شاید شما نیز در زندگی روزمره خود با افراد عصبانی برخورد داشته باشید یا اینکه هر روز خشم را در خود و دیگران ببینید که گاهی بدون علت مشهودی رخ می دهد و شما را متعجب می کند.از دیدگاه یک مشاوره روانشناس خشم ابتدا یک حس و بعد احساسی طبیعی، عادی و عمومی است که انسان آن را در تجربه درد، رنج و برخورد با موانع، از دست دادن چیزهای خواستنی و مهم، خستگی، وارد آمدن یک ضربه ناگهانی و ناخواسته یا غیرقابل کنترل، تهدید، آسیب، خسارت، عدم دستیابی به حق خود و به ویژه احساس وجود خطر مرگ تجربه میکند.
در تمام این موارد احساسی بد، ناراحت کننده، اشفتهساز تجربه میشود که به آن خشم میگوییم.در مشاوره روانشناسی خشم به عنوان یک احساس طبیعی، زمانی که شدت آن اندک و در اندازه یک علامت هشدار برای وجود یک خطر باشد خوب، اما اگر زیاد یا شدید بشود بد است،شناخته می شود.
افزونبراین، حتی میتوان از نیروی خشم برای یک کار درست یا خلاقانه استفاده کرد. انسان همه روزه ممکن است بهدلایلی بیشمار احساس خشم کند. همه بارها خشمگین میشویم؛ ما اغلب اگر نتوانسته باشیم احساس خشم را اداره کنیم، در نهایت ناراحت شدهایم
خشم زمانی بد، ناراحت کننده و حتی غیرانسانی (غیراخلاقی) است که آن حالت احساسی به یک فعالیت یا رفتار یا یک واکنش بدنی ارادی بد و مخرب و متوجه درون یا بیرون ختم شود. به بیان دیگر با این که احساس خشم طبیعی است اما تبدیل آن به عصبانیت یا یک واکنش رفتاری، طبیعی نیست زیرا انسان باید برای نشان دادن این رفتار تصمیم بگیرد و انتخاب کند.
اسپیلبرگر خشم را اینگونه تعریف میکند: حالتی عاطفی که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر میکند و مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیستشناختی است. ضربان قلب و فشارخون افزایش یافته و سطح هورمون های آدرنالین و نورآدرنالین بالا میرود
علل ایجاد و بروز خشم بیشمار است و به دلیل آمادگی ذاتی انسان به خشم ممکن است به هر علت و با هر شدتی از عوامل محرک آغاز شود. اما اگر خشم به عصبانیت تبدیل شود باید دو عامل اساسی وجود داشته باشد
اول) بدن یک سیستم متعادل است، اما عوامل بسیار متعدد و متنوعی قادرند تعادل این سیستم را بر هم بزنند. اگر بدن نتواند با هربار برهم خوردن تعادل به حالت اولیه بازگردد، این درد، رنج و تنیدگی در بدن جمع شده و نهایتاً آن را به مرحلهای میرساند که راهی جز به بیرون ریختن درد و رنج نمیماند.
اگر تعادل بدن برای مدتی به هم خورده باشد؛ انسان آماده واکنشی انفجاری به عامل برهم زننده تعادل (به ویژه عاملی که درحلقه آخر قرار دارد) شده و به عکس العمل یا واکنشی دست میزند که به آن عصبانیت گفته میشود. درواقع، عدم تعادل سیستم بدن و ادراک این که شدت محرک (محرک ها) به مرحله خطر رسیده است، شرط لازم تأثیر عامل جسمی و بدنی برای عصبانیت است. به یاد داشته باشید که مجموعهای از عوامل زمینه ساز (ارث، تربیت، بیماری، آسیب و ...) میتواند زمان تصور، ادراک یا تجربه واقعی خروج این سیستم از وضعیت تعادل و رسیدن آن به مرحله انفجار را تعیین کند.
بدیهی است چنانچه در شرایطی که بدن تحت فشار قرار گرفته و از حالت تعادل خارج شده است، اگر فرصت (توانایی، مهارت، آموزش و مانند آن) برای برگرداندن بدن به حالت تعادل نباشد، به تدریج تنیدگی در بدن جمع شده و آن را به شرایط آمادگی برای انفجار میرساند.
درواقع، در این شرایط بدن به مثابه یک ظرف پر از باروت آماده انفجار عمل میکند. بنابراین، اگر بدن به طور مکرر و طولانی در معرض انواع فشارها قرار گیرد ممکن است به بالاترین درجه آمادگی برای انفجار برسد. یعنی احساس خشم به عصبانیت تبدیل شود.
دوم) با وجود رسیدن بدن به مرحله انفجار، بشکه باروت یا بدن تحت فشار بدون وجود یک عامل ثانوی منفجر نمیشود؛ درواقع، آنچه که میتواند این بشکه باورت را منفجر کند و نقش یک شعله کبریت را برای انفجار بازی کند همان عامل دوم عصبانیت یعنی تفکر است.
در حقیقت، عامل دوم عصبانیت شیوه تفکر و افکاری است که در ذهن تکرار میشود. زمانی بشکه باروت منفجر میشود که طرز فکری ناسازگار و حجمی از افکار منفی در ذهن پرورش یافته باشد. همین افکار است که میتواند احساس خشم را به رفتاری خشم آلود که به آن عصبانیت گفته میشود، برساند.
نکته مهم در اینجا آن است که تبدیل احساس خشم به عصبانیت در عضلات و اندامهایی اجرا میشود که تحت کنترل مغز قرار دارند به بیان دیگر فرد باید تصمیم بگیرد واکنش یا حرکتی حاکی از خشم نشان دهد. میتوان نتیجه گرفت که همه آدمها حق دارند خشمگین شوند چون خشم احساسی طبیعی است؛ و البته هر کدام به هر علتی بارها این احساس را پیدا میکنند.
اما حق ندارند عصبانی شوند یعنی آنها حق ندارند خشم را به رفتاری تهاجمی و تهدیدآمیز و خطرناک برای خود یا دیگران تبدیل کنند. زیرا رفتار از روی خشم همیشه یک عمل ارادی و مستلزم تشخیص و تصمیم عامل اجرا کننده آن است.
ممکن است دیده باشید که برخی خشم را بدون هیچ مهار و کنترلی و به صورت خودکار نشان میدهند طوری که حتی خود متوجه عملشان نمیشوند. این افراد شاید ادعا کنند که خشم آنها خارج از کنترل بوده و نتوانسته اند مانع از بروز آن شوند.
البته آنها در توجیه غیر ارادی بودن عصانیت خود درست میگویند یا ادعای آنها درست است که کنترلی بر خشم خود نداشتهاند؛ اما مشکل آنجاست که مانند بسیاری از مهارتها و رفتارهایی که با تکرار به یک عادت یا رفتاری خودکار تبدیل میشوند اگر کسی مدتی عصبانی باشد این رفتارکه پیش از این باید با اراده و تصمیم انجام میشد. به یک عادت تبدیل شده و فرد آن را بدون آگاهی و اراده انجام میدهد.
خشم و عصبانیت از آن دسته احساسات انسانی است که در صورت کنترلنکردن میتواند بسیار مخرب باشد. برخی از افراد، مدام به دلایل مختلف عصبانی میشوند و ناراحتیشان را به اطرافیان نیز منتقل میکنند.
زیرا خشم و عصبانیت بیشازحد، آثار مخربی بر جسم و روحتان خواهد داشت. برای این کار، ابتدا لازم است بدانید دلیل عصبانیت تان چیست و سپس بهدنبال راهحل بگردید. در این مطلب، برخی از عوامل خشم و عصبانیت را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
عصبانیت معمولا به دلایل مختلفی در انسان ایجاد میشود. یکی از این دلایل، تعییننکردن حدومرز در رفتار با دیگران است. بهعنوان مثال، برخی افراد قدرت نه گفتن به دیگران را ندارند. هر بار که کسی برای کاری به آنها مراجعه میکند، به او پاسخ مثبت میدهند؛ حتی اگر خودشان وقت یا شرایط انجام آن را نداشته باشند. در این حالت، فرد تحت فشار قرار میگیرد و احساس میکند دیگران در حال سوءاستفاده از او هستند. این به نوبهی خود سبب ایجاد خشم و عصبانیت میشود.
برخی افراد در انجام کارهای خود برنامه ریزی درستی ندارند. این افراد در کارهای خود غرق میشوند و حتی زمان کافی برای خواب و استراحت پیدا نمیکنند. آنها بهمرور زمان در مهارتهای عاطفیشان با مشکل مواجه میشوند و حتی ممکن است افسردگی به سراغشان بیاید. تصور نکنید فقط افرادی که تمام روز گریه میکنند و از تختشان بیرون نمیآیند، افسرده هستند. افزایش تحریکپذیری نیز یکی از نشانههای معمول افسردگی است.
اضطراب نیز یکی از دلایل خشم و عصبانیت است. اضطراب بیشازحد سبب میشود افراد تحت فشار قرار بگیرند. به همین دلیل، این افراد زیاد کار میکنند تا بتوانند این احساس درونی را مدیریت کنند. کافی است در این حالت یک وضعیت دشوار برایشان پیش بیاید، بهسرعت بههم میریزند و این حالت بهصورت خشم یا عصبانیت ظاهر میشود.
تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که علت عصبانیت بسیاری از افراد و زوجها بهنوع روابطشان برمیگردد. درواقع آنها از دست همسر، فرزندان، والدین و همکارانشان عصبانی هستند. برای مثال آنها فکر میکنند که دیگران آنها را نادیده میگیرند یا مهم نیستند و آن ارزش لازم به کارهایشان داده نمیشود.
گاهی اوقات برآوردهنشدن انتظاراتی که از دیگران دارید، سبب ایجاد خشم و عصبانیت میشود. به عنوان مثال، انتظار دارید دوستانتان از شما حمایت کنند، اما آنها این کار را نمیکنند. انتظار دارید همسرتان بیشتر در کارهای منزل کمک کند، اما او این کار را انجام نمیدهد. این موارد خشم و عصبانیت را در شما ایجاد میکنند. البته ممکن است در آن لحظه علت این عصبانیت را ندانید.
یکی دیگر از دلایل عصبانیت این است که ما تمایل داریم، چیزهایی که در اطرافمان است تحت کنترل خودمان بگیریم. تحقیقات نشان میدهد افرادی که دوست دارند به دیگران کمک کنند، روش کنترل خشم خود را یاد میگیرند و در برقراری رابطه سالم با دیگران موفق عمل میکنند.
گاهی اوقات ممکن است تمایل به انجام کارها بهتنهایی یا احساس ترس، خودش نشانهای از وجود عصبانیت باشد. در این حالت حس عصبانیت در شما وجود دارد، اما نمیتوانید آن را نشان دهید.
شخصی به نام سیندی، یک نمونه از این موارد است. او به ظاهر شاد و پرانرژی بود، اما اغلب احساس خستگی میکرد. سیندی تلاش میکرد همه را از خود راضی و خوشحال نگه دارد. او دو کودک معلول داشت و همسرش نیز در کارها به او کمک نمیکرد. سیندی در 30 سالگی به یک روانپزشک مراجعه کرد. بررسی افکار و احساسات او نشان داد دلیل عصبانیت زیاد او، رفتار اشتباه خودش است. او برای همه وقت میگذاشت اما نسبت به خودش بیاعتنا بود. همهی کارها را بهتنهایی انجام میداد و به همسرش فرصت نمیداد که با فرزندانشان رابطهی خوبی برقرار کند. درواقع دلیل عصبانیت او تنهایی و پشتیبانینکردن همسرش بود.
شاید شما هم مثل سیندی، با احساستان هماهنگ نیستید. فریس (نویسندهی کتاب «4 قدم ضروری برای ایجاد اعتماد به نفس») میگوید: «بیشتر ما یاد نگرفتهایم که چگونه احساساتمان را کنترل و هدایت کنیم. هنگامیکه جامعه ما را تشویق میکند که مطیع باشیم و از درگیریها دوری کنیم، خشم بیشتری به ما هجوم میآورد، زیرا احساس خشم بهطور مشخص در ما وجود دارد».
بسیاری از ما به دلیل ترس از آسیبزدن به احساس دیگران یا خرابشدن روابطمان با آنها، از بروز خشممان میترسیم. درواقع احساس خشم نباید فروخورده شود و فقط باید به آن درست توجه کرد. کنترل احساس با سرکوبکردن آن کاملا متفاوت است.
هر یک از احساسات ما واقعیتی را به ما نشان میدهند. احساس خشم و عصبانیت نیز به ما نشان میدهد که موضوع یا چیز اشتباهی وجود دارد که باید برطرف شود.
بهعنوان مثال سیندی باید با همسر خود صحبت میکرد، دربارهی نگرانیهایش میگفت و از او میخواست بیشتر حمایتش کند تا حس کند تنها نیست. ما باید یاد بگیریم به خودمان توجه کنیم و با مدیریت افکارمان، راه حل مناسب را قبل از عصبانیت پیدا کنیم.
موارد پیشنهادی زیر میتواند در مدیریت خشم و عصبانیت به شما کمک کند
نشانههایی که قبل از ایجاد خشم به سراغتان میآید بشناسید؛ این نشانهها میتواند برای هرکسی متفاوت باشد.
بدون اینکه کسی را سرزنش کنید، احساستان را بروز دهید.
برای حل مشکلاتِ پیشرو برنامهریزی کنید.
نفس عمیق بکشید.
مراقب افکار منفی تحریککننده باشید.
اگر در شرایط بدی هستید از دیگران کمک بخواهید.
وقتی اوضاع بدتر میشود و در شرایط بدی قرار میگیرید کمی به خودتان فرصت دهید. به دیگران بگویید که میخواهید گفتوگو را در شرایط دیگری که هر دو آرام هستید ادامه دهید.
بهطور کلی خشم احساسی ثانویه است و علت اصلی این سرخوردگی و تحریکپذیری، احساسات آسیبزایی مثل تنهایی (مانند مورد سیندی)، غم و اندوه یا ترس است که معمولا پیداکردن عامل اصلی میتواند سخت باشد. درواقع احساسات مانند یک اقیانوس است که فقط سطح آن دیده میشود و باید علت اصلی ایجاد احساس بررسی شود.
بهیاد داشته باشید که احساس عصبانیت و خشم بهمعنای انجام رفتاری خشونتآمیز نیست. خشم احساسی ارزشمند و حیاتی است. شناخت احساس خشم و استفاده از این آگاهی برای درک احساسات آسیبپذیر مفید و کلید سلامت عاطفی است.
کلمات کلیدی:
بسیاری از ما آمادهی دویدن در رقابت زندگیمان هستیم،
همهی ما این جملهی معروف را شنیدهایم که گذشتهها گذشته است و شاید بارها هم آن را بهزبان آورده باشیم اما برای خیلی از ما، گذشته نهتنها جایی نرفته بلکه هر روز همراهمان است. بسیاری از ما هر روز را با مرور خاطرات و اتفاقهای ناگوار گذشته سپری میکنیم، بارها خودمان را سرزنش میکنیم، شرمنده میشویم، خجالت میکشیم، در خودمان میشکنیم و… اما تا کی میتوانیم این روند را ادامه دهیم؟
حتما شنیدید که «افکار ما کیفیت زندگی مان را تعیین می کنند» حالا اگر ما بیش تر وقت مان را صرف فکر کردن به خاطرات بد گذشته بکنیم و به خاطر چیزی که نمی توانیم تغییرش دهیم، ناراحت شویم، بدون تردید امواج و افکار منفی را سمت خود جذب می کنیم و اتفاقات بد بیش تری برایمان اتفاق می افتد.
«همان طور که آن چه می خورید روی شما اثر می گذارد، آن چه که به ذهن تان راه می دهید نیز برایتان تعیین کننده است»
ـــ برایان تریسی
از طرف دیگر چون ذهن ما درگیر این مسائل شده، جای خالی برای جذب موفقیت ندارد و تا زمانی که این گذشته را رها نکنیم، در خوشبختی را به روی خود بستیم. در حقیقت ما خودمان را از داشتن زندگی خوب محروم می کنیم چون افکار خوب و مثبتی نداریم و روی ناراحتی تمرکز کردیم.
برایان تریسی تعبیر جالبی در مورد این موضوع دارد؛ او افکار را شبیه خوراکی هایی که می خوریم می داند ! بیش تر ما برای داشتن عمر طولانی تر، نگران کیفیت غذایمان هستیم و هر خوراکی نمی خوریم، پس چطور اجازه ی مرور و نگه داشتن هر فکر و خاطره ی بدی را به خودمان می دهیم؟
در حقیقت اگر زندگی ناموفقی دارید و می خواهید ریشه ی شکست و موانع زندگی تان را پیدا کنید، بهتر است آن را در افکار تان جستجو کنید. شاید شما از آن دسته از آدم هایی هستید که اسیر خاطرات بد هستند و از تاثیرات آن در زندگی شان بی خبرند. بیش تر اوقات، فکر کردن به خاطرات بد باعث تکرار این اتفاقات می شود و خاطرات بد جدیدی برایمان رقم می خورد.
فکرهای منفی، منفی ها را به زندگی مان دعوت می کنند و فکر های مثبت باعث می شوند اتفاقات خوب و مثبت برایمان رقم بخورد.
به عبارت دیگر، یکی از بزرگ ترین مانع های خوشبختی و رسیدن به موفقیت مرور خاطرات بد زندگی مان است.
«اگر من نگرش و طرز فکرم را تغییر ندهم، او مرا تحت کنترل در خواهد آورد.»
ـــ نلسون ماندلا
امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیدند که مرور خاطرات بد با افسردگی رابطه ی مستقیم دارد.
پس اگر احساس می کنید در طول روز درباره ی اتفاقات بد زندگی تان خیلی فکر می کنید بهتر است حتما تمام تلاش تان را برای تغییر این روند انجام دهید، چون در غیر این صورت نه تنها موفقیت و خوشبختی را از خود دور می کنید بلکه به احتمال زیاد دچار نا امیدی، افسردگی و کلی احساس بد دیگر خواهید شد و از رویاهایتان فاصله خواهید گرفت.
اگر بعد از فهمیدن تاثیرات بد این کار، به این نتیجه رسیدید که مسیر زندگی تان را عوض کنید و از این به بعد به خاطرات بدتان فکر نکنید، از روش های زیر برای انجام درست این کار می توانید کمک بگیرید :
ممکن است در کمدتان عکس، نامه، آزمایش یا هر مدرک دیگری داشته باشید که با دیدن آن ها خاطرات بد گذشته برایتان مرور می شود. بلند شوید و همین الان آن ها را از بین ببرید. تردید نداشته باشید؛ چون از بین بردن هر چیزی که شما را یاد اتفاقات بد می اندازد، از مهم ترین قدم های فراموش کردن گذشته است.این کار باعث می شود تا کم تر یاد گذشته بیافتید.
وقتی افکار منفی به سراغ شما می آیند، از پر و بال دادن به آن ها خود داری کنید و آن ها را به حال خودشان رها کنید.
بعضی از ما عادت داریم با ذره بین به جان خاطرات بدمان بیافتیم و شروع به گفتن ای کاش فلان کار را نمی کردم و ای کاش فلان کار را انجام می دادم، بکنیم. بهتر است ذره بین تان را کنار گذاشته و سعی کنید ذهن تان را به سمت دیگری ببرید.گذشته قابل تغییر نیست؛ پس بهتر است حواسمان باشد زمان حال و آینده مان را از دست ندهیم.
اگر فکر می کنید این اتفاق هیچ نکته ی مثبتی برای شما در پی نداشت، سخت در اشتباهید. تجربه، درس عبرت و … همگی نکات مثبت ماجرا هستند که قبلا در مقاله «داستان تان را عوض کنید، زندگی تان عوض میشود» خواندید.
پس شما چند قدم از کسانی که تجربه ی مشابه ندارند جلوترید؛ از این فرصت نهایت استفاده را برای ساختن آینده ببرید.
اگر ذهنتان دائما روی چیزهای منفی تمرکز کند که در گذشته اتفاق افتاده است، آنگاه زندگیتان در جهت منفی پیش خواهد رفت. زندگی شما در جهت افکار غالبتان حرکت میکند، بنابراین هر چیزی که ذهنتان را روی آن متمرکز کنید، زندگی و احساساتتان نیز همان را دنبال خواهد کرد.
یکی از راههای فراموش کردن گذشته این است که بهجای تمرکز روی چیزهای منفی که در گذشته اتفاق افتاده است و فکر کردن به همهی دلشکستگیها، تمام چیزهایی که ازدست دادهاید و موقعیتهای خجالتآوری که به آنها افتخار نمیکنید، شروعبه بازیابی افکار منفیتان کنید و سعی کنید مثبت فکر کنید و افکار منفیتان را با افکار مثبتی مانند این جایگزین کنید:
اگر هر روز صبح با فکرکردن به جملات الهام بخش از خواب بیدار شوید و آنها را محکم و بلند تکرار کنید، همهی آنها به واقعیت تبدیل خواهند شد. شما خیلی زود متوجه میشوید که دیگر هیچکس نمیتواند از گذشتهتان علیه شما استفاده کند، چون برای همیشه آن را رها کردهاید.
گاهی اوقات با افرادی دوست هستید که از اعماق وجودتان میدانید هیچ کار مثبتی در زندگیتان انجام نمیدهند، بهجز آنکه شما را در زندگی عقب میاندازند. اگر احساس کردید یک رابطهی دوستی باعث بهتعویقافتادن اهدافتان در زندگی میشود، هیچ ایرادی ندارد که آن رابطه را قطع کنید.
دوستان منفی هیچ جایی در زندگی شما ندارند؛ چون شما قصد دارید روی چیزهای مثبت تمرکز کنید، پس آنها را کنار بگذارید. شما باید خودتان را متمایز و جدا کنید تا بتوانید در جایی باشید که آرزو دارید. شما باید از دوستانی که همیشه کارهای اشتباه گذشتهتان را بهیاد شما میآورند، فاصله بگیرید.
وقتی میگوییم خودتان را متمایز و جدا کنید، منظورمان این است که به آنچه در اطرافتان میگذرد، هیچ توجهی نکنید و روی خود و دیدگاهتان تمرکز کنید. در این وضعیت چون با خودتان خلوت میکنید، ممکن است بهشدت احساس تنهایی کنید اما این هزینهای است که باید بپردازید تا بتوانید در جایی باشید که آرزو دارید.
یکی از مهمترین راههایی که در فراموش کردن گذشته به شما کمک میکند، تعیین اهداف برای آینده است. شما باید این واقعیت را بپذیرید که دنیا به آخر نرسیده است و شما ظرفیتهای زیادی برای دستیابی به چیزهای بزرگتر در زندگیتان دارید.
خودتان را درحالانجام کارهای مهم و قابلتوجه در آینده، رفتن به دانشگاه، بهدستآوردن شغل دلخواه، شروع کسب و کار جدید، پیداکردن نیمه گمشده تان و… تصور کنید. برای خودتان اهداف بلندمدت و کوتاهمدت تعیین کنید، برای هر کدام به خودتان مهلت مشخصی بدهید و روند پیشرفتتان را دنبال کنید.
یکی از چیزهایی که شما را از نظر عاطفی و روحی نابود میکند، روح نابخشایشگر است. در دل داشتن کینهی یک نفر، مانند آن است که شما سم بخورید اما انتظار داشته باشید که آن فرد بمیرد. همهی شما این کار را انجام میدهید و فکر میکنید که دارید به خودتان لطف میکنید اما این کار هیچ فایدهای ندارد، جز آنکه شما را از نظر عاطفی درهم میشکند.
تنها راهی که میتوانید بهوسیلهی آن گامی برای فراموش کردن گذشته بردارید، بخشیدن هر کسی است که کار اشتباهی در حق شما انجام داده است. فرقی نمیکند که چقدر بد دلتان را شکستهاند،
اگر بتوانید به آنها نگاه کنید و با لبخند بگوید «تو را میبخشم» – که اصلا کار آسانی نیست – آنگاه خودتان را از قفسی که خود را در آن زندانی کردهاید، آزاد میکنید. روح نفرت را با عشق جایگزین کنید. برای این کار باید یاد بگیرید حتی وقتی غیر ممکن است، بتوانید ببخشید.
آیا تابهحال احساس کردهاید که دیگر، هیچکس شما و تصمیم گیری هایتان را درک نمیکند؟ اگر پاسخ شما بله است، احتمالا دلیلش این است که آنها چیزی را که شما میبینید، نمیبینند و جور دیگری به مسائل نگاه میکنند.
شما مجبور نیستید برای انجام کارهای موردنظرتان به دیگران توضیح دهید. نباید دائما بهدنبال تأیید دیگران باشید و نگران آن باشید که از کارتان خوششان میآید یا نه. شما نمیتوانید همه را راضی و خشنود کنید؛ این غیرممکن است.
تلاشکردن برای راضی نگهداشتن همه، هیچ نتیجهای ندارد جز آنکه باعث ناامیدی و یأس شما میشود. احتمالا همهی شما با این طرز فکر بزرگ شدهاید که بهترین روش برای زندگیکردن آن است که همه دوستتان داشته باشند اما این ممکن نیست. شما هرقدر هم که خوب باشید، همیشه افرادی وجود خواهند داشت که شما را دوست ندارند، چون از شما خوششان نمیآید. بپذیرید که این هم بخشی از زندگی است.
فراموش نکنید، اگر هنوز دربارهی گذشتهتان فکر میکنید، قادر نخواهید بود به جلو حرکت کنید و شاهد پیشرفت در زندگی خودتان باشید. آیا میتوانید یک دونده را تصور کنید که سعی دارد با یک کولهپشتی سنگین در یک مسابقهی دوی صدمتر رقابت کند؟ بله او به احتمال زیاد، مسابقه را بهپایان خواهد رساند اما نمیتواند آن را در زمان مقرر تمام کند یا برنده شود.
بسیاری از ما آمادهی دویدن در رقابت زندگیمان هستیم، آمادهایم که بهدنبال اهداف و آرزوهای والایمان برویم اما یک کار مهم وجود دارد که اول باید آن را انجام دهیم؛ ما باید آن کولهپشتی سنگین را که پر از شرم، پشیمانیها، ناخشنودی، اشتباهات، شکستها، دلهای شکسته، کینهها و … است، زمین بگذاریم. مطمئن باشید که با فراموش کردن گذشته و زمین گذاشتن آن کولهپشتی سنگین، رقابت شما در زندگی بسیار آسانتر خواهد شد.
کلمات کلیدی:
فرزندانشان ایجاد میشود.
سن ازدواج در ایران نیز دچار تغییر و تحولاتی شده است. سن ازدواج قانونی در ایران 13 سال برای دختران و 15 سال برای پسران است اما آمارهای سازمان ثبت احوال نشان میدهد در حال حاضر سن ازدواج در مردان به بالای 35 سال و در دختران به بالای 30 سال رسیده است.
در آمار مربوط به 1394 در ایران بیشترین ازدواجها یعنی حدود 84 درصد ازدواجها برای مردان در سنین 20 تا 34 سالگی و حدود 79 درصد برای زناندر سنین 15 تا 29 سالگی ثبت شده است.
برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شدهایم که میخوانید.
سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، میتوان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشمپوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع میشود. بلوغ روانی، عنوانی است که روانپزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام میبرند.
از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته میشود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدانها به حداقل کفایت میکنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روانپزشکان و اصولا مکاتب روانشناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحلهای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی بهدست آورد.
سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.
سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی بهدست میآید؟
بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینههای فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانمها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند میخورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد.
در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده میشود. جامعهای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن ازدواج را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده قرار نمیدهیم.
البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خردهگیری و سختگیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دورههای تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمد داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمیکنیم.
صحبت ما در مورد حداقلهاست. اگر فرد بتواند به توانمندیهای شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، میتواند ازدواج کند که این اتفاق میتواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سالهای بعدی موکول شود.
سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمیشود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانوادهشان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانوادهای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانوادههایی که ازدواج والدین بر پایه اصول و سن ازدواج و انتخابشان برنامهریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندانشان فراهم کردهاند.
سوال: پس با توجه به گفتههای شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقلهایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که میخواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیدهاند یا خیر.
سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب میدانیم. در این صورت میتوانیم بگوییم که زمینهها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن ازدواج شروع میشود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندیها، مهارتها، حرفه و تحصیلات.
اگر خانمی از همسرش بزرگتر بود چطور؟
این مساله هم اگر بهصورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاورههای لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و میتوان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.
سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچهدار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچهدار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج میکنند نباید برای بچهدار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست.
شروع زندگی مستلزم زمانهایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل میشود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوبترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندانشان ایجاد میشود.
به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچهدار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
نرخ ازدواج در امریکا بهطور کلی در تمام سنین پایین است. تنها 51 درصد از جامعه امریکا متأهل هستند، در حالی که در 1960 این نرخ 72 درصد بوده است.
احتمالا در این سن تحصیلات دانشگاهیتان را به پایان رساندهاید و به دنبال شغل هستید. در این مرحله احتمالا به دنبال ازدواج با همکلاسیتان هستید.
مزایا:
هر دوی شما جوان هستید. از این رو امکان رشد، تغییر، و حرکت در یک مسیر مشترک برایتان وجود دارد. اگر تصمیم به بچهدار شدن داشته باشید، والدین جوانی خواهید بود و اختلاف سنیتان با فرزندانتان زیاد نیست. همچنین به اندازهی کافی برای بزرگتر کردن خانوادهتان و بهدنیا آوردن فرزندان بیشتر زمان دارید. وقتی فرزندانتان به سن دانشگاه برسند شما هنوز در دهه 40 زندگیتان هستید و فرصت و توانایی کافی برای ماجراجویی و سفر را خواهید داشت.
معایب:
وقتی زیر 25 سال باشید، ممکن است خودتان را بهخوبی نشناسید، بهویژه وقتی پای این موضوع به میان بیاید که میخواهید با زندگیتان چه کنید و به چه چیزی باور دارید. پس از عبور از 25 سالگی ارزشهای افراد تا حدودی تغییر میکنند.
این روزهای طلایی همان زمانی است که به ماهیت و شخصیت خودتان پی میبرید. متوجه میشوید در نهایت میخواهید چه کاری انجام دهید.
مزایا:
احتمال بیشتری دارد با فردی آشنا شوید که ارزشهای مشابهی با یکدیگر داشته باشید. همچنین، زمان کافی در اختیار دارید تا با دوستان محردتان وقت بکذرانید، سفر کنید، و ساعتهای طولانی را به کار کردن اختصاص دهید.
معایب:
بر اساس یک مطالعهی آنلاین صورت گرفته در این زمینه، توان درآمدزایی بانوان پس از 30 سالگی افزایش مییابد، ولی اگر در 30 سالگی ازدواج کنید، بچهدار شدن و تربیت فرزند مانعی بر سر راه درآمدزاییتان است.
30 سالگی برای زنان مرحلهی دوم بیست سالگیشان است و فرصتهای جدیدی سر راهشان قرار میگیرد. هم از لحاظ شغلی و هم از لحاظ مالی به ثبات میرسند.
مزایا:
در این سن نه تنها به خودشناسی رسیدهاید و هدفتان از زندگی را مشخص کردهاید، بلکه حس خوبی نسبت به پیدا کردن یک شریک عاطفی خواهید داشت. دوام زندگیها پس از این سن بیشتر است و نرخ طلاق پایینتر است.
معایب:
برخلاف باور عامه مردم، باروری زنان از 28 سالگی کم میشود. نرخ ناباروری زنان در 30-34 سالگی 8-15 درصد افزایش مییابد، ولی خبر خوب این است که اگر در باردار شدن پشتکار داشته باشید برای این کار زمان دارید.
برخی بانوان برای تصمیم گرفتن به ازدواج به زمان بیشتری نیاز دارند. این دسته از بانوان زمانی تصمیم به ازدواج میگیرند که چند شغل را امتحان کرده باشند، به چند سفر خارجی رفته باشند و در این مسیر با زندگی و اهدافشان بیشتر آشنا شوند. آنها میخواهند با مردان بیشتری آشنا شوند و بررسی کنند چه کسانی را نمیخواهند، یا نمیتوانند، بهعنوان شریک زندگی انتخاب کنند.
مزایا:
در این سن، احتمالا اولین ازدواج، آخرین ازدواج شما است. خوب، به خاطر داشته باشید، وقتی تا بدینجا برای ازدواج صبر کردهاید، این حق شما است که هر نوع مراسمی را که دوست دارید تجربه کنید. والدین شما آنقدر از انتخاب شریک زندگیتان خوشحال هستند که به هزینههای مراسم یا فهرست میهمانان، توجهی نمیکنند.
معایب:
مشکلی که در اینحا وجود دارد این است که احتمال ناباروری 15-32 درصد افزایش مییابد. شما در این سن تنها 33 درصد شانس باردار شدن دارید.
در میانسالی، قطعا به بانویی مستقل تبدیل شدهاید که از درخشیدن در حرفهتان لذت میبرید و دایره دوستان خوبی دارید که شما را از لحاظ عاطفی حمایت میکنند. دوباره دایره انتخابهایتان افزایش مییابد زیرا مردان مطلقه، بیوه و پدران تنها نیز به دایره انتخابهایتان اضافه میشوند.
مزایا:
شما در این سن تجربیاتی که میخواستید به دست آوردهاید، به مکانهایی که میخواستید سفر کردهاید و از نردبان موفقیت بالا رفتهاید و به ثبات رسیدهاید. پس، دیگر حسرت بخشهای کشف نشدهی زندگیتان را نمیخورید.
معایب:
اگر هنوز هم به بچهدار شدن علاقه داشته باشید، احتمالا به کمک یک متخصص نیاز خواهید داشت، ولی از لحاظ روحی و مالی توانایی فائق آمدن بر این چالش را دارید.
کلمات کلیدی:
راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند
برای آنکه راه پولدار شدن در ایران را بدانید باید تمام راه پولدار شدن در خانه ، راه پولدار شدن با سرمایه کم ، راه پولدار شدن بدون سرمایه و راه پولدار شدن از طریق اینترنت را هم بلد باشید. برخی از پولدارهای تهران و ایران اغلب از راه های پول درآوردن و راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند
هرچه زودتر آستین بالا بزنید و برای خودتان یک منبع درآمد جانبی پیدا کنید. 5 راه پولدار شدن در ایران را بدانید و انجام دهید
اگر شما هم با ما در رویای پولدار شدن مشترک هستید پس با بازده همراه باشید و این مقاله 5 راه پولدار شدن در ایران را بخوانید امیدوارم از همین امروز دست به کار شوید و به رویای خود برسید.
درست است که بازار بورس اوراق بهادار ایران بسیار نوسان دارد و خیلی ها در این بازار ضرر کرده اند. اما یادتان باشد آنهایی که سود سرشاری نصیب شان شده هرگز نیامده اند برای شما از میزان سودشان تعریف کنند! اگر در دوره های آموزش سرمایه گذاری و آشنایی با بازار اوراق بهادار و سهام ثبت نام کنید در مدت کوتاهی اطلاعات کاملی به دست می آورید و می توانید با همراهی یک مشاور مالی یا یک کارگزار خوب هرچقدر که در توان تان است در بازار سرمایه کنید و به طور آنلاین خودتان وضعیت پولتان را رصد کنید
کافی است یک روز تصمیم بگیرید و درباره یکی از شهرهای ایران که محصولات غذایی خوب و معروفی دارد تحقیق کنید سپس دور و برتان با مغازه های مختلف یک صحبتی بکنید و بازاریابی محصول مورد نظرتان را انجام دهید. بعد که از یکی دو فروشنده قول قطعی گرفتید و حتی توانستید یک پیش پرداخت اولیه (البته با سپردن وثیقه) بگیرید با یک سفر ارزان قیمت به آن شهر بروید و محصول مورد نظر را بخرید و بیاورید.
تا به حال به سوغات مختلف شهرهای دیگر که در شهر شما فروخته می شود دقت کرده اید؟ چرا شما یکی از آن فروشنده ها نباشید و پس از مدتی تبدیل به قطب وارد کردن آن محصول مخصوص به شهرتان نشوید و ثروت سرشاری برای خودتان رقم نزنید.
فیلم های دنباله دار و کوتاه اما اثرگذار و کاربردی تهیه کنید. مدتی هم برایش در فضای مجازی بازاریابی کنید. در کانال ها و گروه های مختلف تلگرامی، اینستاگرام، صفحه فیسبوکتان و هرجایی که میشناسید درباره اش عکس ها و متن های هیجان انگیز بگذارید. می بینید که پس از مدتی مشتری خودش را پیدا میکند.
یا یک صندوق خانوادگی تشکیل دهید وبا جمع آوری مبلغی پول از تمام فامیل یک باغ میوه یا مزرعه پرمحصولی را بخرید و حسابی سود کنید. یا اگر زبان چرب و نرمی داشتید به عنوان مشاور املاک وارد عمل شوید و حق العمل خوبی عاید خود کنید. این به شما بر میگردد که از کدام راه بخواهید در این حوزه فعالیت کنید. فقط یادتان باشد هرکاری که خواستید انجام دهید قبلش جستجو و بررسی را بسیار دقیق و موشکافانه در نظر داشته باشید.
کلمات کلیدی:
راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند
برای آنکه راه پولدار شدن در ایران را بدانید باید تمام راه پولدار شدن در خانه ، راه پولدار شدن با سرمایه کم ، راه پولدار شدن بدون سرمایه و راه پولدار شدن از طریق اینترنت را هم بلد باشید. برخی از پولدارهای تهران و ایران اغلب از راه های پول درآوردن و راههای کسب درآمد عجیب و غریبی حرف می زنند که شما را وسوسه میکنند
هرچه زودتر آستین بالا بزنید و برای خودتان یک منبع درآمد جانبی پیدا کنید. 5 راه پولدار شدن در ایران را بدانید و انجام دهید
اگر شما هم با ما در رویای پولدار شدن مشترک هستید پس با بازده همراه باشید و این مقاله 5 راه پولدار شدن در ایران را بخوانید امیدوارم از همین امروز دست به کار شوید و به رویای خود برسید.
درست است که بازار بورس اوراق بهادار ایران بسیار نوسان دارد و خیلی ها در این بازار ضرر کرده اند. اما یادتان باشد آنهایی که سود سرشاری نصیب شان شده هرگز نیامده اند برای شما از میزان سودشان تعریف کنند! اگر در دوره های آموزش سرمایه گذاری و آشنایی با بازار اوراق بهادار و سهام ثبت نام کنید در مدت کوتاهی اطلاعات کاملی به دست می آورید و می توانید با همراهی یک مشاور مالی یا یک کارگزار خوب هرچقدر که در توان تان است در بازار سرمایه کنید و به طور آنلاین خودتان وضعیت پولتان را رصد کنید
کافی است یک روز تصمیم بگیرید و درباره یکی از شهرهای ایران که محصولات غذایی خوب و معروفی دارد تحقیق کنید سپس دور و برتان با مغازه های مختلف یک صحبتی بکنید و بازاریابی محصول مورد نظرتان را انجام دهید. بعد که از یکی دو فروشنده قول قطعی گرفتید و حتی توانستید یک پیش پرداخت اولیه (البته با سپردن وثیقه) بگیرید با یک سفر ارزان قیمت به آن شهر بروید و محصول مورد نظر را بخرید و بیاورید.
تا به حال به سوغات مختلف شهرهای دیگر که در شهر شما فروخته می شود دقت کرده اید؟ چرا شما یکی از آن فروشنده ها نباشید و پس از مدتی تبدیل به قطب وارد کردن آن محصول مخصوص به شهرتان نشوید و ثروت سرشاری برای خودتان رقم نزنید.
فیلم های دنباله دار و کوتاه اما اثرگذار و کاربردی تهیه کنید. مدتی هم برایش در فضای مجازی بازاریابی کنید. در کانال ها و گروه های مختلف تلگرامی، اینستاگرام، صفحه فیسبوکتان و هرجایی که میشناسید درباره اش عکس ها و متن های هیجان انگیز بگذارید. می بینید که پس از مدتی مشتری خودش را پیدا میکند.
یا یک صندوق خانوادگی تشکیل دهید وبا جمع آوری مبلغی پول از تمام فامیل یک باغ میوه یا مزرعه پرمحصولی را بخرید و حسابی سود کنید. یا اگر زبان چرب و نرمی داشتید به عنوان مشاور املاک وارد عمل شوید و حق العمل خوبی عاید خود کنید. این به شما بر میگردد که از کدام راه بخواهید در این حوزه فعالیت کنید. فقط یادتان باشد هرکاری که خواستید انجام دهید قبلش جستجو و بررسی را بسیار دقیق و موشکافانه در نظر داشته باشید.
کلمات کلیدی: