
باکلاسی ربطی به مغرور بودن ندارد. شما باید احترام را ترویج بدهید و این یعنی احترام برای همه، که شامل خودتان هم میشود. حواستان باشد با دیگران مؤدبانه رفتار کنید و احترامی اصیل و بیغل و غش را در آنها منعکس کنید. به خودتان اعتماد داشته باشید، جوری که دوست دارید لباس بپوشید و متناسب با آن رفتار کنید. نوشته زیر را بخوانید تا ببینید چگونه باکلاس باشیم.
لذت بردن از مُد یا خریدن لباسهایی که برایتان جذاب است هیچ ایرادی ندارد، اما از لباسهایی که مناسب اندامتان نیستند یا رنگهایی که به شما نمیآیند صرفنظر کنید.
ظاهر عالی داشتن، نیمی از باکلاس بودن است. لباسهایی بپوشید و از زیورآلاتی استفاده کنید که خوشایند و مناسب بدنتان باشند و هرگز چیزی نپوشید که با آن احساس راحتی ندارید. شما مجبور نیستید گرانقیمتترین لباس فروشگاه را به تن داشته باشید یا حتی همین لباسهای گرانقیمت را در یک حراجی خوب خریداری کنید، بلکه بهتر است به دنبال ظاهری منحصربهفرد و سنجیده باشید.
اگر میخواهید برای مکانی رسمی یا نسبتا رسمی لباس بپوشید، بهتر است شرایط را به خوبی درک کنید. اگر کمی رسمیتر لباس بپوشید، بهتر از این است که لباس غیر رسمی به تن داشته باشید. ضمنا نباید برای حضور در یک محفل رسمی از لباس جین استفاده کنید
با نشانههای به جا مانده از مهمانی شب قبل، جایی نروید. مثلا آثار آرایش به جا مانده از مهمانی شب را از صورتتان پاک کنید و دوش بگیرید. هر جایی که قرار است بروید حتما باید نشاندهندهی این باشد که آمادهی شروع یک روز جدید هستید.
ریملزدن، شانهزدن، بستن دکمهها، بستن بند کفش و… را در مکان عمومی انجام ندهید. یعنی کارهای لازم برای آماده شدن و کاملا آراسته بودن را پیش از خروج از خانه تمام کنید. قبل از اینکه از خانه بیرون بروید، ریمل و رژلبتان را بزنید، لباستان را مرتب کنید و هیچ کدام از اینها را برای بیرون از خانه باقی نگذارید.
خوب است که بخواهید زیباییهایتان را به رخ بکشید، اما جلوهگری بیش از حد ممکن است تأثیر منفی داشته باشد، مخصوصا اگر در هدف جایی که در آن حضور پیدا کردهاید نگنجد. پوششتان را هوشمندانه انتخاب کنید و با آن راحت باشید.
بخشی از باکلاس بودن، داشتن ژستِ خوب و زبان بدن مناسب است. کمرتان را صاف نگه دارید، به جای اینکه به پایین نگاه کنید نگاهتان به جلو باشد و تا جایی که میتوانید شانههایتان را پایین نیندازید. دستهایتان را روی سینه ضربدری نکنید، آنها را طرفینتان نگه دارید تا سینهتان فراخ باشد. اگر سرتان را بالا بگیرید، هم احساس باکلاس بودن میکنید و هم باکلاس به نظر میرسید. وقتی هم که مینشینید، قوز نکنید.
بددهنی کردن اصلا باکلاس نیست. اگر دلتان میخواهد بددهنی کنید و فحش بدهید، بروید داخل حمام یا دستشویی، شیر آب را باز کنید و بگذارید هر حرف زشتی در دهانتان است بیرون بیاید یا اینکه به در و دیوار بدوبیراه بگویید! اما اجازه ندهید دیگران بددهنیهایتان را ببینند، چون فرد بیارزشی به نظر خواهید رسید. اگر هم دلیل توهین کردن و فحش دادنهایتان این است که عصبانی هستید و نمیدانید چطور خشمتان را کنترل کنید، پس بدانید این حالت، نشانهی بارزِ بیکلاس بودن است!
بله درست است؛ به جای اینکه در مورد خنگی، جلفی، یا آزاردهنده بودن کسی که حضور ندارد حرف بزنید، سعی کنید در غیاب او در موردش چیزهای خوب و خوشایند بگویید. این کار نشان میدهد باکلاس هستید و به اندازهی کافی معتمد به نفس و خونسرد هستید که به جای صحبت در مورد نقاط ضعف دیگران، از خوبیها و نقاط قوت آنها سخن میگویید.
آیا تا به حال شده در یک مهمانی کسی وارد شود و به شما بگوید: «وقتی جلوی ساختمان بودم فهمیدم درست آمدهام، چون صدای تو را شنیدم»؟ پس در این صورت بهتر است صدایتان را پایین بیاورید. همین که صدایتان قابل شنیدن باشد کافی است. فکر نکنید حتما باید فریاد بکشید یا صدایتان را بالا ببرید تا حرفتان را ثابت کنید. آرام و ملایم حرف بزنید، حتی اگر در یک جمع شلوغ هستید؛ این نشانهی باکلاس بودن است، چون این پیام را میرساند که به اندازهی کافی اعتمادبهنفس دارید و مجبور نیستید داد بکشید تا توجه دیگران را به خودتان جلب کنید.
کسانی که فکر میکنند باکلاس هستند، به دلایلی دوست دارند در مورد باکلاس بودنشان حرف بزنند، مخصوصا در مقایسه با کسی که «کلاس» ندارد یا بیکلاس است. مثلا اگر دیدید در حال گفتن این جمله هستید که «من دختر باکلاسی هستم…»، پس آنقدرها هم باکلاس رفتار نمیکنید. اجازه دهید دیگران تشخیص دهند شما واقعا تا چه اندازه باکلاس هستید، نه اینکه خودنمایی کنید یا لاف باکلاس بودن بزنید.
آروغ زدن در جمع، خوشایند و خندهدار یا راهی برای سرگرم کردن دوستان نیست. اگر عادت کردهاید محض خنده و شوخی، آروغ بزنید، لطفا دیگر ادامه ندهید! اگر تصادفا و غیرارادی آروغ زدید، ایرادی ندارد. دستتان را جلوی دهانتان بگیرید و عذرخواهی کنید.
اگر باکلاس هستید، پس هر 5 ثانیه گوشیتان را چک نکنید. وقتی در میان جمعی هستید، بهندرت این کار را انجام دهید. تلفن همراهتان را روی ویبره یا تک صدای کوتاه بگذارید و وقتی در میان جمع هستید، شروع به حرف زدن در مورد شخصیترین مسائلتان نکنید. فقط وقتی تنها هستید با تلفنتان حرف بزنید تا حرفهای کسی را قطع نکنید، مگر اینکه موردی فوری پیش آمده باشد.
وقتی در جمع هستید، حتی اگر همسرتان، بهترین دوستتان یا یک فرد کاملا غریبه واقعا خشمگینتان کرد، شما باید یک نفس عمیق بکشید، چشمانتان را ببندید، آرام حرف بزنید و بهطور کلی خونسردیتان را حفظ کنید. اجازه ندهید کسی شما را در حال داد و فریاد زدن ببیند. البته سعی کنید در خلوتتان هم این کارها را نکنید!
اینکه در مورد میزان درآمدتان و میزان سرمایهتان حرف بزنید یا دربارهی اینکه اتومبیل یا لباس یا گوشوارههای جدیدتان چقدر میارزد یا حقوقتان افزایش پیدا کردهاست، باکلاس نیست. در مورد میزان درآمد پدر و مادرتان، همسرتان، دوست صمیمیتان یا هر کس دیگری صحبت نکنید؛ این کار اصلا باکلاس نیست.
اگر باکلاس هستید، به گونهای زندگی کنید که باعث سربلندی و افتخارتان باشد. اگر معمولا با نیرنگ و خودنمایی زندگی میکنید، حتما دلیلش را بررسی کنید. کسی که منش و طرز رفتارش همراه با بزرگواری و غرور باشد، هرگز نیاز ندارد پشت یک نقاب پنهان شود. اگر نتوانید خود حقیقیتان را به دیگران نشان بدهید پس آنها چه کسی را خواهند دید؟ دست از تظاهر بردارید. احتمالا از شنیدن اینکه شما باید خودتان باشید خسته شدهاید، اما این واقعیت دارد. تظاهر و وانمود کردن مانع باکلاس بودنتان میشود.
شما باید باادب و مبادی آداب باشید، اما برای خوشایند دیگران سر تعظیم فرود نیاورید. اگر این نکته را رعایت کنید، بعدها خواهید دید که چه امتیازاتی نصیبتان میشود. وقت و زمان در دسترس بودنتان را محدود کنید و در برخورد با دیگران برای خودتان حد و حدودی مشخص کنید تا آنها نیز از حریم شخصیتان آگاه شوند. به جای اینکه همیشه درگیر مشغلهها و برنامههای گوناگون باشید، زمانی را به خودتان اختصاص دهید تا خود واقعیتان را بهتر بشناسید؛ این شیوه خیلی باکلاس است!
از طرز تفکر کنشپذیر – پرخاشگر دست بردارید؛ با این شیوهی تفکر در نهایت سردرگم و دستپاچه خواهید شد. جسارت و بیباکی نشاندهندهی پختگی، با فکر بودن و اعتمادبهنفس است. باکلاس بودن نیاز به تعادل فکری دارد و جسارت از اولویتهای آن به شمار میرود.
وقتی در گروه یا پیش کسی هستید و صحبت در مورد موضوعی پیش میآید که اطلاعی دربارهاش ندارید، مصلحت این است که بگویید در حال حاضر اطلاعی در این مورد ندارید، یا اگر میخواهید خودتان ادامهی بحث را در دست بگیرید، دربارهی آن موضوع سؤال کنید و ببینید چه کسی در این مورد اطلاع خاصی دارد. این طر رفتار نه تنها بلوغ و پختگی شما را میرساند، بلکه نشان میدهد تا چه حد روشنفکر هستید.
یک قانونِ طلاییِ قدیمی وجود دارد که میگوید با همه، چه بزرگ و چه کودک، همانطور رفتار کنید که انتظار دارید با شما رفتار کنند. مثلا قبل از اینکه دعوت به شام را کنسل کنید به دیگران رسما اطلاع بدهید، صدای کسانی باشید که نمیتوانند صدای خودشان را به جایی برسانند، با پدر و مادرتان تماس بگیرید و خودتان خبرها را به گوششان برسانید، از دوستانتان خبر بگیرید و از حال خودتان هم به آنها خبر بدهید؛ اینها نمونههای سادهی رفتاری هستند که کلاس و اصالت شما را میرسانند.
خودتان را سرزنش نکنید، بلکه پذیرای تغییرات سازنده باشید. در دنیای امروز ما، تغییر اجتنابناپذیر است. شما هم بخشی مثبت و انعطافپذیر از این دنیا باشید و به دیگران هم همین راه را نشان بدهید. به جای اینکه مانند کبک سرتان را در برف فروکنید، با زندگی روبهرو شوید، دیگران هم ناگزیر خواهند فهمید شما کسی هستید که عقاید و پندارهایتان ارزشمند است.
کار عاقلانه این است که از نظر سیاسی، فرهنگی و مذهبی آگاه باشید. حتی ابتداییترین دانش هم میتواند فرد را از شرمنده شدن و به دردسر افتادن و دست و پاچلفتی جلوه کردن نجات بدهد. اگر از قبل میدانید قرار است با کسی که زمینهی علمی یا تحصیلی متفاوتی با شما دارد ملاقات کنید، خوب است کمی در مورد دانش او تحقیق کنید و اطلاعات بیشتری کسب کنید تا دچار اشتباه و خجالت نشوید.
برای یک آدم باکلاس، بیان عجز و ناتوانی مانندِ مرگ است. یک نفس عمیق بکشید، قوی باشید و با ظرافت و متانت با موقعیت پیشآمده کنار بیایید. نتیجه هر چه که باشد، شما پیروز خواهید بود. اگر کنترل امور از دستتان خارج شد و شما کاملا احساس آشفتگی و ناتوانی کردید، از یک دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده کمک بخواهید.
افراد باکلاس خودشان کارهای مربوط به خودشان را انجام میدهند، مثلا در یک رستوران طبیعی است که تمیز کردن میز و چیدن آن را کسانی انجام دهند که کارشان همین است، اما در مواردی غیر از این، اشخاص باکلاس، خودشان را مسئول زبالهای که تولید کردهاند میدانند یا وسایلشان را خودشان حمل میکنند و انتظار ندارند دیگران برایشان این کار را انجام بدهند. زمانی که کسی لطفی در حقشان میکند، فورا متوجه این لطف میشوند و قدردانی و سپاسشان را ابراز میکنند، اما افراد بیکلاس و مغرور فکر میکنند کارِ انجام شده وظیفه بوده و کمک و لطف دیگران را نادیده میگیرند.
افرادِ واقعا باکلاس، ذاتا حتی از فکر اینکه اسباب مزاحمت دیگران شوند، آنها را برنجانند، راه دیگران را سد کنند یا به هر طریقی زحمتی برای دیگران ایجاد کنند، اجتناب میکنند. یک فرد باکلاس وقتی در میان غریبههاست، سرش به کار خودش گرم است و کاری نمیکند که دیگران معذب باشند. افرادی که واقعا باکلاس هستند، نسبت به همه مهربان و رئوف هستند؛ چه مدیرعامل شرکتشان باشد و چه پستچی یا سرایدار.
تا جایی که میتوانید از عبارات مؤدبانه استفاده کنید، مثلا بگویید: «بله خانم»، «خیر آقا» و «متشکرم». با بزرگترها مؤدبانه رفتار کنید. اگر عطسهتان گرفت، دستمال جلوی دهانتان بگیرید. در میان جمع، خوردههای غذا را از لای دندانهایتان درنیاورید. انگشتتان را در دهان یا بینیتان نکنید. در میان جمع خودتان را نخارانید، موهایتان را برس نزنید، آرایش نکنید یا با لباستان ور نروید. همهی این کارها را میتوانید در خلوتتان انجام دهید، پس صبر کنید تا جای مناسبی پیدا کنید. با خندههای ناگهانی و پر سروصدا، سکوت را نشکنید.
باکلاس غذا خوردن هم در موقعیتهای کاری و رسمی و هم در موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی اهمیت زیادی دارد. ممکن است در هر منطقه یا شهری که زندگی میکنید، فرهنگ و قواعد خاص خودتان را داشته باشید، اما اصول ثابتی وجود دارند که باید حتما به آنها توجه کنید.
اگر به یک مهمانی شام دعوت شدهاید، بهتر است هر چه زودتر اطلاع دهید که میتوانید در آن مهمانی شرکت کنید یا نه. چرا که اگه میزبان مطمئن نباشد شما در مهمانی شرکت میکنید یا نه، برنامه ریزی برای او سختتر میشود. اگر میزبان درمورد داشتن همراه صحبتی نکرده است، بهتر است کسی را همراهتان نبرید.
اگر برای اولین بار است که به منزل میزبان میروید، بد نیست چیزی به عنوان کادو همراهتان ببرید. اگر دسر یا هر خوراکی دیگری به همراهتان میبرید، توقع نداشته باشید میزبان سر میز شام یا در آن مهمانی از خوراکی شما استفاده کند. چون ممکن است با بقیه غذاهایی که میزبان تدارک دیده همخوانی نداشته باشد و به هر حال میزبان برای خوراکیهایی که قرار است سرو کند برنامهریزی کرده است.
اگر بیرون از خانه و در یک رستوران غذا میخورید، قبل از اینکه هر کدام از اعضای گروه غذایشان را دریافت کنند، شروع به غذا خوردن نکنید. اگر مهمانی در منزل برگزار میشود، منتظر بمانید تا میزبان سر میز حاضر شود و قاشقش را بردارد و بعد شروع به خوردن غذا کنید.
بعد از اینکه غذا تمام شد، بلافاصله مهمانی را ترک نکنید. حدود یک ساعت در منزل میزبان بمانید، بعد از میزبان تشکر کنید، خداحافظی کنید و بعد مهمانی را ترک کنید. اگر مهمانی غیر رسمی است، برای تمیزکاری به میزبان پیشنهاد کمک بدهید.
همیشه بعد از اینکه مهمانی را ترک میکنید، قبل از اینکه بیشتر از یکی دو روز بگذرد برای میزبان پیغام تشکر بفرستید. از غذای خوشمزهی آنها تشکر کنید و برای نشان دادن قدردانیتان، درمورد یکی از چیزهای دیگری که درمورد مهمانی دوست داشتید نظرتان را بگویید. پیغامی که میفرستید باید مختصر و احساسی باشد.
کلمات کلیدی:
آنها به هم نمیدهند.
دریغ کردن نگاه، راهی برای نشان دادن خشم و غضب است، موقع پنهان کردن دروغ در چشم طرف نگاه نمیکنیم، خیره نگاه کردن نوعی تجاوز به حریم شخصی انگاشته میشود و بهطور کلی با نوع نگاهمان میتوانیم سبب شادی، غم، ترس و تعجب دیگران شویم. میتوان گفت یک جفت سلاح قدرتمند در اختیار داریم که نوع استفاده از آن به خودمان بستگی دارد. در این مقاله با حقایق جذاب دربارهی ارتباط چشمی جذاب بیشتر آشنا شوید.
ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد، به طور غریزی با گستاخی، خصومت یا تکبر در ارتباط است؛ اما در محیط کاری، ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد ممکن است با نیت عمدی برای تسلط یافتن، ترساندن، تحقیر کردن یا القای حس «معیوب بودن» به فرد مقابل، همراه باشد. بنابراین، اگر هنگام برقراری ارتباط چشمی با دیگران، یکی از این مقاصد را در سر دارید، بهتر است از این کار اجتناب کنید.
از سوی دیگر، ارتباط چشمیِ کم هم میتواند شما را معذب، بیمیل یا ریاکار نشان دهد. برای مثال، یک بیمارستان بزرگ محلی در تحلیل شکایات بیماران دریافت که 9 نامه از 10 نامهی شکایت، به ارتباط چشمی ضعیف پزشک با بیمار اشاره دارند، نقطهضعفی که از دید عموم، بخاطر اهمیت ندادن یا فقدان توجه پزشک به بیمار است.
مدت زمانِ مناسب برای برقراری ارتباط چشمی که سبب ایجاد حس توجه و اعتماد دوطرفه میشود، بسته به موقعیت، محیط، نوعِ شخصیت، جنسیت و تفاوتهای فرهنگی، مختلف است. اگرچه طبق یک قاعدهی کلی، ارتباط چشمی مستقیم حین یک مکالمه که بین 30 درصد تا 60 درصد از مدت زمان مکالمه متغیر باشد، یک جوّ صمیمی و پربار را ایجاد میکند. در نظر داشته باشید که وقتی شنونده هستید، ارتباط چشمی شما بیشتر و وقتی گوینده هستید، ارتباط چشمیتان کمتر میشود.
ارتباط چشمی نیرویی به شدت قدرتمند است؛ زیرا با نخستین الگوهای بقای بشر ارتباط دارد. کودکانی که توانایی جذب و حفظ ارتباط چشمی داشتند و در نتیجه میتوانستند توجهات بیشتری را به خود جلب کنند، شانس بهتری برای سیر شدن و مراقبت داشتند. امروزه، نوزادان به طور غیرارادی نگاهشان را روی والدینشان قفل میکنند. قدرت آن ارتباط چشمی بچگانه هنوز اثر خود را در ذهن بزرگسالان از دست نداده است. ما هنگام برقراری ارتباط چشمی(صرفنظر از نوع و میزان آن) به طور خودکار به سیگنالهایی که ارسال و دریافت میکنیم، اعتبار زیادی میدهیم.
کلمات کلیدی:
آنها به هم نمیدهند.
دریغ کردن نگاه، راهی برای نشان دادن خشم و غضب است، موقع پنهان کردن دروغ در چشم طرف نگاه نمیکنیم، خیره نگاه کردن نوعی تجاوز به حریم شخصی انگاشته میشود و بهطور کلی با نوع نگاهمان میتوانیم سبب شادی، غم، ترس و تعجب دیگران شویم. میتوان گفت یک جفت سلاح قدرتمند در اختیار داریم که نوع استفاده از آن به خودمان بستگی دارد. در این مقاله با حقایق جذاب دربارهی ارتباط چشمی جذاب بیشتر آشنا شوید.
ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد، به طور غریزی با گستاخی، خصومت یا تکبر در ارتباط است؛ اما در محیط کاری، ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد ممکن است با نیت عمدی برای تسلط یافتن، ترساندن، تحقیر کردن یا القای حس «معیوب بودن» به فرد مقابل، همراه باشد. بنابراین، اگر هنگام برقراری ارتباط چشمی با دیگران، یکی از این مقاصد را در سر دارید، بهتر است از این کار اجتناب کنید.
از سوی دیگر، ارتباط چشمیِ کم هم میتواند شما را معذب، بیمیل یا ریاکار نشان دهد. برای مثال، یک بیمارستان بزرگ محلی در تحلیل شکایات بیماران دریافت که 9 نامه از 10 نامهی شکایت، به ارتباط چشمی ضعیف پزشک با بیمار اشاره دارند، نقطهضعفی که از دید عموم، بخاطر اهمیت ندادن یا فقدان توجه پزشک به بیمار است.
مدت زمانِ مناسب برای برقراری ارتباط چشمی که سبب ایجاد حس توجه و اعتماد دوطرفه میشود، بسته به موقعیت، محیط، نوعِ شخصیت، جنسیت و تفاوتهای فرهنگی، مختلف است. اگرچه طبق یک قاعدهی کلی، ارتباط چشمی مستقیم حین یک مکالمه که بین 30 درصد تا 60 درصد از مدت زمان مکالمه متغیر باشد، یک جوّ صمیمی و پربار را ایجاد میکند. در نظر داشته باشید که وقتی شنونده هستید، ارتباط چشمی شما بیشتر و وقتی گوینده هستید، ارتباط چشمیتان کمتر میشود.
ارتباط چشمی نیرویی به شدت قدرتمند است؛ زیرا با نخستین الگوهای بقای بشر ارتباط دارد. کودکانی که توانایی جذب و حفظ ارتباط چشمی داشتند و در نتیجه میتوانستند توجهات بیشتری را به خود جلب کنند، شانس بهتری برای سیر شدن و مراقبت داشتند. امروزه، نوزادان به طور غیرارادی نگاهشان را روی والدینشان قفل میکنند. قدرت آن ارتباط چشمی بچگانه هنوز اثر خود را در ذهن بزرگسالان از دست نداده است. ما هنگام برقراری ارتباط چشمی(صرفنظر از نوع و میزان آن) به طور خودکار به سیگنالهایی که ارسال و دریافت میکنیم، اعتبار زیادی میدهیم.
کلمات کلیدی:
آشنا شوید.
تقریبا هیچکسی را نمیتوانید پیدا کنید که همیشه خوشحال و آرام باشد. این یک واقعیت است، اما متخصصان میگویند: یافتن لذت زندگی در لحظات و به زبان خودمانی دلخوشیهای ساده، کلید شادمانی واقعی است. شادی را باید در لحظات جستوجو کرد. خوشیها را باید در چیزهای ساده یافت. با ما باشید تا در این مقاله با خصوصیات زن شاد آشنا شوید.
«فرد.ب.برایانت» (Fred.B.Bryant)، استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه «لویولا» در شیکاگو، معتقد است که شادبودن مهارتی است که بیشتر افراد از کسب آن باز میمانند و دلیل این شکست هم بسیار ساده است. ما همیشه مشغول کار و سرگرم فعالیتهای گوناگون هستیم، چیزهای زیادی در ذهن داریم. همیشه فکر میکنیم فردا هم خورشید دوباره طلوع میکند و فرصت زیادی داریم. پس، وقت خود را صرف کارهای روزمره میکنیم و مدام در گیرودار زندگی روزانه اسیر هستیم. زیر سنگینی بار مسئولیتها و نگرانیها بهسادگی از لحظات و رویدادهایی که میتوانند سلامت بیشتر و لذت عمیقتری به ما هدیه کنند، دور میشویم.
بیش از 20 سال است که «برایانت» روی درک اصطلاح «چشیدن و تجربه ذهن-آگاهی» یا «حضور در لحظه» کار میکند. «حضور در لحظه» و «ذهن-آگاهی» به معنای تفکرات و کارهایی است که برای تشدید و طولانیکردن احساسات مثبت به کار میبریم. «برایانت» میگوید: «همهی ما افرادی را با این ویژگی میشناسیم، کسانی که «ذهن-آگاه» هستند، همیشه شادمانند و لذت زندگی را درک میکنند. این افراد اولین گزینهای هستند که دیگران خبرهای خوش و دلپذیرشان را با آنها در میان میگذارند».
چگونه میتوان مانند این افراد بود؟ افراد شاد چه ویژگیهایی دارند؟ خصوصیات زنان شاد چیست؟ در ادامه 10 روش برای کشف شادی و رضایت در لحظهلحظهی زندگی بیان میشود. امیدواریم با این روشها، خصوصیات زنان شاد را بهتر بشناسید و یاد بگیرید که حتی وقتی زندگی سخت و سنگدل شد و روی نامهربانش را به نمایش گذاشت، به راحتی ورق را برگردانید.
افکار مثبت و شاد را درون خود نگه ندارید. برای مثال به دخترتان بگویید که چقدر از خریدکردن با او لذت میبرید. وقتی در محل کار، رئیستان به شکلی غیرمنتظره از شما تعریف میکند، در منزل قضیه را برای شوهرتان تعریف کنید و او را در شادی خود سهیم کرده و به خودتان افتخار کنید. کمی پُزدادن گاهی بد نیست، اینطور نیست؟ یا به دوستتان پیام دهید و از خاطرات بامزهی سفر پیشین خود با او صحبت کنید. یادآوری خاطرات خوش مشترکتان باعث میشود افکار و احساسات مثبتی میان شما ردوبدل شود. تحقیقات انجام شده توسط «برایانت» نشان میدهد: «سهیمکردن دیگران در خاطرات و تجربههای شاد یا حتی فکرکردن به این موضوع، یکی از اثربخشترین راهها برای ماندگاری و بزرگکردن شادیهای زندگی است. این کار باعث نهادینهسازی احساسات مثبت میشود. احساساتی که در صورت ساده گذشتن و بیتوجهی ناپدید و کمرنگ میشوند. تحکیم ارتباطات با دیگران نیز موجب در کنار همماندنِ آدمها و حفظ دوستیها میشود».
سعی کنید به وقایع و رویدادهایی که برایتان پیش آمده، فکر کنید و لحظات شاد و لذتهای ناشی از آنها را استخراج کنید. برای مثال چرا شال قرمز بافتنی خود را اینقدر دوست دارید؟ فکر میکنید علت چیست؟ دلیل حس خوشایند شما به آن، زیبایی و راحتی است؟ یا با نگاه دقیقتر درمییابید که عطر و بوی این شال قرمز، شما را یاد خاطرات برفبازیهای شاد کودکیتان میاندازد؟ سعی کنید رمز و راز و پیچیدگیهای احساسی را به لحظات شاد ترجمه و تبدیل کنید؛ یعنی نکات غافلگیرکننده و سخت، در درک لحظات را ریشهیابی کنید. البته زیادهروی نکنید، چون اگر افراط به خرج دهید، شگفتی لحظات را از دست خواهید داد.
«تیموتی.د.ویلسون» (Timothy.D.Wilson)، استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه ویرجینیا، معتقد است که آنچه هرکس به آن نیاز دارد، واکاوی تجربهها، بهمنظور درک چیزهایی است که به رشد و شکلگیری شما کمک کردهاند. بعد از تحلیل این تجربهها باید آنها را دوباره زندگی کنید. یعنی خیلی ساده بتوانید تجارب و لحظههای شاد را در زندگی جاری بسازید.
به خاطر دستاوردهای بزرگتان به خود افتخار کنید. اگر ماهها در باشگاه ورزشی عرق ریختهاید و پس از تمرین و تلاشی فوقالعاده به وزن مطلوبتان رسیدهاید، تلاش و موفقیت خود را مهم بدانید و دیگران را هم در این شادی و رضایت شریک کنید. بیشتر افراد خودتشویقی و افتخارکردن به پیروزی در دستاوردهایشان را کار درستی نمیدانند و آن را به حساب فخرفروشی میگذارند و اصطلاحا میگویند: نباید موفقیت و پیروزی را در بوقوکرنا کرد.
باید فرق میان تجلیل نفس و افتخارکردن مثبت با فخرفروشی آزاردهنده و بیشرمانه را دانست. مرز باریک و البته مشخصی میان این دو وجود دارد که هر فردی این مرز را بهخوبی میشناسد. پس، از مغرور جلوهکردن نهراسید، چراکه اگر از این مرز عبور کنید حتما خودتان متوجه خواهید شد.
ساز احساسات خود را کوک کنید. شاید بپرسید که دقیقا چهکار باید بکنیم؟ زن شاد-باید یاد بگیرید که با تمام وجود لحظات را حس کنید. لذت تجربههای مثبت بهویژه آن دسته از تجربیات کوتاه و گذرا را بچشید. خوشیهای ساده را دست کم نگیرید. برای مثال وقتی شکلاتی خوشطعم میخورید، چشمتان را ببندید یا ششها را از عطر دلانگیز بوی دریا در کنار ساحل پر کنید. به شوروشوق بچهها وقت بازیکردن گوش بسپارید. تمرکز خود را بالا ببرید. وقتی روی چیزی تمرکز میکنید، توجهنکردن به سایر محرکهای حسی باعث میشود، لذت تجربههای مثبت پررنگتر شوند.
مقایسهی وارونه باعث میشود لذتها و شادیها، بیشتر به چشم بیایند. یعنی به جای اینکه اوضاع را با شرایط خیلی ایدهآل و بینقص مقایسه کنید، آن را با شرایط بدتر و مشکلاتی که میتوانست به وجود بیاید و نیامده، مقایسه کنید. به خود بگویید که اوضاع میتوانست خیلی خرابتر از اینها شود یا وضعیت کنونیتان را با تجربههای بدتر و ناخوشایندتر گذشته مقایسه کنید.
البته حواستان باشد که این به معنای مقایسههای نادرست نیست؛ برای مثال اینکه همکارتان اخراج شده و جای او نیستید یا کسی مریضی سختی گرفته و شما در حال حاضر سالم و تندرست هستید. این راهحل به مسائل سادهتر میپردازد، مانند خوشحالی از اینکه امروز آفتابیتر از آن است که در گزارش هواشناسی گفته شده بود یا شادی از اینکه پروژهی کاریتان زودتر از آنچه فکر میکردید، تمام شده است.
بعضی لحظات شاد و لذتبخش، واکنشهای آگاهانه و توأم با موشکافی ما هستند، اما بعضی اوقات وقتی خود را در لحظهی حال غوطهور میسازیم، لذت و شادی شگفتانگیزی را تجربه خواهیم کرد. شادیهایی که بدون قضاوت و تجزیه و تحلیل آگاهانه به دست میآیند، خیلی دلپذیر و شیرین هستند.
میتوانید به موسیقی مورد علاقهتان در اتاقی تاریک، با هدفون گوش دهید یا در رمان مورد علاقهتان غرق شوید. آخر هفتهها وقتی را برای انجام تفریح موردعلاقهتان در نظر بگیرید و به حالت خوشایندی برسید که اصطلاحا به آن «جاریشدن» میگویند. «جاریشدن» در شادمانی و حس خوب لحظهها.زن شاد
حتی اگر آنقدرها هم روبهراه و سرحال نیستید، باز لبخند بزنید و خود را خوشحال نشان دهید. این کار باعث القای حس شادی به شما میشود. شوروحال خود را بیشتر کنید. فرض کنید هلو میوه مورد علاقهتان است و میخواهید یک هلوی خوشمزه را نوش جان کنید. سعی کنید با هر گازی که میزنید طعم هلو را با تمام وجود حس کنید و لذت ببرید. در هنگام تماشای فیلمهای خندهدار، بلند بلند بخندید. وقتی از جلوی آیینه میگذرید، به خودتان لبخند بزنید. سرکوبکردن شادیها و احساسات مثبت، باعث از بینرفتن و ناپدید شدن آنها میشود.
زن شاد،هرچه خاطرات و تجارب شیرین گذراتر باشند، یادآوری و چشیدن طعم دوبارهی آنها سختتر میشود. «برایانت» میگوید: برعکس چیزی که ما فکر میکنیم، یادآوری این نکته به خود، که زمان به سرعت میگذرد و خوشیها موقتیاند، باعث میشود که قدر لحظات مثبت و شاد را بیشتر بدانیم.
دنیا بهاندازهی کافی افراد بدبین و منفیباف دارد. پس، افکار منفی که شادیهایتان را از بین میبرند کنار بگذارید. افکار منفی مانند نگرانی از قضاوت و نگاه دیگران یا اتهامزدن به خود و مقصردانستن خود را کنار بگذارید. وقتی حالِ خوش به شما روی خوش نشان میدهد، به هیچ رقم اجازهی خروج و عزیمت به آن ندهید. حال خوب و شادیتان را با ریزبینیهای بیهوده خراب نکنید. افکاری چون: چرا من لایق این خوشی هستم؟ موشکافیهای بیهوده یا فکر اینکه چه چیزهایی ممکن بود اشتباه پیش برود؟ یا چه چیزهایی میتوانست بهتر پیش برود؟ فقط خوشی و شادی شما را خراب میکند. حواستان باشد که نگذارید، لذت و شادمانی به این سادگی از دستتان برود.
سپاسگزار باشید. حقشناسی و تشکر از لطف و محبت دیگران، به شادی بیشتر شما کمک میکند. این لطف میتواند خیلی ساده باشد مثل تعارف صندلی در متروی شلوغ و اتوبوس یا دعوتشدن از طرف دوستی به مهمانی. نگرش حقشناسی را در خود رشد دهید. زن شاد ،«برایانت» معتقد است که همیشه لازم نیست مراتب قدردانی خود را در ظاهر ابراز کنید، اما با گفتن «سپاسگزارم» به یک دوست، غریبه یا حتی قدردانی از جهانِ هستی، نسبت به شادیها و زیباییها هشیارتر میشویم و در نتیجه شادیمان عمیقتر میشود.
کلمات کلیدی:
آنها به هم نمیدهند.
دریغ کردن نگاه، راهی برای نشان دادن خشم و غضب است، موقع پنهان کردن دروغ در چشم طرف نگاه نمیکنیم، خیره نگاه کردن نوعی تجاوز به حریم شخصی انگاشته میشود و بهطور کلی با نوع نگاهمان میتوانیم سبب شادی، غم، ترس و تعجب دیگران شویم. میتوان گفت یک جفت سلاح قدرتمند در اختیار داریم که نوع استفاده از آن به خودمان بستگی دارد. در این مقاله با حقایق جذاب دربارهی ارتباط چشمی جذاب بیشتر آشنا شوید.
ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد، به طور غریزی با گستاخی، خصومت یا تکبر در ارتباط است؛ اما در محیط کاری، ارتباط چشمیِ جذاب بیش از حد ممکن است با نیت عمدی برای تسلط یافتن، ترساندن، تحقیر کردن یا القای حس «معیوب بودن» به فرد مقابل، همراه باشد. بنابراین، اگر هنگام برقراری ارتباط چشمی با دیگران، یکی از این مقاصد را در سر دارید، بهتر است از این کار اجتناب کنید.
از سوی دیگر، ارتباط چشمیِ کم هم میتواند شما را معذب، بیمیل یا ریاکار نشان دهد. برای مثال، یک بیمارستان بزرگ محلی در تحلیل شکایات بیماران دریافت که 9 نامه از 10 نامهی شکایت، به ارتباط چشمی ضعیف پزشک با بیمار اشاره دارند، نقطهضعفی که از دید عموم، بخاطر اهمیت ندادن یا فقدان توجه پزشک به بیمار است.
مدت زمانِ مناسب برای برقراری ارتباط چشمی که سبب ایجاد حس توجه و اعتماد دوطرفه میشود، بسته به موقعیت، محیط، نوعِ شخصیت، جنسیت و تفاوتهای فرهنگی، مختلف است. اگرچه طبق یک قاعدهی کلی، ارتباط چشمی مستقیم حین یک مکالمه که بین 30 درصد تا 60 درصد از مدت زمان مکالمه متغیر باشد، یک جوّ صمیمی و پربار را ایجاد میکند. در نظر داشته باشید که وقتی شنونده هستید، ارتباط چشمی شما بیشتر و وقتی گوینده هستید، ارتباط چشمیتان کمتر میشود.
ارتباط چشمی نیرویی به شدت قدرتمند است؛ زیرا با نخستین الگوهای بقای بشر ارتباط دارد. کودکانی که توانایی جذب و حفظ ارتباط چشمی داشتند و در نتیجه میتوانستند توجهات بیشتری را به خود جلب کنند، شانس بهتری برای سیر شدن و مراقبت داشتند. امروزه، نوزادان به طور غیرارادی نگاهشان را روی والدینشان قفل میکنند. قدرت آن ارتباط چشمی بچگانه هنوز اثر خود را در ذهن بزرگسالان از دست نداده است. ما هنگام برقراری ارتباط چشمی(صرفنظر از نوع و میزان آن) به طور خودکار به سیگنالهایی که ارسال و دریافت میکنیم، اعتبار زیادی میدهیم.
کلمات کلیدی: