنید یا با لباستان ور نروید. همهی این کارها را میتوانید در خلوتتان انجام دهید، پس صبر کنید تا جای مناسبی پیدا کنید. با خندههای ناگهانی و پر سروصدا، سکوت را نشکنید.
باکلاس غذا خوردن هم در موقعیتهای کاری و رسمی و هم در موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی اهمیت زیادی دارد. ممکن است در هر منطقه یا شهری که زندگی میکنید، فرهنگ و قواعد خاص خودتان را داشته باشید، اما اصول ثابتی وجود دارند که باید حتما به آنها توجه کنید.
اگر به یک مهمانی شام دعوت شدهاید، بهتر است هر چه زودتر اطلاع دهید که میتوانید در آن مهمانی شرکت کنید یا نه. چرا که اگه میزبان مطمئن نباشد شما در مهمانی شرکت میکنید یا نه، برنامه ریزی برای او سختتر میشود. اگر میزبان درمورد داشتن همراه صحبتی نکرده است، بهتر است کسی را همراهتان نبرید.
اگر برای اولین بار است که به منزل میزبان میروید، بد نیست چیزی به عنوان کادو همراهتان ببرید. اگر دسر یا هر خوراکی دیگری به همراهتان میبرید، توقع نداشته باشید میزبان سر میز شام یا در آن مهمانی از خوراکی شما استفاده کند. چون ممکن است با بقیه غذاهایی که میزبان تدارک دیده همخوانی نداشته باشد و به هر حال میزبان برای خوراکیهایی که قرار است سرو کند برنامهریزی کرده است.
اگر بیرون از خانه و در یک رستوران غذا میخورید، قبل از اینکه هر کدام از اعضای گروه غذایشان را دریافت کنند، شروع به غذا خوردن نکنید. اگر مهمانی در منزل برگزار میشود، منتظر بمانید تا میزبان سر میز حاضر شود و قاشقش را بردارد و بعد شروع به خوردن غذا کنید.
بعد از اینکه غذا تمام شد، بلافاصله مهمانی را ترک نکنید. حدود یک ساعت در منزل میزبان بمانید، بعد از میزبان تشکر کنید، خداحافظی کنید و بعد مهمانی را ترک کنید. اگر مهمانی غیر رسمی است، برای تمیزکاری به میزبان پیشنهاد کمک بدهید.
همیشه بعد از اینکه مهمانی را ترک میکنید، قبل از اینکه بیشتر از یکی دو روز بگذرد برای میزبان پیغام تشکر بفرستید. از غذای خوشمزهی آنها تشکر کنید و برای نشان دادن قدردانیتان، درمورد یکی از چیزهای دیگری که درمورد مهمانی دوست داشتید نظرتان را بگویید. پیغامی که میفرستید باید مختصر و احساسی باشد.
کلمات کلیدی:
باکلاسی ربطی به مغرور بودن ندارد. شما باید احترام را ترویج بدهید و این یعنی احترام برای همه، که شامل خودتان هم میشود. حواستان باشد با دیگران مؤدبانه رفتار کنید و احترامی اصیل و بیغل و غش را در آنها منعکس کنید. به خودتان اعتماد داشته باشید، جوری که دوست دارید لباس بپوشید و متناسب با آن رفتار کنید. نوشته زیر را بخوانید تا ببینید چگونه باکلاس باشیم.
لذت بردن از مُد یا خریدن لباسهایی که برایتان جذاب است هیچ ایرادی ندارد، اما از لباسهایی که مناسب اندامتان نیستند یا رنگهایی که به شما نمیآیند صرفنظر کنید.
ظاهر عالی داشتن، نیمی از باکلاس بودن است. لباسهایی بپوشید و از زیورآلاتی استفاده کنید که خوشایند و مناسب بدنتان باشند و هرگز چیزی نپوشید که با آن احساس راحتی ندارید. شما مجبور نیستید گرانقیمتترین لباس فروشگاه را به تن داشته باشید یا حتی همین لباسهای گرانقیمت را در یک حراجی خوب خریداری کنید، بلکه بهتر است به دنبال ظاهری منحصربهفرد و سنجیده باشید.
اگر میخواهید برای مکانی رسمی یا نسبتا رسمی لباس بپوشید، بهتر است شرایط را به خوبی درک کنید. اگر کمی رسمیتر لباس بپوشید، بهتر از این است که لباس غیر رسمی به تن داشته باشید. ضمنا نباید برای حضور در یک محفل رسمی از لباس جین استفاده کنید
با نشانههای به جا مانده از مهمانی شب قبل، جایی نروید. مثلا آثار آرایش به جا مانده از مهمانی شب را از صورتتان پاک کنید و دوش بگیرید. هر جایی که قرار است بروید حتما باید نشاندهندهی این باشد که آمادهی شروع یک روز جدید هستید.
ریملزدن، شانهزدن، بستن دکمهها، بستن بند کفش و… را در مکان عمومی انجام ندهید. یعنی کارهای لازم برای آماده شدن و کاملا آراسته بودن را پیش از خروج از خانه تمام کنید. قبل از اینکه از خانه بیرون بروید، ریمل و رژلبتان را بزنید، لباستان را مرتب کنید و هیچ کدام از اینها را برای بیرون از خانه باقی نگذارید.
خوب است که بخواهید زیباییهایتان را به رخ بکشید، اما جلوهگری بیش از حد ممکن است تأثیر منفی داشته باشد، مخصوصا اگر در هدف جایی که در آن حضور پیدا کردهاید نگنجد. پوششتان را هوشمندانه انتخاب کنید و با آن راحت باشید.
بخشی از باکلاس بودن، داشتن ژستِ خوب و زبان بدن مناسب است. کمرتان را صاف نگه دارید، به جای اینکه به پایین نگاه کنید نگاهتان به جلو باشد و تا جایی که میتوانید شانههایتان را پایین نیندازید. دستهایتان را روی سینه ضربدری نکنید، آنها را طرفینتان نگه دارید تا سینهتان فراخ باشد. اگر سرتان را بالا بگیرید، هم احساس باکلاس بودن میکنید و هم باکلاس به نظر میرسید. وقتی هم که مینشینید، قوز نکنید.
بددهنی کردن اصلا باکلاس نیست. اگر دلتان میخواهد بددهنی کنید و فحش بدهید، بروید داخل حمام یا دستشویی، شیر آب را باز کنید و بگذارید هر حرف زشتی در دهانتان است بیرون بیاید یا اینکه به در و دیوار بدوبیراه بگویید! اما اجازه ندهید دیگران بددهنیهایتان را ببینند، چون فرد بیارزشی به نظر خواهید رسید. اگر هم دلیل توهین کردن و فحش دادنهایتان این است که عصبانی هستید و نمیدانید چطور خشمتان را کنترل کنید، پس بدانید این حالت، نشانهی بارزِ بیکلاس بودن است!
بله درست است؛ به جای اینکه در مورد خنگی، جلفی، یا آزاردهنده بودن کسی که حضور ندارد حرف بزنید، سعی کنید در غیاب او در موردش چیزهای خوب و خوشایند بگویید. این کار نشان میدهد باکلاس هستید و به اندازهی کافی معتمد به نفس و خونسرد هستید که به جای صحبت در مورد نقاط ضعف دیگران، از خوبیها و نقاط قوت آنها سخن میگویید.
آیا تا به حال شده در یک مهمانی کسی وارد شود و به شما بگوید: «وقتی جلوی ساختمان بودم فهمیدم درست آمدهام، چون صدای تو را شنیدم»؟ پس در این صورت بهتر است صدایتان را پایین بیاورید. همین که صدایتان قابل شنیدن باشد کافی است. فکر نکنید حتما باید فریاد بکشید یا صدایتان را بالا ببرید تا حرفتان را ثابت کنید. آرام و ملایم حرف بزنید، حتی اگر در یک جمع شلوغ هستید؛ این نشانهی باکلاس بودن است، چون این پیام را میرساند که به اندازهی کافی اعتمادبهنفس دارید و مجبور نیستید داد بکشید تا توجه دیگران را به خودتان جلب کنید.
کسانی که فکر میکنند باکلاس هستند، به دلایلی دوست دارند در مورد باکلاس بودنشان حرف بزنند، مخصوصا در مقایسه با کسی که «کلاس» ندارد یا بیکلاس است. مثلا اگر دیدید در حال گفتن این جمله هستید که «من دختر باکلاسی هستم…»، پس آنقدرها هم باکلاس رفتار نمیکنید. اجازه دهید دیگران تشخیص دهند شما واقعا تا چه اندازه باکلاس هستید، نه اینکه خودنمایی کنید یا لاف باکلاس بودن بزنید.
آروغ زدن در جمع، خوشایند و خندهدار یا راهی برای سرگرم کردن دوستان نیست. اگر عادت کردهاید محض خنده و شوخی، آروغ بزنید، لطفا دیگر ادامه ندهید! اگر تصادفا و غیرارادی آروغ زدید، ایرادی ندارد. دستتان را جلوی دهانتان بگیرید و عذرخواهی کنید.
اگر باکلاس هستید، پس هر 5 ثانیه گوشیتان را چک نکنید. وقتی در میان جمعی هستید، بهندرت این کار را انجام دهید. تلفن همراهتان را روی ویبره یا تک صدای کوتاه بگذارید و وقتی در میان جمع هستید، شروع به حرف زدن در مورد شخصیترین مسائلتان نکنید. فقط وقتی تنها هستید با تلفنتان حرف بزنید تا حرفهای کسی را قطع نکنید، مگر اینکه موردی فوری پیش آمده باشد.
وقتی در جمع هستید، حتی اگر همسرتان، بهترین دوستتان یا یک فرد کاملا غریبه واقعا خشمگینتان کرد، شما باید یک نفس عمیق بکشید، چشمانتان را ببندید، آرام حرف بزنید و بهطور کلی خونسردیتان را حفظ کنید. اجازه ندهید کسی شما را در حال داد و فریاد زدن ببیند. البته سعی کنید در خلوتتان هم این کارها را نکنید!
اینکه در مورد میزان درآمدتان و میزان سرمایهتان حرف بزنید یا دربارهی اینکه اتومبیل یا لباس یا گوشوارههای جدیدتان چقدر میارزد یا حقوقتان افزایش پیدا کردهاست، باکلاس نیست. در مورد میزان درآمد پدر و مادرتان، همسرتان، دوست صمیمیتان یا هر کس دیگری صحبت نکنید؛ این کار اصلا باکلاس نیست.
اگر باکلاس هستید، به گونهای زندگی کنید که باعث سربلندی و افتخارتان باشد. اگر معمولا با نیرنگ و خودنمایی زندگی میکنید، حتما دلیلش را بررسی کنید. کسی که منش و طرز رفتارش همراه با بزرگواری و غرور باشد، هرگز نیاز ندارد پشت یک نقاب پنهان شود. اگر نتوانید خود حقیقیتان را به دیگران نشان بدهید پس آنها چه کسی را خواهند دید؟ دست از تظاهر بردارید. احتمالا از شنیدن اینکه شما باید خودتان باشید خسته شدهاید، اما این واقعیت دارد. تظاهر و وانمود کردن مانع باکلاس بودنتان میشود.
شما باید باادب و مبادی آداب باشید، اما برای خوشایند دیگران سر تعظیم فرود نیاورید. اگر این نکته را رعایت کنید، بعدها خواهید دید که چه امتیازاتی نصیبتان میشود. وقت و زمان در دسترس بودنتان را محدود کنید و در برخورد با دیگران برای خودتان حد و حدودی مشخص کنید تا آنها نیز از حریم شخصیتان آگاه شوند. به جای اینکه همیشه درگیر مشغلهها و برنامههای گوناگون باشید، زمانی را به خودتان اختصاص دهید تا خود واقعیتان را بهتر بشناسید؛ این شیوه خیلی باکلاس است!
از طرز تفکر کنشپذیر – پرخاشگر دست بردارید؛ با این شیوهی تفکر در نهایت سردرگم و دستپاچه خواهید شد. جسارت و بیباکی نشاندهندهی پختگی، با فکر بودن و اعتمادبهنفس است. باکلاس بودن نیاز به تعادل فکری دارد و جسارت از اولویتهای آن به شمار میرود.
وقتی در گروه یا پیش کسی هستید و صحبت در مورد موضوعی پیش میآید که اطلاعی دربارهاش ندارید، مصلحت این است که بگویید در حال حاضر اطلاعی در این مورد ندارید، یا اگر میخواهید خودتان ادامهی بحث را در دست بگیرید، دربارهی آن موضوع سؤال کنید و ببینید چه کسی در این مورد اطلاع خاصی دارد. این طر رفتار نه تنها بلوغ و پختگی شما را میرساند، بلکه نشان میدهد تا چه حد روشنفکر هستید.
یک قانونِ طلاییِ قدیمی وجود دارد که میگوید با همه، چه بزرگ و چه کودک، همانطور رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار کنند. مثلا قبل از اینکه دعوت به شام را کنسل کنید به دیگران رسما اطلاع بدهید، صدای کسانی باشید که نمیتوانند صدای خودشان را به جایی برسانند، با پدر و مادرتان تماس بگیرید و خودتان خبرها را به گوششان برسانید، از دوستانتان خبر بگیرید و از حال خودتان هم به آنها خبر بدهید؛ اینها نمونههای سادهی رفتاری هستند که کلاس و اصالت شما را میرسانند.
خودتان را سرزنش نکنید، بلکه پذیرای تغییرات سازنده باشید. در دنیای امروز ما، تغییر اجتنابناپذیر است. شما هم بخشی مثبت و انعطافپذیر از این دنیا باشید و به دیگران هم همین راه را نشان بدهید. به جای اینکه مانند کبک سرتان را در برف فروکنید، با زندگی روبهرو شوید، دیگران هم ناگزیر خواهند فهمید شما کسی هستید که عقاید و پندارهایتان ارزشمند است.
کار عاقلانه این است که از نظر سیاسی، فرهنگی و مذهبی آگاه باشید. حتی ابتداییترین دانش هم میتواند فرد را از شرمنده شدن و به دردسر افتادن و دست و پاچلفتی جلوه کردن نجات بدهد. اگر از قبل میدانید قرار است با کسی که زمینهی علمی یا تحصیلی متفاوتی با شما دارد ملاقات کنید، خوب است کمی در مورد دانش او تحقیق کنید و اطلاعات بیشتری کسب کنید تا دچار اشتباه و خجالت نشوید.
برای یک آدم باکلاس، بیان عجز و ناتوانی مانندِ مرگ است. یک نفس عمیق بکشید، قوی باشید و با ظرافت و متانت با موقعیت پیشآمده کنار بیایید. نتیجه هر چه که باشد، شما پیروز خواهید بود. اگر کنترل امور از دستتان خارج شد و شما کاملا احساس آشفتگی و ناتوانی کردید، از یک دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده کمک بخواهید.
افراد باکلاس خودشان کارهای مربوط به خودشان را انجام میدهند، مثلا در یک رستوران طبیعی است که تمیز کردن میز و چیدن آن را کسانی انجام دهند که کارشان همین است، اما در مواردی غیر از این، اشخاص باکلاس، خودشان را مسئول زبالهای که تولید کردهاند میدانند یا وسایلشان را خودشان حمل میکنند و انتظار ندارند دیگران برایشان این کار را انجام بدهند. زمانی که کسی لطفی در حقشان میکند، فورا متوجه این لطف میشوند و قدردانی و سپاسشان را ابراز میکنند، اما افراد بیکلاس و مغرور فکر میکنند کارِ انجام شده وظیفه بوده و کمک و لطف دیگران را نادیده میگیرند.
افرادِ واقعا باکلاس، ذاتا حتی از فکر اینکه اسباب مزاحمت دیگران شوند، آنها را برنجانند، راه دیگران را سد کنند یا به هر طریقی زحمتی برای دیگران ایجاد کنند، اجتناب میکنند. یک فرد باکلاس وقتی در میان غریبههاست، سرش به کار خودش گرم است و کاری نمیکند که دیگران معذب باشند. افرادی که واقعا باکلاس هستند، نسبت به همه مهربان و رئوف هستند؛ چه مدیرعامل شرکتشان باشد و چه پستچی یا سرایدار.
تا جایی که میتوانید از عبارات مؤدبانه استفاده کنید، مثلا بگویید: «بله خانم»، «خیر آقا» و «متشکرم». با بزرگترها مؤدبانه رفتار کنید. اگر عطسهتان گرفت، دستمال جلوی دهانتان بگیرید. در میان جمع، خوردههای غذا را از لای دندانهایتان درنیاورید. انگشتتان را در دهان یا بینیتان نکنید. در میان جمع خودتان را نخارانید، موهایتان را برس نزنید، آرایش نکنید یا با لباستان ور نروید. همهی این کارها را میتوانید در خلوتتان انجام دهید، پس صبر کنید تا جای مناسبی پیدا کنید. با خندههای ناگهانی و پر سروصدا، سکوت را نشکنید.
باکلاس غذا خوردن هم در موقعیتهای کاری و رسمی و هم در موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی اهمیت زیادی دارد. ممکن است در هر منطقه یا شهری که زندگی میکنید، فرهنگ و قواعد خاص خودتان را داشته باشید، اما اصول ثابتی وجود دارند که باید حتما به آنها توجه کنید.
اگر به یک مهمانی شام دعوت شدهاید، بهتر است هر چه زودتر اطلاع دهید که میتوانید در آن مهمانی شرکت کنید یا نه. چرا که اگه میزبان مطمئن نباشد شما در مهمانی شرکت میکنید یا نه، برنامه ریزی برای او سختتر میشود. اگر میزبان درمورد داشتن همراه صحبتی نکرده است، بهتر است کسی را همراهتان نبرید.
اگر برای اولین بار است که به منزل میزبان میروید، بد نیست چیزی به عنوان کادو همراهتان ببرید. اگر دسر یا هر خوراکی دیگری به همراهتان میبرید، توقع نداشته باشید میزبان سر میز شام یا در آن مهمانی از خوراکی شما استفاده کند. چون ممکن است با بقیه غذاهایی که میزبان تدارک دیده همخوانی نداشته باشد و به هر حال میزبان برای خوراکیهایی که قرار است سرو کند برنامهریزی کرده است.
اگر بیرون از خانه و در یک رستوران غذا میخورید، قبل از اینکه هر کدام از اعضای گروه غذایشان را دریافت کنند، شروع به غذا خوردن نکنید. اگر مهمانی در منزل برگزار میشود، منتظر بمانید تا میزبان سر میز حاضر شود و قاشقش را بردارد و بعد شروع به خوردن غذا کنید.
بعد از اینکه غذا تمام شد، بلافاصله مهمانی را ترک نکنید. حدود یک ساعت در منزل میزبان بمانید، بعد از میزبان تشکر کنید، خداحافظی کنید و بعد مهمانی را ترک کنید. اگر مهمانی غیر رسمی است، برای تمیزکاری به میزبان پیشنهاد کمک بدهید.
همیشه بعد از اینکه مهمانی را ترک میکنید، قبل از اینکه بیشتر از یکی دو روز بگذرد برای میزبان پیغام تشکر بفرستید. از غذای خوشمزهی آنها تشکر کنید و برای نشان دادن قدردانیتان، درمورد یکی از چیزهای دیگری که درمورد مهمانی دوست داشتید نظرتان را بگویید. پیغامی که میفرستید باید مختصر و احساسی باشد.
کلمات کلیدی: