نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند.
مشورت کردن با دیگران، چه دربارهی زندگی و چه دربارهی کسبوکار میتواند به تصمیم گیری درست و کاهش احتمال خطا کمک کند، اما بهشرط اینکه از شخص شایستهای مشورت بگیرید. گاهی افراد با اینکه نیتی جز یاری و همراهی ندارند، صرفا چون از همهی جوانب قضیه مطلع نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند. در این مقاله 6 نشانه در اختیار شما قرار میدهیم که دریابید شخص مناسبی را برای مشورت کردن انتخاب نکردهاید.
بروس کامِرون (Bruce Cameron)، مربی و مشاور، معتقد است که هرکسی دیدگاههای خودش را دارد، اما نه به این معنی که همیشه میتوان به افکار و عقاید دیگران اعتماد کرد. اگر در دستاوردها یا سابقهی مشورتدهنده هیچ نشانی حاکی از صلاحیت او برای اظهارنظر دربارهی قضیهی خودتان نمیبینید، بهتر است مشورتش را نادیده بگیرید.
کامِرون میگوید: «اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید.» بهتوصیهی اِپریل مَسینی (April Masini)، کارشناس روابط بینفردی، «بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.» همچنین خودتان را به مشورت کسانی که وانمود به خیرخواهی میکنند اما درواقعیت دلشان به موفقیتتان راضی نیست، نسپارید.
مشورتی که ربط چندانی به مورد و کار شما ندارد، معمولا راهنماییِ خوبی نیست. جِرِمی گرینبِرگ (Jeremy Greenberg)، استراتژیست کسبوکار، میگوید: «افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.» پس هرگاه مشورتی دریافت کردید که بیشتر به تجربهی خود مشورتدهنده مربوط است، از خودتان بپرسید که آیا تجربهی فلانی با موقعیتی که من هماکنون درگیرش هستم همخوانی دارد یا نه.
بهگفتهی گرینبِرگ، معمولا تطابق درخور توجهی وجود ندارد و در بسیاری موارد ازجمله قضایای شغلی یا جابهجایی تا حد زیادی ترجیحات فردی در کار است.
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
کامِرون میگوید: «اغلب مشورتدهندگان خوب، پیش از بیان سخنان حکیمانهشان، سؤالات روشنکننده میپرسند.»
بهتوصیهی گرینبِرگ، دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
گرینبِرگ میگوید: «ارزیابی نقاط قوت و ضعف گزینههای موجود، نهتنها کمکتان میکند که بهترین تصمیم را بگیرید، بلکه درجهی پشیمانی را به حداقل میرساند و باعث میشود که از تصمیمتان راضیتر باشید.»
مشورت کردن
وقتی از کسی مشورت میگیریم، درواقع قصد داریم نظر بیطرفانهی شخص دومی را بشنویم. اما بهعقیدهی گرینبِرگ اگر مشورتدهنده بهلحاظ احساسی درگیر شده باشد، گاهی بهتر است که مشورتش را نادیده بگیرید.
گرینبِرگ میگوید: «غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.»
6. مشورت دریافتی با حس درونیتان مغایر است
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید. مَسینی در اینباره میگوید: «احتمال زیادی وجود دارد که حستان درست باشد.» البته که مشورت کردن خوب است، اما خیلی اوقات هم که بهدنبال مشورت با دیگران هستیم، خودمان میدانیم که بهتر است چه تصمیمی بگیریم.
بهگفتهی مَسینی، گاهی مشورتها فقط باعث میشوند که در تصمیماتمان تجدیدنظر کنیم و از انجام آنچه بهترین است منصرف شویم. اما شاید گاهی بهتر باشد که به خودمان گوش کنیم، چراکه بالاخره بهتر از هرکس دیگری خودمان را میشناسیم.
چگونه به مشاورهی غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.
گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.
مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجهی خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-consultation-
کلمات کلیدی:
نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند.
مشورت کردن با دیگران، چه دربارهی زندگی و چه دربارهی کسبوکار میتواند به تصمیم گیری درست و کاهش احتمال خطا کمک کند، اما بهشرط اینکه از شخص شایستهای مشورت بگیرید. گاهی افراد با اینکه نیتی جز یاری و همراهی ندارند، صرفا چون از همهی جوانب قضیه مطلع نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند. در این مقاله 6 نشانه در اختیار شما قرار میدهیم که دریابید شخص مناسبی را برای مشورت کردن انتخاب نکردهاید.
بروس کامِرون (Bruce Cameron)، مربی و مشاور، معتقد است که هرکسی دیدگاههای خودش را دارد، اما نه به این معنی که همیشه میتوان به افکار و عقاید دیگران اعتماد کرد. اگر در دستاوردها یا سابقهی مشورتدهنده هیچ نشانی حاکی از صلاحیت او برای اظهارنظر دربارهی قضیهی خودتان نمیبینید، بهتر است مشورتش را نادیده بگیرید.
کامِرون میگوید: «اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید.» بهتوصیهی اِپریل مَسینی (April Masini)، کارشناس روابط بینفردی، «بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.» همچنین خودتان را به مشورت کسانی که وانمود به خیرخواهی میکنند اما درواقعیت دلشان به موفقیتتان راضی نیست، نسپارید.
مشورتی که ربط چندانی به مورد و کار شما ندارد، معمولا راهنماییِ خوبی نیست. جِرِمی گرینبِرگ (Jeremy Greenberg)، استراتژیست کسبوکار، میگوید: «افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.» پس هرگاه مشورتی دریافت کردید که بیشتر به تجربهی خود مشورتدهنده مربوط است، از خودتان بپرسید که آیا تجربهی فلانی با موقعیتی که من هماکنون درگیرش هستم همخوانی دارد یا نه.
بهگفتهی گرینبِرگ، معمولا تطابق درخور توجهی وجود ندارد و در بسیاری موارد ازجمله قضایای شغلی یا جابهجایی تا حد زیادی ترجیحات فردی در کار است.
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
کامِرون میگوید: «اغلب مشورتدهندگان خوب، پیش از بیان سخنان حکیمانهشان، سؤالات روشنکننده میپرسند.»
بهتوصیهی گرینبِرگ، دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
گرینبِرگ میگوید: «ارزیابی نقاط قوت و ضعف گزینههای موجود، نهتنها کمکتان میکند که بهترین تصمیم را بگیرید، بلکه درجهی پشیمانی را به حداقل میرساند و باعث میشود که از تصمیمتان راضیتر باشید.»
مشورت کردن
وقتی از کسی مشورت میگیریم، درواقع قصد داریم نظر بیطرفانهی شخص دومی را بشنویم. اما بهعقیدهی گرینبِرگ اگر مشورتدهنده بهلحاظ احساسی درگیر شده باشد، گاهی بهتر است که مشورتش را نادیده بگیرید.
گرینبِرگ میگوید: «غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.»
6. مشورت دریافتی با حس درونیتان مغایر است
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید. مَسینی در اینباره میگوید: «احتمال زیادی وجود دارد که حستان درست باشد.» البته که مشورت کردن خوب است، اما خیلی اوقات هم که بهدنبال مشورت با دیگران هستیم، خودمان میدانیم که بهتر است چه تصمیمی بگیریم.
بهگفتهی مَسینی، گاهی مشورتها فقط باعث میشوند که در تصمیماتمان تجدیدنظر کنیم و از انجام آنچه بهترین است منصرف شویم. اما شاید گاهی بهتر باشد که به خودمان گوش کنیم، چراکه بالاخره بهتر از هرکس دیگری خودمان را میشناسیم.
چگونه به مشاورهی غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.
گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.
مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجهی خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-consultation-
کلمات کلیدی:
نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند.
مشورت کردن با دیگران، چه دربارهی زندگی و چه دربارهی کسبوکار میتواند به تصمیم گیری درست و کاهش احتمال خطا کمک کند، اما بهشرط اینکه از شخص شایستهای مشورت بگیرید. گاهی افراد با اینکه نیتی جز یاری و همراهی ندارند، صرفا چون از همهی جوانب قضیه مطلع نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند. در این مقاله 6 نشانه در اختیار شما قرار میدهیم که دریابید شخص مناسبی را برای مشورت کردن انتخاب نکردهاید.
بروس کامِرون (Bruce Cameron)، مربی و مشاور، معتقد است که هرکسی دیدگاههای خودش را دارد، اما نه به این معنی که همیشه میتوان به افکار و عقاید دیگران اعتماد کرد. اگر در دستاوردها یا سابقهی مشورتدهنده هیچ نشانی حاکی از صلاحیت او برای اظهارنظر دربارهی قضیهی خودتان نمیبینید، بهتر است مشورتش را نادیده بگیرید.
کامِرون میگوید: «اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید.» بهتوصیهی اِپریل مَسینی (April Masini)، کارشناس روابط بینفردی، «بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.» همچنین خودتان را به مشورت کسانی که وانمود به خیرخواهی میکنند اما درواقعیت دلشان به موفقیتتان راضی نیست، نسپارید.
مشورتی که ربط چندانی به مورد و کار شما ندارد، معمولا راهنماییِ خوبی نیست. جِرِمی گرینبِرگ (Jeremy Greenberg)، استراتژیست کسبوکار، میگوید: «افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.» پس هرگاه مشورتی دریافت کردید که بیشتر به تجربهی خود مشورتدهنده مربوط است، از خودتان بپرسید که آیا تجربهی فلانی با موقعیتی که من هماکنون درگیرش هستم همخوانی دارد یا نه.
بهگفتهی گرینبِرگ، معمولا تطابق درخور توجهی وجود ندارد و در بسیاری موارد ازجمله قضایای شغلی یا جابهجایی تا حد زیادی ترجیحات فردی در کار است.
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
کامِرون میگوید: «اغلب مشورتدهندگان خوب، پیش از بیان سخنان حکیمانهشان، سؤالات روشنکننده میپرسند.»
بهتوصیهی گرینبِرگ، دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
گرینبِرگ میگوید: «ارزیابی نقاط قوت و ضعف گزینههای موجود، نهتنها کمکتان میکند که بهترین تصمیم را بگیرید، بلکه درجهی پشیمانی را به حداقل میرساند و باعث میشود که از تصمیمتان راضیتر باشید.»
مشورت کردن
وقتی از کسی مشورت میگیریم، درواقع قصد داریم نظر بیطرفانهی شخص دومی را بشنویم. اما بهعقیدهی گرینبِرگ اگر مشورتدهنده بهلحاظ احساسی درگیر شده باشد، گاهی بهتر است که مشورتش را نادیده بگیرید.
گرینبِرگ میگوید: «غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.»
6. مشورت دریافتی با حس درونیتان مغایر است
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید. مَسینی در اینباره میگوید: «احتمال زیادی وجود دارد که حستان درست باشد.» البته که مشورت کردن خوب است، اما خیلی اوقات هم که بهدنبال مشورت با دیگران هستیم، خودمان میدانیم که بهتر است چه تصمیمی بگیریم.
بهگفتهی مَسینی، گاهی مشورتها فقط باعث میشوند که در تصمیماتمان تجدیدنظر کنیم و از انجام آنچه بهترین است منصرف شویم. اما شاید گاهی بهتر باشد که به خودمان گوش کنیم، چراکه بالاخره بهتر از هرکس دیگری خودمان را میشناسیم.
چگونه به مشاورهی غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.
گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.
مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجهی خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-consultation-
کلمات کلیدی:
نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند.
مشورت کردن با دیگران، چه دربارهی زندگی و چه دربارهی کسبوکار میتواند به تصمیم گیری درست و کاهش احتمال خطا کمک کند، اما بهشرط اینکه از شخص شایستهای مشورت بگیرید. گاهی افراد با اینکه نیتی جز یاری و همراهی ندارند، صرفا چون از همهی جوانب قضیه مطلع نیستند، ممکن است بدون هیچ تعمدی راهنمایی اشتباه بکنند. در این مقاله 6 نشانه در اختیار شما قرار میدهیم که دریابید شخص مناسبی را برای مشورت کردن انتخاب نکردهاید.
بروس کامِرون (Bruce Cameron)، مربی و مشاور، معتقد است که هرکسی دیدگاههای خودش را دارد، اما نه به این معنی که همیشه میتوان به افکار و عقاید دیگران اعتماد کرد. اگر در دستاوردها یا سابقهی مشورتدهنده هیچ نشانی حاکی از صلاحیت او برای اظهارنظر دربارهی قضیهی خودتان نمیبینید، بهتر است مشورتش را نادیده بگیرید.
کامِرون میگوید: «اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید.» بهتوصیهی اِپریل مَسینی (April Masini)، کارشناس روابط بینفردی، «بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.» همچنین خودتان را به مشورت کسانی که وانمود به خیرخواهی میکنند اما درواقعیت دلشان به موفقیتتان راضی نیست، نسپارید.
مشورتی که ربط چندانی به مورد و کار شما ندارد، معمولا راهنماییِ خوبی نیست. جِرِمی گرینبِرگ (Jeremy Greenberg)، استراتژیست کسبوکار، میگوید: «افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.» پس هرگاه مشورتی دریافت کردید که بیشتر به تجربهی خود مشورتدهنده مربوط است، از خودتان بپرسید که آیا تجربهی فلانی با موقعیتی که من هماکنون درگیرش هستم همخوانی دارد یا نه.
بهگفتهی گرینبِرگ، معمولا تطابق درخور توجهی وجود ندارد و در بسیاری موارد ازجمله قضایای شغلی یا جابهجایی تا حد زیادی ترجیحات فردی در کار است.
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
کامِرون میگوید: «اغلب مشورتدهندگان خوب، پیش از بیان سخنان حکیمانهشان، سؤالات روشنکننده میپرسند.»
بهتوصیهی گرینبِرگ، دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
گرینبِرگ میگوید: «ارزیابی نقاط قوت و ضعف گزینههای موجود، نهتنها کمکتان میکند که بهترین تصمیم را بگیرید، بلکه درجهی پشیمانی را به حداقل میرساند و باعث میشود که از تصمیمتان راضیتر باشید.»
مشورت کردن
وقتی از کسی مشورت میگیریم، درواقع قصد داریم نظر بیطرفانهی شخص دومی را بشنویم. اما بهعقیدهی گرینبِرگ اگر مشورتدهنده بهلحاظ احساسی درگیر شده باشد، گاهی بهتر است که مشورتش را نادیده بگیرید.
گرینبِرگ میگوید: «غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.»
6. مشورت دریافتی با حس درونیتان مغایر است
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید. مَسینی در اینباره میگوید: «احتمال زیادی وجود دارد که حستان درست باشد.» البته که مشورت کردن خوب است، اما خیلی اوقات هم که بهدنبال مشورت با دیگران هستیم، خودمان میدانیم که بهتر است چه تصمیمی بگیریم.
بهگفتهی مَسینی، گاهی مشورتها فقط باعث میشوند که در تصمیماتمان تجدیدنظر کنیم و از انجام آنچه بهترین است منصرف شویم. اما شاید گاهی بهتر باشد که به خودمان گوش کنیم، چراکه بالاخره بهتر از هرکس دیگری خودمان را میشناسیم.
چگونه به مشاورهی غلط پاسخ بدهیم؟
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.
گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.
مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجهی خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!
منبع : https://keramatzade.com/What-is-the-consultation-
کلمات کلیدی:
بکشیم و کدام یک از رفتارهای ما نشاندهندهی کمالگرایی خارج از کنترل است.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن کمال گرایی ارزش بسیار بالایی دارد. از سنین بسیار کم، پدر و مادر، مربیان و معلمان همیشه ما را تشویق کردهاند که به اهداف بزرگ برسیم؛ ولی هرگز به ما تعادل را نیاموختهاند. در این مقاله، دکتر «تراویس برادبری» ما را با 9 نشانهی کمال گرایی بیشازحد و راههای غلبه بر این نشانهها و افکار اشتباه آشنا میکند.
بسیاری از مردم بهشدت به کمال گرایی خود پایبندند و تا جایی که از آن شری حاصل نشود کمال گرایی خود را بهعنوان یک فضیلت میستایند. ولی این رویه مشکلساز است و بررسیهای فراوانی که بهطور جداگانه در دانشگاه بریتیش کلمبیا و دانشگاه تهران انجام شده، نشان میدهد که کمالگرایی موجب افسردگی، اضطراب و مسائل بهداشت روانی فراوانی میشود.
برای مقابله با کمال گرایی باید بفهمید که چه زمانی این کمال گرایی شما را عقب نگه داشته است. این کار دشواری است، چون معمولا تمایلات کمالگرایانه زیر نقاب سخت کوشی و اشتیاق پنهان میشوند.
«تال بن شاهار» (Tal Ben-Shahar) میگوید که باید ذهنیت خود را از کمالگرایی به مطلوبگرایی (optimalist) تغییر دهید. افراد مطلوبگرا فقط بهاندازهای که برای موفقیت کافی است، تلاش میکنند و در رسیدن به اهداف خود، انعطافپذیری، قابلیت تغییر و توانایی سازگاری بیشتری نسبت به افراد کمالگرا دارند.
تغییر رویکرد از کمالگرایی به مطلوبگرایی موجب میشود که شادتر باشید و بهره وری بیشتری داشته باشید. ابتدا باید نشانههای کمالگرایی که شما را عقب نگه داشته است، شناسایی کنید. سپس باید بهدنبال آن دسته از نشانههای کمالگرایی باشید که از کنترل شما خارج شدهاند.
گاهی واقعا باید به خودتان فشار بیاورید تا به موفقیت برسید. وقتی کمالگراییتان از کنترل خارج میشود، به کارهایتان برچسب سختکوشی میزنید تا درد و رنج غیرضروریای را که متحمل میشوید توجیه کنید. ولی اشتباه نکنید، کمالگرایی موجب مبارزه و تقلایی غیرضروری و بیهوده میشود. اگر بتوانید کمالگراییتان را کنترل کنید، با تلاش و زحمت کمتر، کارهای بیشتری را انجام خواهید داد.
افراد کمالگرا به شدت به آنچه دیگران در مورد آنها فکر میکنند، اهمیت میدهند و این مسئله باعث میشود که پذیرش بازخورد برایشان دشوار باشد. حتی بازخوردهای مفیدی که بهخوبی بیان شده نیز برای آنها آزاردهنده است. شاید شما نیز قبل از اینکه حتی متوجه شوید که با بازخورد ارائهشده مخالف هستید یا نه، بلافاصله حالت تدافعی میگیرید. این واکنش خودکار و طبیعی شماست. شما بهعنوان فردی کمالگرا بهطور طبیعی تمایل شدیدی به رسیدن به موفقیت دارید. ولی باید با این حقیقت کنار بیایید که بازخورد (حتی بازخوردهای بیرحمانه) در نهایت موجب بهبود کار شما میشود. اگر بازخورد دیگران را بپذیرید، به شما کمک میکند که به کمال نزدیکتر شوید.
افراد کمالگرا با وجود ناتوانی در پذیرش انتقاد، از دیگران انتقاد میکنند. آنها همیشه خود را با دیگران مقایسه میکنند، بنابراین تحقیرکردن طرف مقابل، بهویژه اگر آن فرد تهدیدی برای آنها به شمار برود، احساس خوبی به آنها میدهد. البته همیشه دلیل انتقاد آنها این مسئله نیست. گاهی کمالگرایان به این دلیل از دیگران انتقاد میکنند که عملکرد آنها را با همان استانداردهای دستنیافتنیِ عملکرد خودشان، میسنجند.
یکی از نشانه های افراد کمال گرا عقب انداختن کارها به دلیل ترس از شکست - کمال گرایی
کمالگرایی و ترس از شکست همیشه در کنار هم هستند. این ترکیب موجب عقبانداختن کارها میشود، چون حتی وظایف عادی و معمولی نیز وقتی انتظار داریم که بیعیب و نقص انجام شوند، دلهرهآور و نگرانکننده میشوند. بیشتر نویسندگان، ساعتهای فراوانی را صرف پردازش و فکرکردن به شخصیتها و طرح داستان میکنند و حتی پشت سر هم صفحاتی را مینویسند که خودشان هم میدانند، هرگز از آنها در کتاب خود استفاده نخواهند کرد. دلیل این شیوه و روش آنها این است که میدانند، شکلگرفتن ایدهها نیاز به زمان دارد.
کمالگرایان معمولا زمانی که باید کاری را شروع کنند، متوقف میشوند؛ چون میدانند که ایدههایشان عالی نیست و احتمالا آنچه تولید میکنند چیز خوبی نخواهد بود. ولی اگر دست به کار نشوید و به ایدههایتان زمانی برای رشد و تکامل ندهید چطور میتوانید اثری عالی خلق کنید؟ «جودی پیکو» (Jodi Picoult) اهمیت پرهیز از کمالگرایی را به زیبایی و بهطور خلاصه بیان کرده است. او میگوید: «شما میتوانید یک صفحه نوشتهی بد را ویرایش کنید، ولی نمیتوانید صفحهای خالی را ویرایش کنید.»
از ذهن افراد کمالگرا همواره جریانی از افکار منفی و حس گناه عبور میکند، چون همیشه حس میکنند که بهاندازهی کافی تلاش نکردهاند. این حس گناه موجب افزایش استرس میشود و بهراحتی میتواند به شکل افسردگی و اضطراب بروز کند. این حس گناه با گفتوگوی درونی (self-talk) تقویت میشود. هرچه بیشتر افکار منفیتان را تکرار کنید، قدرت بیشتری به آنها میدهید. بیشتر افکار منفی ما فقط تصورات ما هستند، نه حقایق! وقتی حس میکنید که گفتوگوهای منفی و بدبینانهی درونیتان کمکم دارد باورتان میشود، باید همانجا توقف کنید و آنها را یادداشت کنید. واقعا باید کاری را که انجام میدهید، متوقف کنید و چیزی را که به آن فکر میکنید، یادداشت کنید. وقتی برای مدت کوتاهی جریان افکار منفیتان را آهستهتر کنید، میتوانید عاقلانهتر و هوشیارانهتر، درستی این افکار را ارزیابی کنید.
6. خودتان را تنها مقصر عالَم میدانید
جدی بودن افراد کمالگرا در امورشان بهحدی است که موجب میشود در تا?ثیر قصوراتشات غلو کنند. حتی اتفاقات جزئی هم باعث میشود که بهشدت ناامید شوند. این مسئله بسیار مهم است، چون موجب میشود که این افراد انعطافپذیری کمتری داشته باشند و نتوانند پس از شکست دوباره تلاش کنند تا درنهایت به موفقیت برسند. کمالگرایان باید بیاموزند که شکست به این معنی نیست که آنها به اندازهی کافی خوب نیستند.
7. از شکست دیگران خوشحال میشوید
البته این راز کوچک کمالگرایان آنقدرها هم که بهنظر میرسد، شیطانی نیست. معمولا افراد بیچاره و شکستخورده بهدنبال کسی مانند خود میگردند و کمالگرایان نیز وقتی میبینند که دیگران همان ناامیدی و سرخوردگی آنها را تجربه میکنند، احساس خوبی پیدا میکنند. البته این تسکین و احساس خوب، عمر کوتاهی دارد و باعث میشود که کمالگرایان به دلیل اینکه تا این حد رقابتی بودهاند، احساس بدی پیدا کنند.
8. از خطرکردن میترسید
ترس از شکست، موجب ترس از خطرکردن نیز میشود. سختکوشی، تحقیق و توجه زیاد شما به جزئیات موجب میشود که به ایدههای خوب و تازهای برسید؛ ولی متا?سفانه ایدههایتان معمولا بهدلیل انفعال و تردیدی که به خاطر ترس از خطرکردن دارید، به جایی نمیرسد. تنها راه به دستآوردن توانایی خطرکردن این است که خطر کنیم. شروع هیچ کاری ساده نیست، ولی با دستزدن به کارهایی که از انجامشان میترسید، اعتماد به نفس خود را بالا میبرید و متوجه میشوید که آن کار به اندازهای که تصور میکردید، سخت و دشوار نیست.
9. با ترسِ ردشدن از سوی دیگران زندگی میکنید
افراد کمال گرا همیشه نگران هستند که دیگران آنها را تایید نکنند - کمال گرایی
کمالگرایان برای رسیدن به حس موفقیت به تا?یید دیگران نیاز دارند. این ذهنیت به ترسی فلجکننده از ردشدن از سوی دیگران منتهی میشود. کمالگراها از چیزهایی مانند درخواست اضافه حقوق یا دنبالکردن علایق خود، بهجای انجام کاری که مورد تا?یید دیگران است، وحشت دارند. زندگیکردن با ترس ردشدن از سوی دیگران وحشتناک است، موجب خاموششدن شعلهی خلاقیت میشود و پیشرفتهای فردی را کُند میکند. هر وقت حس کردید که بیشازحد به آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند، اهمیت میدهید، این گفتهی «دکتر زوس» (Dr. Seuss) در مورد اصالت را به یاد بیاورید: «خودت باش و آنچه را حس میکنی بگو، چون آنهایی که اعتنا میکنند، اهمیتی ندارند و آنهایی که مهم هستند، اعتنایی نمیکنند.»
کلام آخر
برای غلبه کردن بر کمال گرایی باید واقعیترین و اصیلترین نسخهی خودتان باشید. یعنی چیزهایی را که دوست دارید دنبال کنید، اطمینان داشته باشید که سختکوشی شما نتیجه خواهد داد، از اشتباهات خود درس بگیرید و به دنبال رضایت درونی باشید، نه تا?یید دیگران.
منبع : https://keramatzade.com/How-to-control-perfectionism-
چگونه کمال گرایی را کنترل کنیم؟ کمال گرایی چگونه کمال گرایی را کنترل کنیم؟
کلمات کلیدی: