مسلمان، برادرِ مسلمان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
https://keramatzade.com

مسیر درست زندگی چیست؟

معمولا اگر همه‌چیز روی روال باشد، نه لازم است که خودمان را برای به‌دست‌گرفتن افسار زندگی بیش‌ازحد خسته کنیم و نه احساس ناتوانی و سرگشتگی خواهیم کرد. کلا وقتی زندگی‌مان در مسیر درستی در حرکت باشد، آن‌قدر حس‌وحال‌ خوبی خواهیم داشت که می‌توانیم از تک‌تک لحظات‌مان لذت ببریم. در ادامه قصد داریم به معرفی چند نشانه‌ای بپردازیم که عموما از درستی مسیر زندگی خبر می‌دهند. این نکات، گزیده‌ای از تجارب شخصی و تحقیقات علمی نویسنده‌ی اصلی متن، روان‌پزشک گرَنت هیلاری برِنِر، است. همراه ما باشید.


1. چشم که از خواب باز می‌کنیم، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشیم

 

مسیر زندگی

کسانی که از نیازهای خود شناخت کافی دارند، روزشان را طوری برنامه ریزی می‌کنند که در هر روز با حداقل دو تا سه تجربه‌ی لذت‌بخشی که در جهت ارضای نیازهای درونی‌شان باشد، مواجه شوند، اما خودشان را بیش‌ازحد درگیر یا وابسته‌ی این تجربیات نمی‌کنند. این افراد غالبا روزشان را با انتظارات مثبت شروع می‌کنند و با روی خوش به استقبال پیشامدهای هر روز می‌روند. تجربیاتی که حرفش را زدیم، می‌توانند به فعالیت‌های شغلی، تحصیلی یا خانوادگی‌ مربوط باشند یا حتی ممکن است خارج از محدوده‌ی برنامه‌های تنظیم‌شده‌ی روزمره‌تان بگنجند.

چشم که از خواب باز می‌کنید، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشید

مثلا انجام فقط چند دقیقه‌ مراقبه، مطالعه کتاب، تماشای برنامه‌ی مورد علاقه‌تان، وقت‌گذرانی با دوستان یا انجام هر فعالیتی که علاقه‌ی شخصی‌تان باشد، می‌تواند چنین تجربه‌‌ی لذت‌بخشی را برای‌تان رقم بزند. این تجربه هر قدر هم که کوتاه باشد، مهم نیست. اصل مطلب این است: «کاری کنید که لذت ببرید و آن کار چیزی باشد که قسمتی از نیازهای بنیادین‌تان را برطرف سازد و این حس را در درون‌تان به‌وجود بیاورد که به خودتان توجه دارید.» به‌خصوص در مواقعی که زندگی برای‌تان چالش‌برانگیز می‌شود، همین لحظاتی از روز که به خودتان اختصاص می‌دهید، می‌تواند در حفظ و تقویت روحیه شما مؤثر باشد و برای مقابله با چالش‌های زندگی سرپا نگه‌تان دارد.


2. علی‌رغم همه‌ی سختی‌ها و تردیدها به‌طور کلی از زنده‌بودن‌مان حس خوبی داریم

 

مسیر زندگی خوب

همه‌ی ما گاهی بنا به دلایل مختلفی دچار انواع استرس ها می‌شویم. استرس می‌تواند بسته به موقعیتش مثبت (استرس مثبت) یا منفی باشد، اما همیشه فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری است. بعضی اوقات انگار استرس تمامی ندارد و حسابی امان آدمی را می‌برد، تا جایی که حتی ممکن است به تروما یا صدمات روحی‌روانی منجر شود. استرس می‌تواند روی احساس سرزندگی‌مان تأثیر بگذارد و از توجه‌مان به هر آنچه برای‌مان اهمیت خاصی دارد، بکاهد.

هرکسی به‌‌شیوه‌ی خودش با اتفاقات چالش‌برانگیز زندگی روبه‌رو می‌شود و به‌همین دلیل عوارض ناشی از این چالش‌ها می‌تواند در هر فردی متفاوت باشد. برخی افراد در نتیجه‌ی تجربه‌ی مشکلات کاری یا خانوادگی دچار تزلزل شخصیت می‌شوند و به‌راحتی ممکن است که از خودشان و دیگران فاصله بگیرند و مورد حمله‌ی ناامیدی واقع شوند. کاملا طبیعی است که هرازگاهی احساس ناامیدی کنید، اما اگر این احساس به نوعی عادت تبدیل شود و حالتی از «اجتناب تجربی» (خودداری از افکار، احساسات، خاطرات و سایر تجربیات درونی) شکل بگیرد، شاید بهتر باشد که از یک مشاور کمک بگیرید.

به‌طور کلی، وقتی دچار چنین حالاتی می‌شویم، ارتباط‌مان با زمان حال را از دست می‌دهیم و درنتیجه نمی‌توانیم احساس سرزندگی کنیم و وقتی هم که پرانرژی و سرزنده نباشیم، قادر به خوش بینی واقع‌بینانه و انعطاف‌پذیری شناختی نخواهیم بود و دیگر هیچ تمایلی به چالش‌کشیدن خودمان در چالش‌های معنی‌دار نخواهیم داشت.

اگر صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوید، با خودتان قرار می‌گذارید که از امروزتان نهایت استفاده را ببرید و در زمان حال زندگی کنید و این را هم می‌دانید که گاهی ممکن است کارهایتان طبق برنامه پیش نروند (انحراف از مسیر می‌تواند خودش فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری باشد!)، پس یعنی در مسیر درستی در حرکت هستید.


3. به تمامی مراحل زندگی توجه داریم: از گذشته عبرت می‌گیریم و چشم‌به‌راه آینده هستیم، اما در زمان حال زندگی می‌کنیم

 

مسیر صحیح زندگی

یکی از لازمه‌های خودمراقبتی این است که بتوانید در عین توجه به زمان حال از توجه به ابعاد کلی‌تر زندگی‌تان غافل نشوید. مثلا باید بتوانید درکی از روایت زندگی‌تان در طول زمان، از گذشته به حال و از حال تا آینده داشته باشید. باید یاد بگیرید بدون اینکه در گذشته جا بمانید، به اتفاقات گذشته توجه داشته باشید و از تجربیات‌تان عبرت بگیرید، اما حواس‌تان باشد که در اتفاقات بد گذشته قفل نشوید. حتی می‌توانید خودتان را در زمان جلو ببرید و با ذهنیتی منعطف به آینده پیش بروید. خلاصه‌ی کلام اینکه باید علی‌رغم زندگی در زمان حال به توانایی خودنظارتی سالم در گستره‌ی زمان برسید و بدون غرق‌شدن در گذشته از روزهای رفته درس بگیرید و بدون ترس از آینده با رویکردی واقع‌بینانه منتظر فردا و فرداهای دیگر باشید.


4. با احساس رضایت از روزی که گذرانده‌ایم، به استقبال خواب می‌رویم

 

مسیر زندگی چیست

پایان روز علاوه‌بر استراحت وقت مناسبی است تا کمی با خودتان خلوت کنید و ببینید که روزتان را چگونه گذرانده‌اید. ببینید که مجموعا تا خود شب چه حس‌وحالی را تجربه کرده‌اید و مثلا امروز سر کار چطور بوده است، با چه چالش‌هایی روبه‌رو شدید و چه پندهایی گرفتید. خواهید دید که بعضی از روزها را با احساس عالی و بعضی روزهای دیگر را با کمی تأسف و پشیمانی به‌پایان می‌برید. اما کسی که در زندگی در مسیر درستی قرار دارد، تقریبا اغلب اوقات احساس رضایت می‌کند. اینکه از هر روز چه انتظاری باید داشت، از فرد به فرد متفاوت است و به‌ همین دلیل هر کسی باید اولویت‌های خاص خودش را بشناسد.

همچنین شب‌ها وقتی را برای مرور انواع اهداف روز بعدتان درنظر بگیرید و سپس خودتان را از همه‌ی افکار رها کنید. اگر با احساس رضایتی که آلوده به کمال گرایی نباشد، به‌استقبال خواب بروید و بدانید که امروز حواس‌تان به دغدغه‌هایتان بوده است و فردا هم برای دغدغه‌هایتان برنامه دارید، یعنی زندگی‌تان را خوب مدیریت می‌کنید.


5. کسانی که حس خوبی از آنها می‌گیریم، پای ثابت تجربیات روزانه‌مان هستند

 

انتخاب مسیر درست زندگی

گاهی اوقات با اینکه روابط اجتماعی گسترده‌ای داریم، در درون احساس تنهایی می‌کنیم. از آنجایی که معمولا در تلاشیم که ظاهرمان را حفظ کنیم، احتمالا اطرافیان‌مان در چنین مواقعی نمی‌دانند که واقعا چه حسی داریم و در درون‌مان چه می‌گذرد. این فشار اجتماعی که فرد را به پوشیدن نقاب خوشحالی وادار می‌کند، متأسفانه موجب تقویت خودفریبی می‌شود. اگر روابط‌مان حقیقی و معنی‌دار باشند، حتی وقتی مدتی با طرف‌های رابطه مکالمه‌ای نداشته باشیم، باز هم می‌توانیم آن روابط را در درون‌مان حفظ کنیم و هر روز از حس حمایت اجتماعی و خصوصا حس خوب دوست‌داشتن و دوست داشته‌شدن سرشار شویم. شبکه‌های اجتماعی علی‌رغم مضرات فراوان درصورتی‌که به‌درستی استفاده شوند، می‌توانند ابزار مفیدی برای حفظ و تداوم ارتباط با دیگران باشند.


6. از اینکه با کنجکاوی ببینیم زندگی برای‌مان چه چیزی در چنته دارد، احساس خوبی پیدا می‌کنیم

 

مسیر خوب زندگی

گاهی کنجکاوی یکی از بارزترین نشانه‌های حرکت درست در مسیر زندگی است. اما چرا؟ کنجکاوی باعث می‌شود که مغز در وضعیتی مثبت، منعطف و پذیرای احتمالات مختلف قرار بگیرد و به‌دنبال تأیید انتظارات غالبا منفی نباشد. البته این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که انتظارات مثبت به‌خودی‌خود کارساز نیستند، زیرا گاهی ممکن است که در انتظارات مثبت‌مان نیز به‌قدری نامنعطف و سفت‌وسخت شویم که آخرش به ناامیدی بخوریم. به‌طور کلی، کنجکاوی، فارغ از نتیجه‌ای که انتظارمان را می‌کشد، باعث می‌شود که ذهن‌مان احتمالات مختلف را جست‌وجو کند.

کنجکاوی کمک‌مان می‌کند که درگیر تجربیات احساسی شویم، اما بیش‌ازحد در این تجربیات دست‌وپا نزنیم. کنجکاوی با خودنظارتی سازنده بسیار جور درمی‌آید و کمک‌مان می‌کند تا از چالش‌ها درس بگیریم و علاوه‌بر تمرکز روی زمان حال به دورنمایی که برای خودمان متصوریم نیز توجه داشته باشیم و بتوانیم جنبه‌های مختلف زندگی‌مان را در تناسب باهم ببینیم. یادتان باشد که وقتی جنبه‌ی خاصی از زندگی همه‌ی تاب‌وتوان‌تان را بگیرد، سایر مسائلی که برای‌تان مهم تلقی می‌شوند، از اهمیت ساقط خواهند شد. اما کنجکاوی خصیصه‌ای است که باعث احیاء و حفظ تعادل در زندگی می‌شود و نمی‌گذارد که از نیازهای واقعی زندگی‌تان غافل شوید.


7. به شغل‌مان عشق می‌ورزیم و برای فعالیت‌های غیرشغلی مورد علاقه‌مان وقت می‌گذاریم

 

مسیر خوب زندگی هدفمند

بسیاری از ما خودمان را فقط و فقط به فعالیت‌های شغلی‌مان محدود کرده‌ایم و به‌غلط فکر می‌کنیم که فعالیت‌های حرفه‌ای به‌تنهایی می‌توانند باعث رضایت‌‌ از زندگی شوند. اما این طرز تفکر نوعی تله است که شاید بر اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی به ذهنیت‌مان تلقین شده باشد. این تله به‌ویژه در کمین کسانی است که از پیشینه‌ای پرکار می‌آیند و خصوصا زمانی فاجعه‌سازتر خواهد بود که طرف به شغلش عشق و علاقه‌ی کافی نداشته باشد. درعوض به‌کار به‌عنوان سکوی پرتابی نگاه کنید که اگر در قابی کلی‌تر در نظر گرفته شود، می‌تواند ما را به اهداف فردی و حرفه‌ای دل‌خواه‌مان برساند. کار درواقع وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است و درعین‌حال نباید نقشی را که در ارضای نیازهای بنیادین ایفا می‌کند، نادیده گرفت.

منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-right-path-of-life-
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/9/20:: 6:44 عصر     |     () نظر

مسیر درست زندگی چیست؟

معمولا اگر همه‌چیز روی روال باشد، نه لازم است که خودمان را برای به‌دست‌گرفتن افسار زندگی بیش‌ازحد خسته کنیم و نه احساس ناتوانی و سرگشتگی خواهیم کرد. کلا وقتی زندگی‌مان در مسیر درستی در حرکت باشد، آن‌قدر حس‌وحال‌ خوبی خواهیم داشت که می‌توانیم از تک‌تک لحظات‌مان لذت ببریم. در ادامه قصد داریم به معرفی چند نشانه‌ای بپردازیم که عموما از درستی مسیر زندگی خبر می‌دهند. این نکات، گزیده‌ای از تجارب شخصی و تحقیقات علمی نویسنده‌ی اصلی متن، روان‌پزشک گرَنت هیلاری برِنِر، است. همراه ما باشید.


1. چشم که از خواب باز می‌کنیم، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشیم

 

مسیر زندگی

کسانی که از نیازهای خود شناخت کافی دارند، روزشان را طوری برنامه ریزی می‌کنند که در هر روز با حداقل دو تا سه تجربه‌ی لذت‌بخشی که در جهت ارضای نیازهای درونی‌شان باشد، مواجه شوند، اما خودشان را بیش‌ازحد درگیر یا وابسته‌ی این تجربیات نمی‌کنند. این افراد غالبا روزشان را با انتظارات مثبت شروع می‌کنند و با روی خوش به استقبال پیشامدهای هر روز می‌روند. تجربیاتی که حرفش را زدیم، می‌توانند به فعالیت‌های شغلی، تحصیلی یا خانوادگی‌ مربوط باشند یا حتی ممکن است خارج از محدوده‌ی برنامه‌های تنظیم‌شده‌ی روزمره‌تان بگنجند.

چشم که از خواب باز می‌کنید، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشید

مثلا انجام فقط چند دقیقه‌ مراقبه، مطالعه کتاب، تماشای برنامه‌ی مورد علاقه‌تان، وقت‌گذرانی با دوستان یا انجام هر فعالیتی که علاقه‌ی شخصی‌تان باشد، می‌تواند چنین تجربه‌‌ی لذت‌بخشی را برای‌تان رقم بزند. این تجربه هر قدر هم که کوتاه باشد، مهم نیست. اصل مطلب این است: «کاری کنید که لذت ببرید و آن کار چیزی باشد که قسمتی از نیازهای بنیادین‌تان را برطرف سازد و این حس را در درون‌تان به‌وجود بیاورد که به خودتان توجه دارید.» به‌خصوص در مواقعی که زندگی برای‌تان چالش‌برانگیز می‌شود، همین لحظاتی از روز که به خودتان اختصاص می‌دهید، می‌تواند در حفظ و تقویت روحیه شما مؤثر باشد و برای مقابله با چالش‌های زندگی سرپا نگه‌تان دارد.


2. علی‌رغم همه‌ی سختی‌ها و تردیدها به‌طور کلی از زنده‌بودن‌مان حس خوبی داریم

 

مسیر زندگی خوب

همه‌ی ما گاهی بنا به دلایل مختلفی دچار انواع استرس ها می‌شویم. استرس می‌تواند بسته به موقعیتش مثبت (استرس مثبت) یا منفی باشد، اما همیشه فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری است. بعضی اوقات انگار استرس تمامی ندارد و حسابی امان آدمی را می‌برد، تا جایی که حتی ممکن است به تروما یا صدمات روحی‌روانی منجر شود. استرس می‌تواند روی احساس سرزندگی‌مان تأثیر بگذارد و از توجه‌مان به هر آنچه برای‌مان اهمیت خاصی دارد، بکاهد.

هرکسی به‌‌شیوه‌ی خودش با اتفاقات چالش‌برانگیز زندگی روبه‌رو می‌شود و به‌همین دلیل عوارض ناشی از این چالش‌ها می‌تواند در هر فردی متفاوت باشد. برخی افراد در نتیجه‌ی تجربه‌ی مشکلات کاری یا خانوادگی دچار تزلزل شخصیت می‌شوند و به‌راحتی ممکن است که از خودشان و دیگران فاصله بگیرند و مورد حمله‌ی ناامیدی واقع شوند. کاملا طبیعی است که هرازگاهی احساس ناامیدی کنید، اما اگر این احساس به نوعی عادت تبدیل شود و حالتی از «اجتناب تجربی» (خودداری از افکار، احساسات، خاطرات و سایر تجربیات درونی) شکل بگیرد، شاید بهتر باشد که از یک مشاور کمک بگیرید.

به‌طور کلی، وقتی دچار چنین حالاتی می‌شویم، ارتباط‌مان با زمان حال را از دست می‌دهیم و درنتیجه نمی‌توانیم احساس سرزندگی کنیم و وقتی هم که پرانرژی و سرزنده نباشیم، قادر به خوش بینی واقع‌بینانه و انعطاف‌پذیری شناختی نخواهیم بود و دیگر هیچ تمایلی به چالش‌کشیدن خودمان در چالش‌های معنی‌دار نخواهیم داشت.

اگر صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوید، با خودتان قرار می‌گذارید که از امروزتان نهایت استفاده را ببرید و در زمان حال زندگی کنید و این را هم می‌دانید که گاهی ممکن است کارهایتان طبق برنامه پیش نروند (انحراف از مسیر می‌تواند خودش فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری باشد!)، پس یعنی در مسیر درستی در حرکت هستید.


3. به تمامی مراحل زندگی توجه داریم: از گذشته عبرت می‌گیریم و چشم‌به‌راه آینده هستیم، اما در زمان حال زندگی می‌کنیم

 

مسیر صحیح زندگی

یکی از لازمه‌های خودمراقبتی این است که بتوانید در عین توجه به زمان حال از توجه به ابعاد کلی‌تر زندگی‌تان غافل نشوید. مثلا باید بتوانید درکی از روایت زندگی‌تان در طول زمان، از گذشته به حال و از حال تا آینده داشته باشید. باید یاد بگیرید بدون اینکه در گذشته جا بمانید، به اتفاقات گذشته توجه داشته باشید و از تجربیات‌تان عبرت بگیرید، اما حواس‌تان باشد که در اتفاقات بد گذشته قفل نشوید. حتی می‌توانید خودتان را در زمان جلو ببرید و با ذهنیتی منعطف به آینده پیش بروید. خلاصه‌ی کلام اینکه باید علی‌رغم زندگی در زمان حال به توانایی خودنظارتی سالم در گستره‌ی زمان برسید و بدون غرق‌شدن در گذشته از روزهای رفته درس بگیرید و بدون ترس از آینده با رویکردی واقع‌بینانه منتظر فردا و فرداهای دیگر باشید.


4. با احساس رضایت از روزی که گذرانده‌ایم، به استقبال خواب می‌رویم

 

مسیر زندگی چیست

پایان روز علاوه‌بر استراحت وقت مناسبی است تا کمی با خودتان خلوت کنید و ببینید که روزتان را چگونه گذرانده‌اید. ببینید که مجموعا تا خود شب چه حس‌وحالی را تجربه کرده‌اید و مثلا امروز سر کار چطور بوده است، با چه چالش‌هایی روبه‌رو شدید و چه پندهایی گرفتید. خواهید دید که بعضی از روزها را با احساس عالی و بعضی روزهای دیگر را با کمی تأسف و پشیمانی به‌پایان می‌برید. اما کسی که در زندگی در مسیر درستی قرار دارد، تقریبا اغلب اوقات احساس رضایت می‌کند. اینکه از هر روز چه انتظاری باید داشت، از فرد به فرد متفاوت است و به‌ همین دلیل هر کسی باید اولویت‌های خاص خودش را بشناسد.

همچنین شب‌ها وقتی را برای مرور انواع اهداف روز بعدتان درنظر بگیرید و سپس خودتان را از همه‌ی افکار رها کنید. اگر با احساس رضایتی که آلوده به کمال گرایی نباشد، به‌استقبال خواب بروید و بدانید که امروز حواس‌تان به دغدغه‌هایتان بوده است و فردا هم برای دغدغه‌هایتان برنامه دارید، یعنی زندگی‌تان را خوب مدیریت می‌کنید.


5. کسانی که حس خوبی از آنها می‌گیریم، پای ثابت تجربیات روزانه‌مان هستند

 

انتخاب مسیر درست زندگی

گاهی اوقات با اینکه روابط اجتماعی گسترده‌ای داریم، در درون احساس تنهایی می‌کنیم. از آنجایی که معمولا در تلاشیم که ظاهرمان را حفظ کنیم، احتمالا اطرافیان‌مان در چنین مواقعی نمی‌دانند که واقعا چه حسی داریم و در درون‌مان چه می‌گذرد. این فشار اجتماعی که فرد را به پوشیدن نقاب خوشحالی وادار می‌کند، متأسفانه موجب تقویت خودفریبی می‌شود. اگر روابط‌مان حقیقی و معنی‌دار باشند، حتی وقتی مدتی با طرف‌های رابطه مکالمه‌ای نداشته باشیم، باز هم می‌توانیم آن روابط را در درون‌مان حفظ کنیم و هر روز از حس حمایت اجتماعی و خصوصا حس خوب دوست‌داشتن و دوست داشته‌شدن سرشار شویم. شبکه‌های اجتماعی علی‌رغم مضرات فراوان درصورتی‌که به‌درستی استفاده شوند، می‌توانند ابزار مفیدی برای حفظ و تداوم ارتباط با دیگران باشند.


6. از اینکه با کنجکاوی ببینیم زندگی برای‌مان چه چیزی در چنته دارد، احساس خوبی پیدا می‌کنیم

 

مسیر خوب زندگی

گاهی کنجکاوی یکی از بارزترین نشانه‌های حرکت درست در مسیر زندگی است. اما چرا؟ کنجکاوی باعث می‌شود که مغز در وضعیتی مثبت، منعطف و پذیرای احتمالات مختلف قرار بگیرد و به‌دنبال تأیید انتظارات غالبا منفی نباشد. البته این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که انتظارات مثبت به‌خودی‌خود کارساز نیستند، زیرا گاهی ممکن است که در انتظارات مثبت‌مان نیز به‌قدری نامنعطف و سفت‌وسخت شویم که آخرش به ناامیدی بخوریم. به‌طور کلی، کنجکاوی، فارغ از نتیجه‌ای که انتظارمان را می‌کشد، باعث می‌شود که ذهن‌مان احتمالات مختلف را جست‌وجو کند.

کنجکاوی کمک‌مان می‌کند که درگیر تجربیات احساسی شویم، اما بیش‌ازحد در این تجربیات دست‌وپا نزنیم. کنجکاوی با خودنظارتی سازنده بسیار جور درمی‌آید و کمک‌مان می‌کند تا از چالش‌ها درس بگیریم و علاوه‌بر تمرکز روی زمان حال به دورنمایی که برای خودمان متصوریم نیز توجه داشته باشیم و بتوانیم جنبه‌های مختلف زندگی‌مان را در تناسب باهم ببینیم. یادتان باشد که وقتی جنبه‌ی خاصی از زندگی همه‌ی تاب‌وتوان‌تان را بگیرد، سایر مسائلی که برای‌تان مهم تلقی می‌شوند، از اهمیت ساقط خواهند شد. اما کنجکاوی خصیصه‌ای است که باعث احیاء و حفظ تعادل در زندگی می‌شود و نمی‌گذارد که از نیازهای واقعی زندگی‌تان غافل شوید.


7. به شغل‌مان عشق می‌ورزیم و برای فعالیت‌های غیرشغلی مورد علاقه‌مان وقت می‌گذاریم

 

مسیر خوب زندگی هدفمند

بسیاری از ما خودمان را فقط و فقط به فعالیت‌های شغلی‌مان محدود کرده‌ایم و به‌غلط فکر می‌کنیم که فعالیت‌های حرفه‌ای به‌تنهایی می‌توانند باعث رضایت‌‌ از زندگی شوند. اما این طرز تفکر نوعی تله است که شاید بر اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی به ذهنیت‌مان تلقین شده باشد. این تله به‌ویژه در کمین کسانی است که از پیشینه‌ای پرکار می‌آیند و خصوصا زمانی فاجعه‌سازتر خواهد بود که طرف به شغلش عشق و علاقه‌ی کافی نداشته باشد. درعوض به‌کار به‌عنوان سکوی پرتابی نگاه کنید که اگر در قابی کلی‌تر در نظر گرفته شود، می‌تواند ما را به اهداف فردی و حرفه‌ای دل‌خواه‌مان برساند. کار درواقع وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است و درعین‌حال نباید نقشی را که در ارضای نیازهای بنیادین ایفا می‌کند، نادیده گرفت.

منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-right-path-of-life-
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/9/20:: 6:44 عصر     |     () نظر

مسیر درست زندگی چیست؟

معمولا اگر همه‌چیز روی روال باشد، نه لازم است که خودمان را برای به‌دست‌گرفتن افسار زندگی بیش‌ازحد خسته کنیم و نه احساس ناتوانی و سرگشتگی خواهیم کرد. کلا وقتی زندگی‌مان در مسیر درستی در حرکت باشد، آن‌قدر حس‌وحال‌ خوبی خواهیم داشت که می‌توانیم از تک‌تک لحظات‌مان لذت ببریم. در ادامه قصد داریم به معرفی چند نشانه‌ای بپردازیم که عموما از درستی مسیر زندگی خبر می‌دهند. این نکات، گزیده‌ای از تجارب شخصی و تحقیقات علمی نویسنده‌ی اصلی متن، روان‌پزشک گرَنت هیلاری برِنِر، است. همراه ما باشید.


1. چشم که از خواب باز می‌کنیم، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشیم

 

مسیر زندگی

کسانی که از نیازهای خود شناخت کافی دارند، روزشان را طوری برنامه ریزی می‌کنند که در هر روز با حداقل دو تا سه تجربه‌ی لذت‌بخشی که در جهت ارضای نیازهای درونی‌شان باشد، مواجه شوند، اما خودشان را بیش‌ازحد درگیر یا وابسته‌ی این تجربیات نمی‌کنند. این افراد غالبا روزشان را با انتظارات مثبت شروع می‌کنند و با روی خوش به استقبال پیشامدهای هر روز می‌روند. تجربیاتی که حرفش را زدیم، می‌توانند به فعالیت‌های شغلی، تحصیلی یا خانوادگی‌ مربوط باشند یا حتی ممکن است خارج از محدوده‌ی برنامه‌های تنظیم‌شده‌ی روزمره‌تان بگنجند.

چشم که از خواب باز می‌کنید، مشتاقانه انتظار تجربیات معنی‌دار و لذت‌بخش روز پیش‌رو را می‌کشید

مثلا انجام فقط چند دقیقه‌ مراقبه، مطالعه کتاب، تماشای برنامه‌ی مورد علاقه‌تان، وقت‌گذرانی با دوستان یا انجام هر فعالیتی که علاقه‌ی شخصی‌تان باشد، می‌تواند چنین تجربه‌‌ی لذت‌بخشی را برای‌تان رقم بزند. این تجربه هر قدر هم که کوتاه باشد، مهم نیست. اصل مطلب این است: «کاری کنید که لذت ببرید و آن کار چیزی باشد که قسمتی از نیازهای بنیادین‌تان را برطرف سازد و این حس را در درون‌تان به‌وجود بیاورد که به خودتان توجه دارید.» به‌خصوص در مواقعی که زندگی برای‌تان چالش‌برانگیز می‌شود، همین لحظاتی از روز که به خودتان اختصاص می‌دهید، می‌تواند در حفظ و تقویت روحیه شما مؤثر باشد و برای مقابله با چالش‌های زندگی سرپا نگه‌تان دارد.


2. علی‌رغم همه‌ی سختی‌ها و تردیدها به‌طور کلی از زنده‌بودن‌مان حس خوبی داریم

 

مسیر زندگی خوب

همه‌ی ما گاهی بنا به دلایل مختلفی دچار انواع استرس ها می‌شویم. استرس می‌تواند بسته به موقعیتش مثبت (استرس مثبت) یا منفی باشد، اما همیشه فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری است. بعضی اوقات انگار استرس تمامی ندارد و حسابی امان آدمی را می‌برد، تا جایی که حتی ممکن است به تروما یا صدمات روحی‌روانی منجر شود. استرس می‌تواند روی احساس سرزندگی‌مان تأثیر بگذارد و از توجه‌مان به هر آنچه برای‌مان اهمیت خاصی دارد، بکاهد.

هرکسی به‌‌شیوه‌ی خودش با اتفاقات چالش‌برانگیز زندگی روبه‌رو می‌شود و به‌همین دلیل عوارض ناشی از این چالش‌ها می‌تواند در هر فردی متفاوت باشد. برخی افراد در نتیجه‌ی تجربه‌ی مشکلات کاری یا خانوادگی دچار تزلزل شخصیت می‌شوند و به‌راحتی ممکن است که از خودشان و دیگران فاصله بگیرند و مورد حمله‌ی ناامیدی واقع شوند. کاملا طبیعی است که هرازگاهی احساس ناامیدی کنید، اما اگر این احساس به نوعی عادت تبدیل شود و حالتی از «اجتناب تجربی» (خودداری از افکار، احساسات، خاطرات و سایر تجربیات درونی) شکل بگیرد، شاید بهتر باشد که از یک مشاور کمک بگیرید.

به‌طور کلی، وقتی دچار چنین حالاتی می‌شویم، ارتباط‌مان با زمان حال را از دست می‌دهیم و درنتیجه نمی‌توانیم احساس سرزندگی کنیم و وقتی هم که پرانرژی و سرزنده نباشیم، قادر به خوش بینی واقع‌بینانه و انعطاف‌پذیری شناختی نخواهیم بود و دیگر هیچ تمایلی به چالش‌کشیدن خودمان در چالش‌های معنی‌دار نخواهیم داشت.

اگر صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوید، با خودتان قرار می‌گذارید که از امروزتان نهایت استفاده را ببرید و در زمان حال زندگی کنید و این را هم می‌دانید که گاهی ممکن است کارهایتان طبق برنامه پیش نروند (انحراف از مسیر می‌تواند خودش فرصت بالقوه‌ای برای رشد و یادگیری باشد!)، پس یعنی در مسیر درستی در حرکت هستید.


3. به تمامی مراحل زندگی توجه داریم: از گذشته عبرت می‌گیریم و چشم‌به‌راه آینده هستیم، اما در زمان حال زندگی می‌کنیم

 

مسیر صحیح زندگی

یکی از لازمه‌های خودمراقبتی این است که بتوانید در عین توجه به زمان حال از توجه به ابعاد کلی‌تر زندگی‌تان غافل نشوید. مثلا باید بتوانید درکی از روایت زندگی‌تان در طول زمان، از گذشته به حال و از حال تا آینده داشته باشید. باید یاد بگیرید بدون اینکه در گذشته جا بمانید، به اتفاقات گذشته توجه داشته باشید و از تجربیات‌تان عبرت بگیرید، اما حواس‌تان باشد که در اتفاقات بد گذشته قفل نشوید. حتی می‌توانید خودتان را در زمان جلو ببرید و با ذهنیتی منعطف به آینده پیش بروید. خلاصه‌ی کلام اینکه باید علی‌رغم زندگی در زمان حال به توانایی خودنظارتی سالم در گستره‌ی زمان برسید و بدون غرق‌شدن در گذشته از روزهای رفته درس بگیرید و بدون ترس از آینده با رویکردی واقع‌بینانه منتظر فردا و فرداهای دیگر باشید.


4. با احساس رضایت از روزی که گذرانده‌ایم، به استقبال خواب می‌رویم

 

مسیر زندگی چیست

پایان روز علاوه‌بر استراحت وقت مناسبی است تا کمی با خودتان خلوت کنید و ببینید که روزتان را چگونه گذرانده‌اید. ببینید که مجموعا تا خود شب چه حس‌وحالی را تجربه کرده‌اید و مثلا امروز سر کار چطور بوده است، با چه چالش‌هایی روبه‌رو شدید و چه پندهایی گرفتید. خواهید دید که بعضی از روزها را با احساس عالی و بعضی روزهای دیگر را با کمی تأسف و پشیمانی به‌پایان می‌برید. اما کسی که در زندگی در مسیر درستی قرار دارد، تقریبا اغلب اوقات احساس رضایت می‌کند. اینکه از هر روز چه انتظاری باید داشت، از فرد به فرد متفاوت است و به‌ همین دلیل هر کسی باید اولویت‌های خاص خودش را بشناسد.

همچنین شب‌ها وقتی را برای مرور انواع اهداف روز بعدتان درنظر بگیرید و سپس خودتان را از همه‌ی افکار رها کنید. اگر با احساس رضایتی که آلوده به کمال گرایی نباشد، به‌استقبال خواب بروید و بدانید که امروز حواس‌تان به دغدغه‌هایتان بوده است و فردا هم برای دغدغه‌هایتان برنامه دارید، یعنی زندگی‌تان را خوب مدیریت می‌کنید.


5. کسانی که حس خوبی از آنها می‌گیریم، پای ثابت تجربیات روزانه‌مان هستند

 

انتخاب مسیر درست زندگی

گاهی اوقات با اینکه روابط اجتماعی گسترده‌ای داریم، در درون احساس تنهایی می‌کنیم. از آنجایی که معمولا در تلاشیم که ظاهرمان را حفظ کنیم، احتمالا اطرافیان‌مان در چنین مواقعی نمی‌دانند که واقعا چه حسی داریم و در درون‌مان چه می‌گذرد. این فشار اجتماعی که فرد را به پوشیدن نقاب خوشحالی وادار می‌کند، متأسفانه موجب تقویت خودفریبی می‌شود. اگر روابط‌مان حقیقی و معنی‌دار باشند، حتی وقتی مدتی با طرف‌های رابطه مکالمه‌ای نداشته باشیم، باز هم می‌توانیم آن روابط را در درون‌مان حفظ کنیم و هر روز از حس حمایت اجتماعی و خصوصا حس خوب دوست‌داشتن و دوست داشته‌شدن سرشار شویم. شبکه‌های اجتماعی علی‌رغم مضرات فراوان درصورتی‌که به‌درستی استفاده شوند، می‌توانند ابزار مفیدی برای حفظ و تداوم ارتباط با دیگران باشند.


6. از اینکه با کنجکاوی ببینیم زندگی برای‌مان چه چیزی در چنته دارد، احساس خوبی پیدا می‌کنیم

 

مسیر خوب زندگی

گاهی کنجکاوی یکی از بارزترین نشانه‌های حرکت درست در مسیر زندگی است. اما چرا؟ کنجکاوی باعث می‌شود که مغز در وضعیتی مثبت، منعطف و پذیرای احتمالات مختلف قرار بگیرد و به‌دنبال تأیید انتظارات غالبا منفی نباشد. البته این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که انتظارات مثبت به‌خودی‌خود کارساز نیستند، زیرا گاهی ممکن است که در انتظارات مثبت‌مان نیز به‌قدری نامنعطف و سفت‌وسخت شویم که آخرش به ناامیدی بخوریم. به‌طور کلی، کنجکاوی، فارغ از نتیجه‌ای که انتظارمان را می‌کشد، باعث می‌شود که ذهن‌مان احتمالات مختلف را جست‌وجو کند.

کنجکاوی کمک‌مان می‌کند که درگیر تجربیات احساسی شویم، اما بیش‌ازحد در این تجربیات دست‌وپا نزنیم. کنجکاوی با خودنظارتی سازنده بسیار جور درمی‌آید و کمک‌مان می‌کند تا از چالش‌ها درس بگیریم و علاوه‌بر تمرکز روی زمان حال به دورنمایی که برای خودمان متصوریم نیز توجه داشته باشیم و بتوانیم جنبه‌های مختلف زندگی‌مان را در تناسب باهم ببینیم. یادتان باشد که وقتی جنبه‌ی خاصی از زندگی همه‌ی تاب‌وتوان‌تان را بگیرد، سایر مسائلی که برای‌تان مهم تلقی می‌شوند، از اهمیت ساقط خواهند شد. اما کنجکاوی خصیصه‌ای است که باعث احیاء و حفظ تعادل در زندگی می‌شود و نمی‌گذارد که از نیازهای واقعی زندگی‌تان غافل شوید.


7. به شغل‌مان عشق می‌ورزیم و برای فعالیت‌های غیرشغلی مورد علاقه‌مان وقت می‌گذاریم

 

مسیر خوب زندگی هدفمند

بسیاری از ما خودمان را فقط و فقط به فعالیت‌های شغلی‌مان محدود کرده‌ایم و به‌غلط فکر می‌کنیم که فعالیت‌های حرفه‌ای به‌تنهایی می‌توانند باعث رضایت‌‌ از زندگی شوند. اما این طرز تفکر نوعی تله است که شاید بر اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی به ذهنیت‌مان تلقین شده باشد. این تله به‌ویژه در کمین کسانی است که از پیشینه‌ای پرکار می‌آیند و خصوصا زمانی فاجعه‌سازتر خواهد بود که طرف به شغلش عشق و علاقه‌ی کافی نداشته باشد. درعوض به‌کار به‌عنوان سکوی پرتابی نگاه کنید که اگر در قابی کلی‌تر در نظر گرفته شود، می‌تواند ما را به اهداف فردی و حرفه‌ای دل‌خواه‌مان برساند. کار درواقع وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است و درعین‌حال نباید نقشی را که در ارضای نیازهای بنیادین ایفا می‌کند، نادیده گرفت.

منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-right-path-of-life-
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/9/20:: 6:44 عصر     |     () نظر

چگونه نگرانی زیاد خود را درمان کنیم؟

آیا همیشه نگران و عصبی هستید؟ آیا نگرانی بیش‌ از حد شما، خانواده و دوستان‌ را هم از دست‌تان خسته کرده است؟ آیا هرچیزی مانند کوچک‌ترین درد یا نظر دیگران در محیط کارتان باعث اخم‌ و ناراحتی‌تان می‌شود؟ نگرانی بیش از حد نه‌تنها سلامت روان را تهدید می‌کند، بلکه می‌تواند سلامت جسمی فرد را به مخاطره بیندازد. اگر شما نیز با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کنید، با ادامه‌ی این مطلب همراه شوید تا نظر متخصصان را درباره‌یدرمان نگرانی بیش از حد بدانید.


چه کسانی بیشتر در معرض نگرانی بیش از حد هستند؟

 

درمان نگرانی از آینده

چرا برخی همیشه نگران‌اند که مبادا به فلان مریضی دچار شوند، درحالی‌ که عده‌ای دیگر تنها زمانی‌که مشکلی برای‌شان پیش آمد، نگران می‌شوند؟ دلایل زیادی برای این امر وجود دارد. رابرت لیهی (نویسنده‌ی کتاب درمان نگرانی: 7 قدم برای اینکه نگرانی سد راه‌تان نشود) می‌گوید: «عوامل ژنتیک و عوامل تربیتی در این امر مؤثرند. به‌عنوان مثال احتمال بروز اختلالات اضطراب مثل نگرانی بیش از حد و اضطراب مزمن در فرزندان طلاق 70? بیشتر از دیگران است. توجه بیش‌ازحدِ والدین به کودکان عامل دیگری است که می‌تواند احتمال بروز این دست اختلالات را افزایش دهد. همچنین تعویض نقش فرزندان با والدین (به‌علت کوتاهی والدین در انجام وظایف‌شان) نیز احتمال این اختلالات را افزایش می‌دهد.»

سندی تاب (روان‌شناس و روانکاو در ویلمینگتون) نیز با حرف‌های لیهی موافق است و می‌گوید: «احتمالا عامل ژنتیک در نگرانی بیش از حد دخیل است، ولی عوامل محیطی نقش اصلی در بروز آن دارند. شما باید با احساس اینکه والدین مراقب‌تان هستند بزرگ شوید تا بتوانید در آینده احساس امنیت کنید. اما اگر والدین‌تان به شما توجه نکنند یا مراقب‌تان نباشند، با این احساس بزرگ می‌شوید که دنیا جای امنی نیست. همچنین طلاق والدین یا توجه بیش‌ازحدشان به کودک می‌تواند احساس امنیت او را در آینده به‌خطر بیندازد.


چه چیزی باعث نگرانی‌مان می‌شود؟

حالا دیگر می‌دانیم چه‌ کسانی مستعد نگرانی بیش از حد هستند، اما چه چیزی باعث نگرانی این افراد می‌شود؟ لیهی می‌گوید: «این افراد احساس می‌کنند به‌زودی اتفاق بدی می‌افتد. به‌همین‌خاطر نگران می‌شوند. آنها فکر می‌کنند با نگرانی می‌توانند از بروز آن اتفاق بد جلوگیری کنند. افراد نگران تصور می‌کنند اگر این امکان وجود دارد که اتفاق بدی رخ دهد، این مسئولیت بر عهده‌ی آنها قرار دارد که در برابر آن نگران باشند.

لیهی ادامه می‌دهد: «این نگرانی می‌تواند بر سلامت روانی و جسمی‌ فرد تأثیر بگذارد. افراد نگران معمولا بیش از حد از خدمات درمانی استفاده می‌کنند و برای کوچک‌ترین درد یا ناراحتی نزد پزشک می‌روند. فشار روانی و جسمی بر افراد نگران باعث شده احتمال بروز سندروم روده تحریک پذیر، استفراغ، خستگی و سایر دردها در این افراد بیشتر باشد. همچنین 93? افراد مبتلا به اختلالات اضطراب از سایر اختلالات روانیِ دارای وجه اشتراک مانند افسردگی رنج می‌برند.»


آیا شما نیز بیش از حد نگران هستید؟

 

درمان نگرانی و دلشوره

 

بروس لوین (روان‌شناس و روانکاو از پلیموث) می‌گوید: «نگرانی همیشه هم چیز بعدی نیست. اگر واقعا خطر جدی‌ای وجود دارد، باید نگرانِ آن بود. مثلا اگر در جنگل ناگهان یک خرس دیدید، باید نگران شوید. در مواردی مثل این شاید نگران‌نشدن بدتر از نگرانی باشد.»

 

چه نگرانی‌ای، نگرانی بیش از حد محسوب می‌شود؟

لوین می‌گوید: «این امر به تناسب‌نداشتن عامل نگرانی به سطح نگرانی‌ و محدودیت و فشار ناشی از آن بستگی دارد. با این تفاسیر خوشبختانه روش‌هایی برای درمان نگرانی بیش از حد وجود دارد. در ادامه با 9 گام برای درمان نگرانی بیش از حد آشنا شوید.


1. از نگرانی‌های خود فهرستی تهیه کنید

تهیه لیست از نگرانی ها اولین گام در درمان نگرانی بیش از حد است.

چیزهایی را که باعث نگرانی‌تان شده‌اند، بشناسید و در فهرستی یادداشت کنید.


2. فهرست را بررسی کنید

 

درمان نگرانی و اضطراب

لیهی می‌گوید: «به فهرست‌تان نگاهی بیندازید و ببینید نگرانی‌تان سازنده است یا بی‌فایده. نگرانی سازنده نگرانی‌ای است که بتوانید همین الان برای حل آن اقدامی انجام دهید. به‌عنوان مثال من می‌خواهم به ایتالیا مسافرت کنم. بنابراین باید نگران رزرو هواپیما و هتل باشم. این نگرانی سازنده است، زیرا می‌توانم همین الان با جست‌وجو در اینترنت بلیط یا هتل را رزرو کنم.

درمقابل نگرانی بی‌فایده نگرانی‌ای است که برای حل آن نمی‌توانید کاری انجام دهید. این نگرانی بیشتر به‌خاطر فکرکردن به احتمالات است. در نگرانی بی‌فایده برروی عوامل نگرانی خود تسلطی ندارید و نمی‌توانید برای حل آن کاری انجام دهید. به‌عنوان مثال نگرانی از ابتلا به سرطان و بی خوابی حاصل از آن، نوعی نگرانی بی‌فایده است.
حتما بخوانید: کتاب با تغییر مغزتان زندگی‌ خود را متحول کنید؛ درمان افسردگی و اضطراب با کنترل مغز


3. قطعی‌نبودن همه‌چیز را بپذیرید

لیهی می‌گوید: «وقتی که توانستید نگرانی‌های بی‌فایده را از خود دور کنید، باید برای دور نگه‌داشتن آنها اقدامی انجام دهید. اتفاقات قطعی نیستند و احتمال وقوع هرچیزی وجود دارد. شما باید محدودیت‌های خود و قطعی‌نبودن بروز اتفاقات را بپذیرید.»

به‌عنوان مثال شاید شما یک روزی به سرطان مبتلا شوید؛ هیچ‌کس نمی‌داند. ولی این قطعی‌نبودن نباید زندگی‌تان را با سختی مواجه کند. بسیاری از افراد به‌اشتباه عدم قطعیت را با بروز اتفاقات بد یکسان می‌دانند، اما درواقع قطعی‌نبودن نوعی حالت خنثی است. با پذیرش عدم قطعیت دیگر نیاز نیست برای هرچیزی نگران باشید. پذیرش به آن معناست که قطعی‌نبودن اتفاقات وجود دارد و نباید با فکر به آنها خودتان را اذیت کنید. به‌جای نگرانی از بروز اتفاقات احتمالی، روی چیزهایی تحت کنترل شماست تمرکز کنید، از آنها لذت ببرید و قدردان داشته‌هایتان باشید.


4. آرامش‌تان را ازبین ببرید

 

درمان نگرانی و ترس

لیهی می‌گوید: «یک فکر ترسناک و ناخوشایند را آن‌قدر برای خود تکرار کنید تا از آن خسته شوید و از شما دور شود.» به‌عنوان مثال اگر می‌ترسید در اثر سرطان بمیرید، در جلوی آینه بایستید و بگویید ممکن است من براثر سرطان بمیرم. ممکن است من بر اثر سرطان بمیرم. تا جایی این عبارت را تکرار کنید تا قدرتش را از دست بدهد.
حتما بخوانید: چگونه شجاع باشیم؛ نکاتی کاربردی برای اینکه بتوانیم ترس خود را کنار بگذاریم


5. خودتان را به‌سختی بیندازید

لیهی می‌گوید: «افراد نگران احساس می‌کنند که تحمل سختی را ندارند. اما اگر سختی را تمرین کنید، راحت‌تر می‌توانید با آن کنار بیایید. هدف این است که بتوانید کارهایی را انجام بدهید که دوست ندارید یا باعث ناراحتی و سختی‌تان می‌شوند.»

معمولا افراد نگران از اتفاقات و شرایط جدیدی که برای‌شان سخت است، مانند شرکت در برخی مهمانی‌ها یا صحبت کردن در جمع دوری می‌کنند. آنها ترجیح می‌دهند برای جلوگیری از مواجهه با سختی، استراتژی نگرانی را پیش بگیرند. اما اگر تصمیم بگیرید کارهایی را انجام دهید که با انجام‌شان راحت نیستید، دیگر تکیه‌تان به استراتژی نگرانی برای جلوگیری از انجام کارهای سخت کم می‌شود.


6. با پرت‌کردن حواس‌تان، از اضطرار و شدت نگرانی خود بکاهید

 

درمان نگرانی و استرس

لیهی می‌گوید: «افراد نگران معمولا نوعی احساس اضطرار و فوریت دارند. آنها فکر می‌کنند که باید دقیقا همین الان جواب مشکل‌شان را پیدا کنند، وگرنه اتفاق بدی رخ می‌دهد. احساس اضطرار برای یافتن پاسخ، موجب نگرانی فرد می‌شود. بهتر است فرد به‌جای احساس اضطرار برای یافتن پاسخ، روی بهترکردن لحظه‌هایش تمرکز کند.»

از خودتان بپرسید من در این لحظه چه کاری می‌توانم انجام دهم تا زندگی‌ام خوشایندتر شود. درواقع شما یا باید روی یافتن فوریِ پاسخ تمرکز کنید یا برای بهترکردن لحظه‌تان. قطعا گزینه‌ی دوم بهتر است. بنابراین نفس عمیق بکشید، مطالعه کنید یا به موسیقی گوش بدهید تا کمی زمان بگذرد و از شدت اضطرار و نگرانی‌تان کاسته شود.


7. یادتان باشد اتفاقات آینده همیشه به آن بدی که تصورش می‌کنید، نیستند

 

درمان نگرانی بی مورد

لیهی می‌گوید: «اضطراب یا نگرانی، بیشتر، ناشی از پیش‌بینیِ احتمالات است. تصورتان از اتفاقات احتمالیِ آینده همیشه بدتر از چیزی است که واقعا اتفاق می‌افتد. افراد نگران حتی برای چیزهایی که در صورت وقوع می‌توانند کنترل کنند هم نگران می‌شوند. جالب است که معمولا افراد نگران در مدیریت مشکلات واقعی، افراد کاربلدی هستند.»


8. با صدای بلند گریه کنید

گریه کردن یکی از گام ها برای درمان نگرانی بیش از حد است.

لیهی می‌گوید: «آمیگدال یا بخشی از مغز که مسئول احساسات است دراثر نگرانی‌ با مشکل روبه‌رو می‌شود. این ضربه‌ی عاطفی، به مشکلات گوارشی، خستگی یا افزایش ضربان قلب منتهی می‌شود. شما می‌توانید به‌جای تلاش برای رهایی از احساسات خود، از آنها استفاده کنید. به‌عنوان مثال می‌توانید گریه کنید، زیرا زمانی‌که گریه می‌کنید یا عصبانی هستید، دیگر نمی‌توانید نگران باشید.»


9. درباره‌ی نگرانی و احساسات‌تان صحبت کنید

 

درمان نگرانی زیاد

روان‌درمانی شامل درمان اختلالات شخصیتی، روحی، احساسی و رفتاری با استفاده از روش‌هایی مانند گفت‌وگو با شخص بیمار، گوش دادن به حرف‌های بیمار و راهنمایی‌کردن اوست.

تاب می‌گوید: «علاوه‌بر تکنیک‌های درمانی بالا که می‌توانند به درمان برخی رفتارهای آزاردهنده کمک کنند، روان‌درمانی نیز با یافتن ریشه‌ی مشکلات به کاهش نگرانی بیش از حد کمک می‌کند. معمولا بهترین نتایج برای کاهش نگرانی با استفاده‌ی هم‌زمان از روان‌درمانی و رفتار درمانی شناختی به‌دست می‌آید.»

هر فردی باید بفهمد چه چیزی باعث نگرانی‌اش شده و نگرانی‌اش به چه چیزی ارتباط دارد. اگر به‌‌خوبی در ذهن و خاطرات‌تان جست‌وجو کنید و تا جایی عقب بروید که به ریشه‌ی نگرانی‌تان برسید، می‌توانید مشکل خود را به‌راحتی حل کنید.

منبع : https://keramatzade.com/Treatment-of-high-concern


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/9/20:: 6:32 عصر     |     () نظر

چگونه نگرانی زیاد خود را درمان کنیم؟

آیا همیشه نگران و عصبی هستید؟ آیا نگرانی بیش‌ از حد شما، خانواده و دوستان‌ را هم از دست‌تان خسته کرده است؟ آیا هرچیزی مانند کوچک‌ترین درد یا نظر دیگران در محیط کارتان باعث اخم‌ و ناراحتی‌تان می‌شود؟ نگرانی بیش از حد نه‌تنها سلامت روان را تهدید می‌کند، بلکه می‌تواند سلامت جسمی فرد را به مخاطره بیندازد. اگر شما نیز با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کنید، با ادامه‌ی این مطلب همراه شوید تا نظر متخصصان را درباره‌یدرمان نگرانی بیش از حد بدانید.


چه کسانی بیشتر در معرض نگرانی بیش از حد هستند؟

 

درمان نگرانی از آینده

چرا برخی همیشه نگران‌اند که مبادا به فلان مریضی دچار شوند، درحالی‌ که عده‌ای دیگر تنها زمانی‌که مشکلی برای‌شان پیش آمد، نگران می‌شوند؟ دلایل زیادی برای این امر وجود دارد. رابرت لیهی (نویسنده‌ی کتاب درمان نگرانی: 7 قدم برای اینکه نگرانی سد راه‌تان نشود) می‌گوید: «عوامل ژنتیک و عوامل تربیتی در این امر مؤثرند. به‌عنوان مثال احتمال بروز اختلالات اضطراب مثل نگرانی بیش از حد و اضطراب مزمن در فرزندان طلاق 70? بیشتر از دیگران است. توجه بیش‌ازحدِ والدین به کودکان عامل دیگری است که می‌تواند احتمال بروز این دست اختلالات را افزایش دهد. همچنین تعویض نقش فرزندان با والدین (به‌علت کوتاهی والدین در انجام وظایف‌شان) نیز احتمال این اختلالات را افزایش می‌دهد.»

سندی تاب (روان‌شناس و روانکاو در ویلمینگتون) نیز با حرف‌های لیهی موافق است و می‌گوید: «احتمالا عامل ژنتیک در نگرانی بیش از حد دخیل است، ولی عوامل محیطی نقش اصلی در بروز آن دارند. شما باید با احساس اینکه والدین مراقب‌تان هستند بزرگ شوید تا بتوانید در آینده احساس امنیت کنید. اما اگر والدین‌تان به شما توجه نکنند یا مراقب‌تان نباشند، با این احساس بزرگ می‌شوید که دنیا جای امنی نیست. همچنین طلاق والدین یا توجه بیش‌ازحدشان به کودک می‌تواند احساس امنیت او را در آینده به‌خطر بیندازد.


چه چیزی باعث نگرانی‌مان می‌شود؟

حالا دیگر می‌دانیم چه‌ کسانی مستعد نگرانی بیش از حد هستند، اما چه چیزی باعث نگرانی این افراد می‌شود؟ لیهی می‌گوید: «این افراد احساس می‌کنند به‌زودی اتفاق بدی می‌افتد. به‌همین‌خاطر نگران می‌شوند. آنها فکر می‌کنند با نگرانی می‌توانند از بروز آن اتفاق بد جلوگیری کنند. افراد نگران تصور می‌کنند اگر این امکان وجود دارد که اتفاق بدی رخ دهد، این مسئولیت بر عهده‌ی آنها قرار دارد که در برابر آن نگران باشند.

لیهی ادامه می‌دهد: «این نگرانی می‌تواند بر سلامت روانی و جسمی‌ فرد تأثیر بگذارد. افراد نگران معمولا بیش از حد از خدمات درمانی استفاده می‌کنند و برای کوچک‌ترین درد یا ناراحتی نزد پزشک می‌روند. فشار روانی و جسمی بر افراد نگران باعث شده احتمال بروز سندروم روده تحریک پذیر، استفراغ، خستگی و سایر دردها در این افراد بیشتر باشد. همچنین 93? افراد مبتلا به اختلالات اضطراب از سایر اختلالات روانیِ دارای وجه اشتراک مانند افسردگی رنج می‌برند.»


آیا شما نیز بیش از حد نگران هستید؟

 

درمان نگرانی و دلشوره

 

بروس لوین (روان‌شناس و روانکاو از پلیموث) می‌گوید: «نگرانی همیشه هم چیز بعدی نیست. اگر واقعا خطر جدی‌ای وجود دارد، باید نگرانِ آن بود. مثلا اگر در جنگل ناگهان یک خرس دیدید، باید نگران شوید. در مواردی مثل این شاید نگران‌نشدن بدتر از نگرانی باشد.»

 

چه نگرانی‌ای، نگرانی بیش از حد محسوب می‌شود؟

لوین می‌گوید: «این امر به تناسب‌نداشتن عامل نگرانی به سطح نگرانی‌ و محدودیت و فشار ناشی از آن بستگی دارد. با این تفاسیر خوشبختانه روش‌هایی برای درمان نگرانی بیش از حد وجود دارد. در ادامه با 9 گام برای درمان نگرانی بیش از حد آشنا شوید.


1. از نگرانی‌های خود فهرستی تهیه کنید

تهیه لیست از نگرانی ها اولین گام در درمان نگرانی بیش از حد است.

چیزهایی را که باعث نگرانی‌تان شده‌اند، بشناسید و در فهرستی یادداشت کنید.


2. فهرست را بررسی کنید

 

درمان نگرانی و اضطراب

لیهی می‌گوید: «به فهرست‌تان نگاهی بیندازید و ببینید نگرانی‌تان سازنده است یا بی‌فایده. نگرانی سازنده نگرانی‌ای است که بتوانید همین الان برای حل آن اقدامی انجام دهید. به‌عنوان مثال من می‌خواهم به ایتالیا مسافرت کنم. بنابراین باید نگران رزرو هواپیما و هتل باشم. این نگرانی سازنده است، زیرا می‌توانم همین الان با جست‌وجو در اینترنت بلیط یا هتل را رزرو کنم.

درمقابل نگرانی بی‌فایده نگرانی‌ای است که برای حل آن نمی‌توانید کاری انجام دهید. این نگرانی بیشتر به‌خاطر فکرکردن به احتمالات است. در نگرانی بی‌فایده برروی عوامل نگرانی خود تسلطی ندارید و نمی‌توانید برای حل آن کاری انجام دهید. به‌عنوان مثال نگرانی از ابتلا به سرطان و بی خوابی حاصل از آن، نوعی نگرانی بی‌فایده است.
حتما بخوانید: کتاب با تغییر مغزتان زندگی‌ خود را متحول کنید؛ درمان افسردگی و اضطراب با کنترل مغز


3. قطعی‌نبودن همه‌چیز را بپذیرید

لیهی می‌گوید: «وقتی که توانستید نگرانی‌های بی‌فایده را از خود دور کنید، باید برای دور نگه‌داشتن آنها اقدامی انجام دهید. اتفاقات قطعی نیستند و احتمال وقوع هرچیزی وجود دارد. شما باید محدودیت‌های خود و قطعی‌نبودن بروز اتفاقات را بپذیرید.»

به‌عنوان مثال شاید شما یک روزی به سرطان مبتلا شوید؛ هیچ‌کس نمی‌داند. ولی این قطعی‌نبودن نباید زندگی‌تان را با سختی مواجه کند. بسیاری از افراد به‌اشتباه عدم قطعیت را با بروز اتفاقات بد یکسان می‌دانند، اما درواقع قطعی‌نبودن نوعی حالت خنثی است. با پذیرش عدم قطعیت دیگر نیاز نیست برای هرچیزی نگران باشید. پذیرش به آن معناست که قطعی‌نبودن اتفاقات وجود دارد و نباید با فکر به آنها خودتان را اذیت کنید. به‌جای نگرانی از بروز اتفاقات احتمالی، روی چیزهایی تحت کنترل شماست تمرکز کنید، از آنها لذت ببرید و قدردان داشته‌هایتان باشید.


4. آرامش‌تان را ازبین ببرید

 

درمان نگرانی و ترس

لیهی می‌گوید: «یک فکر ترسناک و ناخوشایند را آن‌قدر برای خود تکرار کنید تا از آن خسته شوید و از شما دور شود.» به‌عنوان مثال اگر می‌ترسید در اثر سرطان بمیرید، در جلوی آینه بایستید و بگویید ممکن است من براثر سرطان بمیرم. ممکن است من بر اثر سرطان بمیرم. تا جایی این عبارت را تکرار کنید تا قدرتش را از دست بدهد.
حتما بخوانید: چگونه شجاع باشیم؛ نکاتی کاربردی برای اینکه بتوانیم ترس خود را کنار بگذاریم


5. خودتان را به‌سختی بیندازید

لیهی می‌گوید: «افراد نگران احساس می‌کنند که تحمل سختی را ندارند. اما اگر سختی را تمرین کنید، راحت‌تر می‌توانید با آن کنار بیایید. هدف این است که بتوانید کارهایی را انجام بدهید که دوست ندارید یا باعث ناراحتی و سختی‌تان می‌شوند.»

معمولا افراد نگران از اتفاقات و شرایط جدیدی که برای‌شان سخت است، مانند شرکت در برخی مهمانی‌ها یا صحبت کردن در جمع دوری می‌کنند. آنها ترجیح می‌دهند برای جلوگیری از مواجهه با سختی، استراتژی نگرانی را پیش بگیرند. اما اگر تصمیم بگیرید کارهایی را انجام دهید که با انجام‌شان راحت نیستید، دیگر تکیه‌تان به استراتژی نگرانی برای جلوگیری از انجام کارهای سخت کم می‌شود.


6. با پرت‌کردن حواس‌تان، از اضطرار و شدت نگرانی خود بکاهید

 

درمان نگرانی و استرس

لیهی می‌گوید: «افراد نگران معمولا نوعی احساس اضطرار و فوریت دارند. آنها فکر می‌کنند که باید دقیقا همین الان جواب مشکل‌شان را پیدا کنند، وگرنه اتفاق بدی رخ می‌دهد. احساس اضطرار برای یافتن پاسخ، موجب نگرانی فرد می‌شود. بهتر است فرد به‌جای احساس اضطرار برای یافتن پاسخ، روی بهترکردن لحظه‌هایش تمرکز کند.»

از خودتان بپرسید من در این لحظه چه کاری می‌توانم انجام دهم تا زندگی‌ام خوشایندتر شود. درواقع شما یا باید روی یافتن فوریِ پاسخ تمرکز کنید یا برای بهترکردن لحظه‌تان. قطعا گزینه‌ی دوم بهتر است. بنابراین نفس عمیق بکشید، مطالعه کنید یا به موسیقی گوش بدهید تا کمی زمان بگذرد و از شدت اضطرار و نگرانی‌تان کاسته شود.


7. یادتان باشد اتفاقات آینده همیشه به آن بدی که تصورش می‌کنید، نیستند

 

درمان نگرانی بی مورد

لیهی می‌گوید: «اضطراب یا نگرانی، بیشتر، ناشی از پیش‌بینیِ احتمالات است. تصورتان از اتفاقات احتمالیِ آینده همیشه بدتر از چیزی است که واقعا اتفاق می‌افتد. افراد نگران حتی برای چیزهایی که در صورت وقوع می‌توانند کنترل کنند هم نگران می‌شوند. جالب است که معمولا افراد نگران در مدیریت مشکلات واقعی، افراد کاربلدی هستند.»


8. با صدای بلند گریه کنید

گریه کردن یکی از گام ها برای درمان نگرانی بیش از حد است.

لیهی می‌گوید: «آمیگدال یا بخشی از مغز که مسئول احساسات است دراثر نگرانی‌ با مشکل روبه‌رو می‌شود. این ضربه‌ی عاطفی، به مشکلات گوارشی، خستگی یا افزایش ضربان قلب منتهی می‌شود. شما می‌توانید به‌جای تلاش برای رهایی از احساسات خود، از آنها استفاده کنید. به‌عنوان مثال می‌توانید گریه کنید، زیرا زمانی‌که گریه می‌کنید یا عصبانی هستید، دیگر نمی‌توانید نگران باشید.»


9. درباره‌ی نگرانی و احساسات‌تان صحبت کنید

 

درمان نگرانی زیاد

روان‌درمانی شامل درمان اختلالات شخصیتی، روحی، احساسی و رفتاری با استفاده از روش‌هایی مانند گفت‌وگو با شخص بیمار، گوش دادن به حرف‌های بیمار و راهنمایی‌کردن اوست.

تاب می‌گوید: «علاوه‌بر تکنیک‌های درمانی بالا که می‌توانند به درمان برخی رفتارهای آزاردهنده کمک کنند، روان‌درمانی نیز با یافتن ریشه‌ی مشکلات به کاهش نگرانی بیش از حد کمک می‌کند. معمولا بهترین نتایج برای کاهش نگرانی با استفاده‌ی هم‌زمان از روان‌درمانی و رفتار درمانی شناختی به‌دست می‌آید.»

هر فردی باید بفهمد چه چیزی باعث نگرانی‌اش شده و نگرانی‌اش به چه چیزی ارتباط دارد. اگر به‌‌خوبی در ذهن و خاطرات‌تان جست‌وجو کنید و تا جایی عقب بروید که به ریشه‌ی نگرانی‌تان برسید، می‌توانید مشکل خود را به‌راحتی حل کنید.

منبع : https://keramatzade.com/Treatment-of-high-concern


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/9/20:: 6:32 عصر     |     () نظر
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >