سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش دانش کفّاره گناهان بزرگ است [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
https://keramatzade.com

چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟


دست‌یابی به شادی می‌تواند مفهومی متناقض داشته باشد. یعنی هرچه بیشتر برای به‌دست‌آوردنش تقلا کنید بیشتر از چنگ‌تان می‌گریزد. دارن مک‌ماهون (Darrin McMahon)، نویسنده‌ی کتاب تاریخچه‌ی شادی می‌گوید: «لحظه‌ای که از خودتان بپرسید «آیا خوشحال هستم؟» از خوشحال بودن دست می‌کشید.» چطور ممکن است چنین چیزی درست باشد؟ آیا در جاهای اشتباهی به‌دنبال شادی می‌گردید؟ آیا فکر می‌کنید که شادی حسی است که درهنگام به دست آوردن چیزی که می‌خواهید، احساس می‌کنید؟ بعضی‌ها معتقدند که خوشحالی کمی شبیه به عاشق شدن است. شما نمی‌توانید باعث آن شوید. در این صورت چطور می‌توانید خوشحال‌تر شوید؟ این نوشته را بخوانید تا ببینید واقعا چرا شاد نیستیم.

 

در کنفرانس «شادی و عوامل آن» که در سال 2008 در سانفرانسیسکو برگزار شد، افراد زیادی از دانشمندان، پزشکان و روان‌شناسان گرفته تا بودیست‌های تبتی نظرشان را درمورد این موضوع به اشتراک گذاشتند. در اینجا به شش مورد از توصیه‌های آنان برای از بین بردن موانعی که جلوی شادی شما را می‌گیرند، اشاره می‌کنیم.

 

مقاله مرتبط: دلایل بی حوصلگی چیست؟

 

چرا شاد نیستیم؟ ،اولین مانع شادی: پیچیدگی

راه‌حل: ساده‌سازی

تاپتن ژینپا (Thupten Jinpa) که از کودکی در صومعه‌های بودایی تحصیل کرده است، چیزهایی از فواید سادگی می‌داند. او می‌گوید: می‌دانید چرا راهبه‌ها و تارکان دنیا موهای سرشان را می‌تراشند؟ یک علت ساده دارد. چون زندگی را ساده‌تر می‌کند. ژینپا به عنوان یکی از مترجمان انگلیسی دالایی‌لاما، دیگر یک راهب نیست. اما او هنوز به بعضی ارزش‌های ضدتجمل سبک زندگی راهبان پایبند است.

 

او می‌گوید: «خانواده‌ی ما فقط یک ماشین دارد.» و به مشکلات ناشی از داشتن بیشتر از یک ماشین اشاره می‌کند: هزینه‌ها، نگهداری ومدیریت زمان‌ برای رسیدگی به جزئیات. به عقیده‌ی او داشتن چندین کارت اعتباری خوشبختی یا آزادی به همراه نمی‌آورد.

 

او می‌گوید زندگی مدرن، حق انتخاب فردی را به حداکثر رسانده است. ولی ما برای این انتخاب‌ها بهای زیادی می‌پردازیم. به گفته‌ی ژینپا: «ما معمولا مفهوم استاندارد زندگی را با کیفیت زندگی یکی می‌کنیم، اما جایی می‌رسد که رابطه‌ی این دو محو می‌شود.» شما با ساده‌تر کردن زندگی‌تان جای بیشتری در برنامه‌ی روزانه‌تان باز می‌کنید و این کار فرصت بیشتری برای پرداختن به زندگی‌ به شما می‌دهد.

 

شادی

 

 چرا شاد نیستیم؟- سرعت بیش از حد

راه‌حل: به خودتان استراحت دهید

‌فرهنگی که شما را در تارهای پیچیدگی خود اسیر می‌کند، می‌تواند شما را در موقعیت تعقیب و گریزی دائمی قرار دهد. ژینپا می‌گوید: بهای چنین تنشی را با روح و روان‌تان می‌پردازید. یک «استراحت » کوتاه درطول روز، مدیتیشن، سکوت، خلوت یا هرچه اسمش را بگذارید به شما کمک می‌کند تا دوباره شارژ شوید و احساس شادی بیشتری داشته باشید. صبح‌ها زمان خوبی برای این کار است. بدون آن ممکن است زندگی‌ در نظرتان غیرقابل‌‌کنترل شود.

 

ونرابل رابینا کورتین (Venerable Robina Courtin)، راهب بودایی و از مسئولان کنفرانس «شادی و عوامل آن» پیشنهاد می‌کند که این دقایق استراحت را صرف مدیتیشن و تفکر کنید. به گفته‌ی او: «ما درطول روز کاملا در محاصره‌ی حس‌هایمان هستیم، بنابراین به ذهن‌مان به‌اندازه‌ی کافی توجه نمی‌کنیم.»

 در جای ساکتی بنشینید و روی تنفس‌تان تمرکز کنید. وقتی که ذهن‌تان در حال منحرف شدن بود، دوباره آن را با نفس کشیدن‌تان متمرکز کنید. از این طریق یاد می‌گیرید که ندای ذهن‌تان را بشنوید.

 

مقاله مرتبط: جذب انرژی مثبت

 

چرا شاد نیستیم؟سومین مانع شادی: منفی‌بافی

راه‌حل: سخت نگیرید

لاما زوپا رینپوشه (Lama Zopa Rinpoche) در نامه‌ای به یک زندانی کالیفرنیایی که بخشی از پروژه‌ی رهایی زندانیان بود نوشت: «زندان تو در مقایسه با زندان درونی افراد معمولی چیزی نیست: زندان وابستگی، زندان خشم، زندان افسردگی، زندان غرور.»

چرا شاد نیستیم؟ شاید بعضی‌ها این اظهارات را اغراق‌آمیز بدانند، اما ژینپا می‌گوید افکار منفی و ناامیدکننده نوعی خاصیت «چسبندگی» دارند. دیدگاه شما با این موضوع که چطور دنیا را تجربه‌ می‌کنید، ارتباط زیادی دارد، بنابراین به‌دست آوردن دیدگاه مثبت اهمیت حیاتی دارد. او می‌گوید: «شما از طریق ذهن و حس‌هایتان با دنیا ارتباط برقرار می‌کنید. اگر بتوانید راه را بر حس‌هایتان سد کنید آن‌وقت است که می‌توانید درباره‌ی تجربه‌تان از زندگی صحبت کنید

 

در فرهنگ ما افسرده بودن، عصبی یا غمگین بودن «عادی » شده است. کورتین می‌گوید: «تعجبی ندارد که افسرده می‌شویم. این یک دید افسرده‌کننده است و به شما تلقین می‌کند که قادر به تغییرش نیستید.» اگر فکر می‌کنید که همسرتان، پدرتان یا رئیس‌تان دلیل اصلی ناراحتی‌های شماست، پس دارید خودتان را اسیر می‌کنید و در معرض افکار مسموم قرار می‌دهید. به گفته‌ی کورتین، براساس دیدگاه بودایی ، شادی حسی است که وقتی خودتان را از حالت مضطرب ذهنی رها می‌کنید به شما دست می‌دهد. او می‌گوید این تعریف به شما احساس قدرت می‌دهد.

چون وقتی بدانید که می‌توانید چیزی را تغییر دهید، به درون‌تان نگاه می‌کنید، توجه می‌کنید و درمورد افکارتان احساس مسئولیت می‌کنید. کورتین توصیه می‌کند که به‌جای قضاوت کردن افکار منفی، نسبت به آنها شفقت داشته باشید. بعد از خودتان بپرسید: «در این مورد چه کار می‌توانم بکنم؟»

 

به گفته‌ی فیلیپ گولدین (Philippe R. Goldin)، یکی از محققان دپارتمان روان‌شناسی در دانشگاه استنفورد، تکنیک‌هایی مانند مدیتیشن می‌تواند به شما کمک کند، اما درمورد همه جواب نمی‌دهد، مخصوصا افرادی که از افسردگی شدید رنج می‌برند. اما قدم‌های ساده‌ی دیگری وجود دارند که به شما کمک می‌کنند تا با افکار منفی مقابله کنید و شادی بیشتری را در زندگی‌تان تجربه کنید. تمرین قدردانی یکی از این کارهاست. هر کسی نقطه‌ی مشخصی برای تعیین «خوشحالی» دارد و ژن‌های شما در تعیین این مرز نقش دارند. دکتر رابرت امونز (Robert Emmons) در کتابش «ممنونم!: تمرین قدردانی چطور می‌تواند شما را خوشحال‌تر کند.» می‌نویسد: «افرادی که مرتب قدردانی را تمرین می‌کنند می‌توانند این مرزها را تا 25 درصد گسترش دهند.» امونز در تحقیقاتش متوجه شد که افرادی که مجله‌های مربوط به شکرگزاری را نگه می‌داشتند نسبت به زندگی‌شان احساس بهتری داشتند، خوشبین‌تر بودند و بیشتر ورزش می‌کردند.

 

 

شادی

چرا شاد نیستیم؟ چهارمین مانع شادی: ناامیدی

راه‌حل : امیدوار بمانید!

آیا برای شما هم پیش آمده است که در دوران کودکی می‌خواستید کاری انجام بدهید اما والدین‌تان -البته با نیت محافظت از شما- به شما بگویند که «خیلی دلت را صابون نزن!» دیوید فلدمن (David B. Feldman)، استادیار روا‌ن‌شناسی بالینی در دانشگاه سانتاکلارای کالیفرنیا می‌گوید: امید هرگز نمی‌تواند به شما آسیب بزند. درمقابل افراد می‌توانند به‌شدت روی شادی همدیگر تأثیر بگذارند. ولی ما گاها در مفهوم امید دچار اشتباه می‌شویم. امید به معنای داشتن چهره‌ای خندان یا انکار مرگ کسی که دوستش داریم نیست.

به گفته‌ی فلدمن که برای پاسخ به سؤالِ «مردم چطور در موقعیت‌های مصیبت‌بار همچنان امید خود را حفظ می‌کنند؟» تحقیقات و کارهای بالینی مختلفی انجام داده‌ است، سه عامل برای رسیدن به امید وجود دارد. به گفته‌ی او این سه عامل، داشتن هدف، همراه با برنامه و انگیزه برای رسیدن به اهداف هستند.

 

«افراد موفق در موقعیت‌های سخت، به جای این که خودشان یا دیگران را سرزنش کنند، می‌پرسند: «حالا چه کار باید کرد؟»

فلدمن می‌گوید این افراد علاوه‌بر رسیدن به اهداف‌شان، در مدرسه و ورزش موفق‌تر هستند. آنها تحمل بیشتری درمقابل درد دارند و رفتارهایی را که به حفظ سلامتی کمک می‌کنند، بیشتر در پیش می‌گیرند. همچنین کمتر در معرض افسردگی، اضطراب و بیماری‌های قلبی هستند.

فلدمن پیشنهاد می‌کند که چند هدف شخصی را برای خودتان تعیین کنید و ببینید که در کجا امیدتان را از دست می‌دهید؟ اشکال کار از کجاست؟ برنامه یا انگیزه؟ به خودتان اجازه‌ی خیالبافی بدهید! خیالبافی یک منبع عالی برای امید و به‌دنبال آن، شادی است.

 

مقاله مرتبط: 10 سیگنال استرس که بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد

 

چرا شاد نیستیم؟ پنجمین مانع شادی: سرکوب کردن ناراحتی

راه‌حل: احساس واقعی‌تان را بروز دهید

داشتن دیدگاهی مثبت به این معنا نیست که به خودتان اجازه‌ی ناراحت بودن ندهید. جیمز دوتی (James R. Doty)، سرپرست مرکز تحقیق و بررسی محبت و بشردوستی در دانشگاه استنفورد می‌گوید: والدینی که سعی می‌کنند از فرزندشان درمقابل ناامیدی یا هر نوع احساس ناامیدی محافظت کنند، گاهی ممکن است نتیجه‌ی کاملا معکوسی بگیرند.

به گفته‌ی او، بعضی رنج‌ها شما را به یک انسان کامل تبدیل می‌کنند و به شما کمک می‌کنند تا سازگارتر شوید و زندگی‌تان را پیش ببرید. دوتی براساس تجربه این حرف را می‌زند. پدر او معتاد به الکل و مادرش ناتوان بود و بیشتر دوران جوانی خود را با کمک‌های مالی دولت گذراند.

 

به گفته‌ی دیوید اسپیگل (David Spiegel)، سرپرست پزشکی مرکز پزشکی یکپارچه در دانشگاه استنفورد:

 

«شادی به معنای عدم حضور ناراحتی نیست.»

شادی به معنی مثل سنگ ایستادن یا دادن شعار پرطرفدار روان‌شناسانه‌ای مثل «همیشه در مقابل سرطان قوی بایستید» نیست.

 

«شادی مصنوعی خوب نیست.» اسپیگل می‌گوید شما با سرکوب کردن ناراحتی، احساسات مثبت دیگر را هم سرکوب می‌کنید. بنابراین افرادی که احساسات‌شان را سرکوب می‌کنند بیشتر افسرده و مضطرب می‌شوند. با بروز دادن ناراحتی و درماندگی، شما به میزان خاصی از کنترل دست می‌یابید. کمک گرفتن از دیگران به عنوان گوش شنوا -نه یک زباله‌دان افکار مسموم- به شما کمک می‌کند تا نگرانی و افسردگی را به عنوان حسی عادی که می‌توانید راه‌حل خاصی برای آن ارائه دهید ببینید.

 

شادی

 


چرا شاد نیستیم؟ ششمین مانع شادی: تمرکز بیش‌ازحد بر خود

راه‌حل: با دیگران در ارتباط باشید

شبکه‌های اجتماعی تا چه حد در شادی شما نقش دارند؟ احتمالا حتی بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید. پژوهشی 20 ساله روی بیش از 4000 نفر نشان داده است که شادی فقط از دوستان و خانواده تأثیر نمی‌گیرد. شادی دوست دوست دوست‌تان! که شاید هرگز حتی او را ندیده باشید می‌تواند بر خوشحالی شما تأثیر بگذارد. خوشحالی می‌تواند مثل یک ویروس از طریق شبکه‌های اجتماعی پخش شود.

متأسفانه بعضی‌ها این‌قدر درگیر خودشان هستند که از این خوشحالی واگیردار محروم می‌شوند. هرچه خودبین‌تر باشید بیشتر در دنیای خودتان غرق می‌شوید و به حدی واقع‌بینی‌تان را از دست می‌دهید که همه‌ی اینها شما را در یک حلقه‌ی ناخوشایند گیر می‌اندازند. ژینپا می‌گوید: «شما نسبت به نیازهای دیگران بی‌تفاوت می‌شوید. دنیای شما باز هم کوچک‌تر می‌شود تا اینکه دیگر نمی‌توانید به‌غیراز خودتان چیزی ببینید. اگر کسی از شما بپرسد که چرا مشکلات‌تان این‌قدر خاص هستند؟ پاسخ می‌دهید: چون مال من هستند! اگر دچار چنین خودبزرگ‌بینی هستید، دارید خودتان را به هدف بزرگی مبدل می‌کنید که به‌راحتی دچار آسیب می‌شود

 

اما داشتن «دید وسیع» به شما کمک می‌کند تا چیزهایی را ببینید که با دید خودبینانه‌ی قبلی نمی‌توانستید. مثلا می‌توانید عمومی و جهانی بودن رنج را درک کنید. گاهی اتفاقی مثل مبتلا شدن یکی از عزیزان‌تان به یک بیماری حاد باعث می‌شود تا متوجه شوید که چه افراد زیادی با چالش‌های مشابه دست به گریبان هستند. دانستن اینکه در این مسیر همراهانی دارید، احساس راحتی و شادی به همراه می‌آورد. راحت‌ترین راه به دست آوردن چنین ارتباطی مهربانی و محبت به دیگران است. رابرت ساپولسکی (Robert M. Sapolsky)، نویسنده‌ی کتاب «چرا گورخرها زخمی نمی‌شوند» و محقق سازمان تحقیقات پریمات‌ها در موزه‌ی ملی کنیا می‌گوید: حتی پستانداران اولیه اهمیت این موضوع را درک می‌کنند.

 

فشار خون پریمات‌هایی که بعد از یک رویداد تنش‌زا همدیگر را دلداری می‌دهند کاهش می‌یابد. اما می‌دانید نکته‌ی جالب داستان کجاست؟ دلداری دادن به دیگران بیشتر از مورد محبت واقع شدن تأثیر می‌گذارد.

محبت ما را به دیگران پیوند می‌دهد، ما را از انزوا در می‌آورد، حال‌مان را خوب می‌کند و منجر به ایجاد احساس رضایتی عمیق می‌شود. دوتی می‌گوید:

 

«بدون محبت، شادی تنها لذتی گذراست. »

شاید توصیف تنزین جیاتسو (Tenzin Gyatso)، چهاردمین دالایی لاما بهترین توصیف باشد:

 

«اگر می‌خواهید دیگران را خوشحال کنید، مهربانی را تمرین کنید. اگر می‌خواهید خودتان را خوشحال کنید، مهربانی را تمرین کنید.»

احمدرضا کرامت

گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده

 

دانلودpdf مقاله :چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟

مطالب مرتبط


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 96/9/18:: 6:4 عصر     |     () نظر

3 عامل خوشبختی روانشناسان در تعریف خوشبختی می گویند: رضایت از وضعیت موجود یعنی احساس خوشبختی?یعنی مهم نیست شما خوشبخت باشید یا نه? مهم این است که احساس خوشبختی کنید و همین احساس است که خوشبختی را شکل می دهد. ممکن است برای عدهای منظور از خوشبختی و سعادت? یک اتفاق خارجی در زندگی? یک نوع وضعیت خاص در خانه وزندگی یا شرایط مطلوب کار و اوضاع خوب مالی و در نهایت وصال یار جانی و عشق دل انگیز روح نوازباشد؟ شاید همه این ها در کنار هم به اضافه مجموعه ای از شرایط و خواسته های دیگر? به سلیقه وعلاقه هر کسی همان غایت آمال و آرزوهای شما هم تلقی بشود? اما حیف و صد افسوس که هیچ یک از این ها هیچ ارتباط و ملازمه ای با خوشبختی واقعی ندارند. و به خاطر همین است که حتی آنهایی که همه این شرایط و امکانات را هم دارند نمی توانند احساس سعادت و خوشبختی را دراعماق قلب شان پیدا کنند? اگر چه سعی زیاد می نمایند که چنین وانمود کنند و نگاههای حسرت آلود دیگران را هم بی پاسخ نگذارند ! اما واقعیت خوشبختی انسان چیست؟ روزی فیلسوفی آلمانی که به بدبینی مشهور بود، کتابی در باب بررسی مسئله‌ی «عامل خوشبختی» نوشت که شامل توصیه‌های بسیار حکیمانه‌ای برای در پیش گرفتن یک زندگی سعادتمندانه بود. بسیاری از نویسندگان، او را پیش از نیچه و فروید، بنیان‌گذار روان‌شناسی مدرن می‌دانند. او کسی نیست جز آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم که به «فیلسوف بدبین» نیز معروف است. این شهرت از آنجا ناشی شده است که او معتقد بود «تفکر، آگاهی و عقل جوهر اصلی انسان نیست.» از نظر شوپنهاور عقل و شعور فقط لایه‌ی سطحی وجود ما را تشکیل می‌دهند و در واقع، افکار ما از عمق وجود و تحت تأثیر انگیزه‌ها و خواهش‌های ما به وجود می‌آیند. این نگرش، اساس ایده‌ای است که روان‌شناسی فروید بر آن بنا شده است، اینکه تمام رفتارهای ما تحت تأثیر نیروی غریزه‌ی ما هستند. شوپنهاور این نیرویِ هدایت‌کننده‌ی تمامی افکار و رفتار‌های ما را، «اراده» می‌نامد. اراده، نیرویی کور و ناآگاه است که همواره با تولید امیال بی‌پایان ما را به بازی می‌گیرد. بنابراین از نظر شوپنهاور اگر تنها به امیال و خواهش‌های متا‌?ثر از اراده‌ی خود تن در دهیم، هرگز به سعادت و آرامش دست نمی‌یابیم. پس چگونه می‌توانیم به سعادت و خوشبختی دست یابیم؟ فیلسوف ما، پاسخ خود را در کتابی خواندنی با عنوان «در باب حکمت زندگی» عرضه کرده است. او در کهن‌سالی و اوج پختگیِ فلسفی، تجربیات و دانش خود را درباره‌ی زندگی سعادتمندانه با بیانی ظریف، فصیح و طنزآمیز در این کتاب خلاصه کرده است. اما چگونه ممکن است که فیلسوفی بدبین، کتابی درمورد رازها و عامل خوشبختی بنویسد؟ در ادامه به این پرسش پاسخ خواهیم داد و سه عامل مو?ثر در خوشبختی بشر را از دیدگاه او، بررسی خواهیم کرد. آیا می‌دانید که تابستان امسال تا چه اندازه برایم پرارزش بود؟ این ایام را با شیفتگی به شوپنهاور و لذت‌های روحی فراوان گذراندم، که پیش از آن هرگز نمی‌شناختم… ممکن است روزی نظرم تغییر کند، اما به هر حال اکنون یقین دارم که شوپنهاور نابغه‌ترینِ انسان‌هاست لئو تولستوی، در نامه‌ای به یکی از دوستان خود در سال 1869 خوشبختی بدبینی و عامل خوشبختی شوپنهاور امکان سعادت و عامل خوشبختی به مفهوم مثبت آن را نفی می‌کند. از نظر او «جهان محنت‌کده‌ای است که در آن شر بر خیر غلبه دارد. زندگی انسانِ عادی، وضعیتی اسفناک است که در میان دو قطب نوسان می‌کند: یکسو رنج روحی، درد جسمانی و نیاز قرار دارد که آدمی برای رهایی از اینها می‌کوشد و هنگامی که خلاصی یافت و به فراغت رسید، در قطب دیگر دچار ملال و بی‌حوصلگی می‌گردد و برای رهایی از این وضع به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود، تا خلأ درونی خود را فراموش کند.» با این نگاه بدبینانه‌ای که شوپنهاور دارد به همان سؤال می‌رسیم که چطور او به تألیف کتاب راهنمایی برای زندگی سعادتمند پرداخته است؟ پاسخ این است که او ضمن حفظ بدبینی و با ترک موقت جایگاه فلسفی خود، سعی دارد تا از دیدگاه فردی عادی، در جهان سراسر درد و رنجی که ناگزیر باید در آن زیست، به بررسی امکانات و دورنمای زندگی سعادتمندانه در وضع موجود بپردازد. منظور او از کتاب «در باب حکمت زندگی» ارائه‌ی نوعی هنر زیستن است. این هنر یعنی زندگی را به‌‌گونه‌ای سروسامان دهیم که درحد امکان دلپذیر و همراه با سعادت و خوشبختی باشد. مقاله مرتبط: 8 مرحله مهم برای رسیدن به اهداف زندگیتان 3 عامل خوشبختی و موثر شوپنهاور معتقد است که سه عامل سرنوشت انسان‌ها را رقم خواهند زد: آنچه هستیم: یعنی شخصیت کلی آدمی که شامل سلامت، نیرو، زیبایی، نوع مزاج، خصوصیات اخلاقی، هوش و تحصیلات است؛ آنچه داریم: مالکیت و دارایی‌هایی از هر نوع؛ آنچه می‌نماییم: یعنی چیزی که در نظرِ دیگران هستیم. تصویری که دیگران از ما دارند. عقیده‌ی دیگران درباره‌ی ما که به آبرو، مقام و شهرت تقسیم می‌شود. تفاوت درمورد آنچه هستیم، تفاوت‌هایی است که طبیعت میان انسان‌ها ایجاد کرده است و به همین دلیل تأثیر آنها بر خوشبختی یا شوربختی انسان عمیق‌تر و اساسی‌تر از تأثیر تفاوت‌هایی است که توسط خود انسان‌ها تعیین می‌شوند. تفاوت مابین امتیازاتی واقعی همچون بزرگی روح، مناعت طبع، خوش‌قلبی و شوخ‌طبعی با امتیازهایی از قبیل شأن، مقام، اصل و نسب، ثروت، دارایی و مشابه اینها، مانند تفاوت میان پادشاه واقعی و هنرپیشه‌ای است که نقش پادشاه را در صحنه‌ی تئاتر بازی می‌کند. منشأ درونی عامل خوشبختی عنصر اساسی برای خوشی آدمی، آن چیزی است که در خود اوست یا در وجودش جریان دارد. به این دلیل که منشأ مستقیم خرسندی یا ناخرسندی او که در ابتدا از احساس، خواست و تفکر او ناشی می‌شود، در درون اوست، حال آنکه هر آنچه که بیرون از او قرار دارد فقط به‌صورت غیرمستقیم بر او تأثیر می‌گذارد. از این روست که وقایع یا روابط بیرونی یکسان، بر هر شخص تأثیر کاملا متفاوتی دارند و آدم‌ها حتی در محیطی یکسان، در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند. به این دلیل که انسان فقط تصورات، احساسات و اراده‌ی خود را به‌طور بی‌واسطه درک می‌کند و عوامل بیرونی فقط از طریق اینها بر او تأثیر می‌گذارند. پس آنچه در درون داریم، نقشی بی‌بدیل در عامل خوشبختی یا شوربختی ما دارد. زخم‌هایی که از درون بر سعادت ما وارد می‌شوند، بسیار عمیق‌تر از زخم‌هایی است که از بیرون می‌رسند.» متودوروس مقاله مرتبط: رازهای رسیدن به آرزوها نگرش؛ عینک خوشبختی یا بدبختی جهانی که هر شخص در آن زندگی می‌کند، عمیقا به شیوه‌ی نگرش خود او وابسته است و از این رو به تفاوت ذهنی افراد بستگی دارد؛ و متناسب با این تفاوت؛ فقیر، پوچ، سطحی یا غنی، جالب‌توجه و پرمعنا می‌گردد. مثلاً بعضی‌ها به علت اتفاقات جالبی که در زندگی کسی رخ داده است، بر او رشک می‌برند، اما درواقع باید بر نحوه‌ی ادراک او حسرت برند که به آن رویدادها چنان اهمیتی داده و به شیوه‌ای به آنها نگریسته است که توصیفش توجه آدمی را جلب می‌کند. می‌توانیم این تفاوت در نوع نگاه به وقایعِ روزمره را به‌‌طور ویژه‌ای در هنرمندان و شعرا ببینیم. حتما تاکنون بارها و بارها جویبار و رود را دیده‌اید، چه حسی نسبت به آن داشتید؟ چه چیزی را برای شما تداعی می‌کرد؟ آیا فقط آبی را دیدید که در جریان است؟ آیا دستی در آن فرو بردید و آبی به‌ صورت زدید؟ و …؟ حالا ببینیم که یک هنرمند ممکن است چه نگاهی به جویبار و رود داشته باشد: حافظ: «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین.» سهراب سپهری: «آب را گل نکنیم، در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب.» فروغ فرخزاد: «هیچ‌کس در جوی حقیری که به مردابی می‌ریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.» عباس کیارستمی: «هیچ‌کس نمی‌داند جوی باریکی که جاری می‌شود از دل چشمه‌ای خُرد، قصد دریا دارد.» شوپنهاور می‌گوید؛ رویدادی که ذهنی پرمایه را به‌شدت به خود جلب می‌کند، در ادراک ذهن تیره‌ی فرد عادی، چیزی جز صحنه‌ای پوچ از زندگی روزمره نیست. فرد عادی به ‌جای آنکه به تخیل نیرومند شاعر که توانسته است از رویدادی کم‌وبیش روزمره چنان اثر زیبا و بزرگی بیافریند، غبطه بخورد؛ به علت اتفاق دلپذیری که برای او رخ داده است به او حسرت می‌برد. از این رو عامل ذهنی یعنی نگرش هر فرد، بسیار بیشتر از عوامل عینی و بیرونی برای سعادت و لذت انسان، اهمیت دارد. موهبت سلامتی سلامتی نیز بخشی از هستی ماست و تأثیری تعیین‌کننده بر سعادت و عامل خوشبختی انسان دارد. سلامت جسم و روح آنچنان بر همه‌ی موهبت‌های بیرونی برتری دارد که گدای تندرست، به‌راستی سعادتمندتر از پادشاه بیمار است. مزاجی آرام و شاد که حاصل تندرستی کامل و ساختمان بدنی خوب باشد، شعوری که روشن، زنده و نافذ باشد و درست درک کند، اراده‌ای که متعادل و نرم باشد و وجدانی آسوده به بار آورد، همه‌ی اینها امتیازاتی هستند که مقام و ثروت هرگز نمی‌توانند جای آنها را بگیرند. پس بهتر آن است که درحد امکان بکوشیم تا درجه‌ی بالای سلامت کامل را که شادمانی مانند شکوفه‌ی آن است، حفظ کنیم. بیشتر عناصر طبیعی در فرد سالم مایه‌ی لذت می‌گردند و برعکس، بدون سلامتی، هیچ‌یک از موهبت‌های بیرونی لذت‌بخش نخواهند بود. ارزش گوهر ذاتی «غنای روح تنها ثروت حقیقی است، باقی ثروت‌ها، همه بیشتر موجب زیانند تا سود.» لوسیان آنچه آدمی در ذات خود هست، یعنی آنچه که در تنهایی و همیشه با خود همراه دارد، چیزی نیست که کسی بتواند به او اعطا کند یا از او بگیرد. به همین دلیل، این دارایی ذاتی (آنچه هستیم) از هرچه که در تملک اوست یا در انظار دیگران قرار دارد، برای او مهم‌تر است. از این رو، انسانی که در درون غنی و پرمایه باشد، در تنهایی محض نیز با افکار و تخیلات خود به بهترین نحو سرگرم می‌شود، حال آنکه تنوع مداوم در معاشرت، ثروت، قدرت، شهرت، نمایش‌ها، تجملات، گردش و تفریح، ممکن نیست که کسالتِ شکنجه‌آورِ فرد بی‌مایه را برطرف کند. کسی که درونی غنی دارد، بیشترِ لذت‌هایی را که عموم مردم درپی آن هستند، نه تنها زائد، بلکه فقط مزاحم و آزاردهنده می‌یابد. هنگامی که چشمان سقراط به اشیای تجملی که برای فروش چیده شده بود افتاد، گفت: «چه فراوان است، آنچه بدان نیازی ندارم.» یا امیلی دیکنسون، شاعر آمریکایی که همه‌ی عمر خود را در تجرد و در خانه‌ی پدری زیست، می‌گوید: «بهشت همان خانه‌ی قدیمی است که هر روز در آن زندگی می‌کنیم.» کسی که از درون غنی است، از جهان بیرون به چیزی نیاز ندارد جز آن مقدار از استقلال و آزادی مالی که به او فراغت اعطا کند، تا توانایی‌های درونی خود را شکوفا کند و تکامل بخشد و از غنای درونی خود بهره‌مند شود. «مال و ثروت فراوان، انواع تجملات، گوهرهای تراش‌خورده، مرمر، تابلوها، طلا، نقره و جامه‌های ارغوانی: چه بسیار کسانی که اینها را ندارند و کسانی که هرگز نیازی به اینها ندارند.» هوراس مقاله مرتبط: اسرار موفقیت ضرورت تعیینِ حد و مرز برای خواسته‌ها نیازهای انسانی را می‌توان به دو گروه کلی تقسیم کرد: ضروریات مثل خوراک، پوشاک و مسکن؛ و دوم نیازهای روان‌شناختی که از نظر شوپنهاور نه طبیعی هستند و نه لازم: از قبیل جلب توجه، تجمل، ناز و نعمت و جلال و شکوه. که اینگونه نیازها بی‌پایان هستند و ارضای آنها بسیار دشوار است. اگر نگوییم تعیین مرز آرزوها و خواسته‌های عاقلانه برایمان ناممکن است، حداقل باید بگوییم آسان هم نیست؛ زیرا رضایت افراد از این لحاظ اندازه‌ی مطلق و مشخصی ندارد و کاملا نسبی است. آدمی اصلا به نعمت‌هایی که هرگز به فکر داشتن آنها نیفتاده است، نیازی احساس نمی‌کند؛ بلکه بدون آن هم راضی است، درحالی که فردی که صد بار بیشتر از دیگری ثروت دارد، به علت کمبود آنچه توقع آن را دارد، احساس ناخرسندی می‌کند. پس باید با مشخص کردن آن سبکی از زندگی که قرار است در پیش بگیریم، نیازهای خود را مشخص کنیم. در غیر این صورت ممکن است که وارد بازی «هر چه بیشتر بهتر» شویم و تمام زندگی خود را در اسارت تقلایی بی‌پایان برای ارضای نیازهای کاذب، هدر دهیم. اهمیت آنچه هستیم در مقابل آنچه می‌نمایم «آنچه کسی را که تشنه‌ی ستایش است، بر زمین می‌کوبد یا به عرش می‌برد، چه ناچیز است .»هوراس شوپنهاور معتقد است که به علت ضعف خاصی که در سرشت انسان وجود دارد، همه‌ی ما بدون استثنا برای نظر دیگران درمورد خود، اهمیت بیش از اندازه‌ای قائلیم، حال آنکه اندک تعمقی نشان می‌دهد که تصویر ما در ذهن آنان در سعادتمند بودن ما تأثیری ندارد. او توصیه می‌کند که بهتر آن است که این ضعف را تا حدی مهار کنیم و با تعمق لازم و ارزیابی درست از موهبت‌های زندگی، در حساسیت بیش از اندازه‌ی خود در قبال نظر دیگران، اعتدال به وجود آوریم، چه آنجا که ما را می‌ستایند و چه آنجا که موجب رنج ما می‌شوند. زیرا این دو در اساس باهم فرقی ندارند. اگر چنین نکنیم، بنده‌ و بازیچه‌ی نظر دیگران و افکار آنان باقی خواهیم ماند. زندگی ما در درجه‌ی اول و به‌طور واقعی در درون پوست خودمان جریان دارد، نه در انظار دیگران و درنتیجه این عوامل درونی، صدها بار برای سعادت و خوشبختی ما مهم‌تر از آن هستند که دیگران به دلخواه خود در مورد ما چه می‌اندیشند. اگر بتوانیم خود را از این لحاظ اصلاح کنیم و از اهمیت دادن بیش از اندازه به نظر دیگران درباره‌ی خودمان، چشم بپوشیم؛ آرامش روح و شادی ما به‌طور باورنکردنی بیشتر می‌شود و در برخورد و رفتار ما استحکام و اطمینان بیشتری به وجود می‌آید و رفتاری در پیش می‌گیریم که بسیار آزادتر و طبیعی‌تر است. «اگر بنا بود زندگی‌ام وابسته به نظر مساعد دیگران باشد، هرگز ممکن نبود که پا به عرصه‌ی وجود بگذارم، زیرا دیگران برای پراهمیت جلوه دادن خویش، وجود مرا به طیب خاطر انکار می‌کردند. گوته نتیجه‌گیری بنابراین، از نظر شوپنهاور، واضح است که خوشبختی ما چقدر به آنچه هستیم، یعنی به فردیت‌مان وابسته است، حال آنکه غالبا فقط سرنوشت بیرونی را، یعنی آنچه داریم یا آنچه می‌نماییم به حساب می‌آوریم. آنچه هستیم در مقایسه با آنچه داریم و آنچه می‌نماییم، تأثیر بسیار اساسی‌تری در سعادت و عامل خوشبختی ما دارد. زیرا آنچه در ذات خود هستیم، بی‌واسطه بر ما تأثیر می‌گذارد و دو عامل دیگر به‌طور غیرمستقیم و به واسطه‌ی آنچه هستیم بر ما اثر می‌کنند. پس در نهایت آنچه هستیم، عامل خوشبختی و شادمانی ماست؛ درحالی که دو عامل دیگر همواره در تبدیل و تغییرند، آنچه در ذات خود هستیم، ثابت، پایدار و همواره با ماست. از طرف دیگر ما بر عوامل بیرونی کنترل کمتری داریم. از این لحاظ آنچه در حیطه‌ی قدرت ماست، فقط این است که از شخصیت فطری خود به بهترین نحو استفاده کنیم، بنابراین فقط باید در پی فعالیت‌هایی باشیم که با شخصیت ما مطابقت دارند و سعی کنیم تا آنچه را که به‌طور بالقوه در وجود ماست به شکوفایی و تکامل برسانیم. اگر به جای پرداختن به استعدادهای خود و شکوفا ساختن آنها، به فعالیت‌هایی بی‌تناسب با توانایی‌های خود بپردازیم، در همه‌ی عمر خود ناخرسند خواهیم بود. بهترین و بزرگ‌ترین منبع خوشبختی که هرکس می‌تواند به آن دست یابد، خود اوست. هر چقدر که آدمی سرچشمه‌ی لذت‌ها را در خود بیابد، همان‌قدر سعادتمندتر است. خلاصه‌ی کلام اینکه: خوشبختی به‌آسانی دست یافتنی نیست: یافتن آن در درون خود دشوار است و در جای دیگر ناممکن شامفور احمدرضا کرامت گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده دانلودpdf مقاله :3 عاملی که باعث خوشبختی می شود خوشبختی چیست 3 عامل خوشبختی احمدرضا کرامت گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده مطالب مرتبط رابطه عشق و ازدواج(عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج)؟ رابطه عشق و ازدواج(عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج)؟ رابطه عشق :بسیاری از جوانان به دنبال عشق حقیقی اند، خیـلی هـای دیـگر هم فکر می کنند که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اتد امـا خیـلی هـا هم در رابـطه هایی به سر می برند که چندان برایشان خوب نیسـت چون فکر می کنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است! نکته هایی که در ادامه آمده راهنمایی است برای تشخیص به همسر عاشق در زندگی. 262 بازدید مطالعه بیشتر ... دلایل بی حوصلگی چیست؟؟ دلایل بی حوصلگی چیست؟؟ یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می شود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار می گیرند. 192 بازدید مطالعه بیشتر ... دوستی و معیار انتخاب دوست چیست؟ دوستی و معیار انتخاب دوست چیست؟ دوستی چیست؟داشتن دوست خوب یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های زندگی است. ارسطو، فیلسوف نامدار یونان باستان، دوست خوب را به منزله‌ی یک روح در دو بدن می‌داند. اما هیچ وقت با خودتان فکر کرده‌اید چه تعداد از افرادی که در حال حاضر دوست خطاب‌شان می‌کنید، نمونه‌ی یک دوست خوب و تمام عیارند؟ 236 بازدید مطالعه بیشتر ... 40 نکته در مورد آداب معاشرت با خانم ها 40 نکته در مورد آداب معاشرت با خانم ها خیلی سخت است که بتوان بر طبق خصوصیات اخلاقی که جنس مخالف آنها را میپسندد رفتار کرد. معمولاً هنگامیکه زمان قرارهای ملاقات فرا می رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان می رسند، اما در مقابل آقایون همان چهره خسته و عرق کرده باشگاه را ترجیح می دهند. 258 بازدید مطالعه بیشتر ... چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟ چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟ یعنی هرچه بیشتر برای به‌دست‌آوردنش تقلا کنید بیشتر از چنگ‌تان می‌گریزد. دارن مک‌ماهون (Darrin McMahon)، نویسنده‌ی کتاب تاریخچه‌ی شادی می‌گوید: «لحظه‌ای که از خودتان بپرسید «آیا خوشحال هستم؟» از خوشحال بودن دست می‌کشید.» چطور ممکن است چنین چیزی درست باشد؟ آیا در جاهای اشتباهی به‌دنبال شادی می‌گردید؟ آیا فکر می‌کنید که شادی حسی است که درهنگام به دست آوردن چیزی که می‌خواهید، احساس می‌کنید؟ بعضی‌ها معتقدند که خوشحالی کمی شبیه به عاشق شدن است. شما نمی‌توانید باعث آن شوید. در این صورت چطور می‌توانید خوشحال‌تر شوید؟ این نوشته را بخوانید تا ببینید واقعا چرا شاد نیستیم. 48 بازدید مطالعه بیشتر ... افزایش اعتماد به نفس در خانم ها افزایش اعتماد به نفس در خانم ها اعتماد به نفس، تأثیر زیادی در لذت‌بردن از زندگی دارد. کسانی که اعتماد به نفس دارند از زندگی خود راضی‌اند. به‌طور ناخودآگاه دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اگر می‌خواهید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، باید عاداتی جدید به رفتارهای خود اضافه کنید. برای افزایش اعتماد به نفس باید عادت‌هایی جدید کسب کنیم. 52 بازدید مطالعه بیشتر ... چگونه هوش مالی داشته باشیم چگونه هوش مالی داشته باشیم همگی مردم دنیا چه فقیر و چه ثروتمند مشکل مالی دارند.بسیاری فکر می کنند اگر پول زیادی داشته باشند مشکلات مالی آنها تمام می شود در حالیکه اینطور نیست و پول بیشتر مسائل مالی بیشتری را به دنبال دارد 106 بازدید مطالعه بیشتر ... جذب انرژی مثبت جذب انرژی مثبت در اطراف کل موجودات هاله ای از انرژی مثبت وجود دارد که موجب جذب اشیا و افراد میشود.اشیا قادر به کنترل این هاله و انرژی نیستند در حالیکه انسان هم می تواندآنرا کنترل کند و هم می تواند با آن بر دیگران اثر گذارد.به همین دلیل است که روانشناسان تأکید دارند همواره مثبت فکر کنید و نسبت به دیگران نیز خوش بین باشید و حتی به شوخی افکار منفی را به یکدیگر منتقل نکنید. 181 بازدید مطالعه بیشتر ... رابطه عشق و ازدواج(عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج)؟ رابطه عشق و ازدواج(عشق و علاقه قبل از ازدواج باید به وجود بیاید با بعد از ازدواج)؟ رابطه عشق :بسیاری از جوانان به دنبال عشق حقیقی اند، خیـلی هـای دیـگر هم فکر می کنند که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اتد امـا خیـلی هـا هم در رابـطه هایی به سر می برند که چندان برایشان خوب نیسـت چون فکر می کنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است! نکته هایی که در ادامه آمده راهنمایی است برای تشخیص به همسر عاشق در زندگی. 262 بازدید مطالعه بیشتر ... دلایل بی حوصلگی چیست؟؟ دلایل بی حوصلگی چیست؟؟ یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می شود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار می گیرند. 192 بازدید مطالعه بیشتر ... دوستی و معیار انتخاب دوست چیست؟ دوستی و معیار انتخاب دوست چیست؟ دوستی چیست؟داشتن دوست خوب یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های زندگی است. ارسطو، فیلسوف نامدار یونان باستان، دوست خوب را به منزله‌ی یک روح در دو بدن می‌داند. اما هیچ وقت با خودتان فکر کرده‌اید چه تعداد از افرادی که در حال حاضر دوست خطاب‌شان می‌کنید، نمونه‌ی یک دوست خوب و تمام عیارند؟ 236 بازدید مطالعه بیشتر ... 40 نکته در مورد آداب معاشرت با خانم ها 40 نکته در مورد آداب معاشرت با خانم ها خیلی سخت است که بتوان بر طبق خصوصیات اخلاقی که جنس مخالف آنها را میپسندد رفتار کرد. معمولاً هنگامیکه زمان قرارهای ملاقات فرا می رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان می رسند، اما در مقابل آقایون همان چهره خسته و عرق کرده باشگاه را ترجیح می دهند. 258 بازدید مطالعه بیشتر ... چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟ چرا شاد نیستیم؟چگونه انسان شادی شویم؟ یعنی هرچه بیشتر برای به‌دست‌آوردنش تقلا کنید بیشتر از چنگ‌تان می‌گریزد. دارن مک‌ماهون (Darrin McMahon)، نویسنده‌ی کتاب تاریخچه‌ی شادی می‌گوید: «لحظه‌ای که از خودتان بپرسید «آیا خوشحال هستم؟» از خوشحال بودن دست می‌کشید.» چطور ممکن است چنین چیزی درست باشد؟ آیا در جاهای اشتباهی به‌دنبال شادی می‌گردید؟ آیا فکر می‌کنید که شادی حسی است که درهنگام به دست آوردن چیزی که می‌خواهید، احساس می‌کنید؟ بعضی‌ها معتقدند که خوشحالی کمی شبیه به عاشق شدن است. شما نمی‌توانید باعث آن شوید. در این صورت چطور می‌توانید خوشحال‌تر شوید؟ این نوشته را بخوانید تا ببینید واقعا چرا شاد نیستیم. 48 بازدید مطالعه بیشتر ... افزایش اعتماد به نفس در خانم ها افزایش اعتماد به نفس در خانم ها اعتماد به نفس، تأثیر زیادی در لذت‌بردن از زندگی دارد. کسانی که اعتماد به نفس دارند از زندگی خود راضی‌اند. به‌طور ناخودآگاه دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اگر می‌خواهید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، باید عاداتی جدید به رفتارهای خود اضافه کنید. برای افزایش اعتماد به نفس باید عادت‌هایی جدید کسب کنیم. 52 بازدید مطالعه بیشتر ...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 96/9/18:: 5:56 عصر     |     () نظر

ویژگی های رفتار زنان که برای مردان بیشترین جذابیت را دارد


جذب کردن مردان مثل پازل میمونه چون هر مردی یه خصوصیت اخلاقی داره. ترفندهای بی شماری برای جلب توجه مردها وجود داره که معمولا برای خانوم ها از اهمیت ویژه ای برخورداره که چطور میتونن بهترین ظاهر و رفتار زنان رو برای همسرشون داشته باشن. مطلب زیر شما رو راهنمایی میکنه تا بتونین مرد مورد علاقه تون رو جذب کنین.

 

  1. رفتار زنان خنده رو و دلنشین

یک زن جذاب همیشه مراقب است که چگونه به‌نظر می‌آید. این به آن معنا نیست که به خودتان فشار بیاورید تا همیشه لبخند بزنید. این به آن معناست که همیشه دلنشین و درخشان باشید. رفتار زنان نباید تنها پیش دیگران خوب باشید، بلکه باید وقتی که تنهایید نیز از خودتان لذت ببرید.


 

  1. رفتار زنان که خودشان را دوست دارند

هر اتفاقی بیفتد یک زن نباید خودش را به نهایت خستگی و ناآرامی بکشاند. هرگز نباید برای موفقیت کاری یا خوشحالی دیگران خودتان را بُکشید، زیرا این راه عاقبت خوشی ندارد. همیشه طوری زندگی کنید که احساس آرامش و راحتی داشته باشید. این‌گونه می‌توانید در محیط کار و با اطرافیان‌‌تان بهتر رفتار کنید. همیشه باید باطری درونی‌تان را شارژ کنید تا درخشان بمانید و نور و شادی را به زندگی اطرافیان‌تان ببخشید.

 

چگونه مردان را جذب کنیم

 

  1. رفتار زنان که حال خوب‌ روحی را در اولویت قرار می‌دهند

این زنان به دنیا توهین نمی‌کنند و در مقابل اتفاقات بد زندگی موضع نمی‌گیرند. هیچ چیز احمقانه‌تر از این نیست که فکر کنید سرنوشت‌تان سیاه است و همیشه اتفاقات بد برای‌تان پیش می‌آید. هرکسی در دنیا دلایلی برای زنده بودن دارد. این بستگی به خودمان دارد که از اتفاقات زندگی‌مان به بهترین شکل بهره ببریم یا سر هر موضوعی اعصاب‌مان را خرد کنیم.


 

  1. رفتار زنان که در برابر تعریف‌ها واکنش مناسبی نشان می‌دهند

زن‌ها همیشه در مرکز توجهات قرار دارند. یک زن باید بداند چگونه نسبت به تعریف و ستایش دیگران واکنش نشان بدهد. زن نباید از تعریف دیگران خجالت بکشد یا به‌خاطر آنها کور و مغرور شود. زن باید ارزش خودش را بشناسد. به‌عنوان مثال وقتی که یک همکار از لباس شما تعریف می‌کند، نباید در جواب بگویید: «بی‌خیال، این مانتو که قدیمی شده است». بلکه باید تعریف را بپذیرید و بابت آن تشکر کنید.

 

چذب مردان

 

  1. رفتار زنان که با اندام‌شان مشکلی ندارند

اگر تصور می‌کنید هر زنی برای زیبایی باید لاغراندام و کمرباریک باشد، در اشتباه هستید. این کلیشه را کنار بگذارید و فراموش کنید. نمونه‌های فراوانی ازرفتار زنان جذاب چاق و لاغر وجود دارد. برای اینکه یک زن جذاب‌تر به‌نظر بیاید نیازی نیست لباس‌های بسیار تنگی که 2 سایز برایش کوچک است، بپوشد. لباس باید با اندام هماهنگ باشد. شاید تپل‌ بودن با الگو‌های رایج عالم مد مطابق نباشد، ولی آن هم می‌تواند نوعی از زیبایی باشد.

 

احمدرضا کرامت

دانلودpdf مقاله :ویژگی های رفتاری زنان که برای مردان بیشترین جذابیت را دارد

مطالب مرتبط


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 96/9/12:: 6:58 عصر     |     () نظر

انواع اضطراب که باید آن ها را شناسایی کنید


انواع اضطراب و نگرانی، مساله عجیب و غریبی است. وقتی نگران مسایل مالی، عشق، سلامت، کار یا خانواده هستید، قلب شما به شدت می تپد، نفس هایتان کوتاه و کم عمق می شوند و ذهنتان تصویرهای منفی می سازد و در آخر، دوست دارید هر چه سریع تر آرام شوید. فرقی نمی کند اینکه همیشهاضطراب زیاد داشته باشید یا به طور موقت دچار این درد باشید، احتمالا تمایلی به مصرف دارو ندارید. شاید واقعا هم نیاز نباشد.

 

انواع اضطراب، احساسی طبیعی است که تقریبا همگی ما آن را تجربه می‌کنیم و علی‌رغم تصور نادرستی که وجود دارد، گاهی‌اوقات، اندکی اضطراب واقعا لازم و ضروری است؛ مثلا داشتن اندکی اضطراب به خاطر آزمونی که پیش‌ِ رو دارید، شما را وامی‌دارد تا با احساس مسئولیت بیشتری درس بخوانید، کمی نگرانی پیش از تصمیم‌های حساس زندگی‌تان، مانند ازدواج و انتخاب شغل، شما را به هوشیاری و تمرکز بیشتری به هنگام تصمیم‌گیری مجهز می‌کند. اما بدیهی است هرچیزی که از حد طبیعی‌اش فراتر رود، زیان‌بار و خطرناک می‌شود. شوربختانه، زندگی پرشتاب و ماشینی این‌روزها، انواع اضطراب را در شمار بسیاری از افراد از کنترل خارج کرده و آن را به شایع‌ترین اختلال روانی در میان انسان‌های امروز بدل کرده است. در این نوشته تصمیم داریم با انواع اضطراب بیشتر آشنا شویم.

 

هرکسی اضطراب را به‌گونه‌ای متفاوت تجربه می‌کند. برخی افراد، اختلال اضطراب فراگیر دارند که قابل کنترل است، اما معمولا هرگز کاملا از بین نمی‌رود. برخی دیگر، از حملات شدید اضطراب رنج می‌برند. بسیاری از افراد در موقعیت‌های اجتماعی دچار انواع اضطراب می‌شوند یا عده‌ای به نظم و پاکیزگی مفرط نیاز دارند تا آرام شوند. روان‌شناسان، انواع گوناگون اضطراب را در دسته‌هایی جداگانه قرار داده‌اند و شما تنها با آگاهی از نوع اضطراب‌تان، می‌توانید به یافتن راه‌حلی برای آن امیدوار باشید.


انواع اضطراب

اضطراب، بیماری ساده‌ای نیست و خود را به صدها شکل گوناگون نشان می‌دهد. امروزه آزمون‌های گوناگونی برای تشخیص اضطراب وجود دارند. این آزمون‌ها با بررسی علا‌ئم‌ و نشانه‌ها به شما می‌گویند که آیا به اضطراب مبتلا هستید یا خیر و همچنین می‌توانند نوع اضطراب‌تان را نیز مشخص کنند.

 

انواع اضطراب فقط نوعی دلشوره و نگرانی نیست و نشانه‌های جسمی و روانی گوناگونی دارد. افراد مبتلا به اضطراب معمولا علائم زیر را تجربه می‌کنند:

 

 پوستی (جوش و کهیر)، اضطراب پس از غذا و احساس خفگی نیز در برخی افراد دیده می‌شود.


 

انواع اضطراب، نوعی اختلال در سلامت روانی انسان است. افراد مبتلا به اضطراب اغلب با نگرانی‌های غیرارادی، ترس‌های غیرمنطقی، اختلال در تعاملات اجتماعی و… دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. اضطراب، به‌راستی یک مشکل فراگیرِ جسمی و روانی است که همواره میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

 

 

اختلال اضطراب فراگیر (GAD)؛

 

به تعریف‌های هر نوع اضطراب به‌دقت توجه کنید و ببینید که آیا نشانه‌های آن به نشانه‌هایی که در شما بروز می‌کند، شباهت دارد یا خیر. شاید احساس کنید که دچار بیش از یک نوع اضطراب هستید.


با این حال، فراموش نکنید که خودتشخیصی، به‌هیچ‌وجه کار درستی نیست و تنها یک روان‌شناس حرفه‌ای، شایستگی آن را دارد که اختلال یا مشکلی را در سلامت روانی شما تشخیص دهد.

هنگامی که اضطراب زندگی‌تان را مختل می‌کند، یعنی مشکلی جدی است

یکی از رایج‌ترین پرسش‌هایی که افراد مبتلا به اضطراب از خودشان می‌پرسند، این است که «تفاوت میان اضطراب عادی و اختلال اضطرابی چیست؟» باید بدانید که تمام مشکلات اضطرابی به عنوان اختلالات اضطرابی شناخته نمی‌شوند.

 

با این حال، پاسخ همیشه به این سادگی نیست. واقعیت اینکه اگر احساس می‌کنید اضطراب‌تان باعث بروز مشکلات جدی در زندگی‌تان شده است، بهتر است از یک روان‌شناس کمک بگیرید. البته مقداری اضطراب در زندگی، طبیعی است اما اضطرابی که روال عادی زندگی شما را برهم بزند، مشکلی جدی است. فارغ از اینکه با چه نوع اضطرابی روبه‌رو هستید، می‌توانید با پیگیری راهبردهای زیر، در جهت درمان آن گام بردارید:

 

 

سبک زندگی‌تان را به‌گونه‌ای تغییر دهید که اضطراب کمتری را تجربه کنید.

 

در زیر، 7 گونه اضطراب را بررسی خواهیم کرد:

 


 

1. اختلال اضطراب فراگیر

اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، شایع‌ترین و گسترده‌ترین نوع اضطراب است. میلیون‌ها نفر در سراسر جهان به GAD مبتلا هستند. GAD عبارت است از حالتی پیوسته از تنش جسمی/روانی و نگرانی، بی‌هیچ عامل خاصی یا ناتوانی برای رهایی از آن به‌ طور موقت.

 

 

دوباره تأکید می‌کنیم که مقداری اضطراب، بخشی عادی از زندگی روزمره است و طبیعی است که گاهی‌اوقات، کمی اضطراب داشته باشید؛ اما هنگامی که به نظر می‌رسد آن اضطراب، بدون هیچ عاملی بروز می‌کند یا به دلایلی رخ می‌دهد که نباید باعث آن میزان از اضطراب شوند، این احتمال می‌رود که شما به اختلال اضطراب فراگیر مبتلا باشید.

 

موارد زیر، شایع‌ترین مشکلات مربوط به اختلال اضطراب فراگیر هستند:

 

مسئله‌ی مهم، مداومت اضطراب ذهنی یا جسمی است؛ یعنی اگر اضطراب شما پس از مدتی طولانی همچنان پابرجاست، این احتمال می‌رود که از نوعGAD باشد.

چنان‌که گفتیم ممکن است به بیش از یک نوع اختلال اضطرابی مبتلا باشید. اختلال اضطراب فراگیر در افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی -به‌ویژه اختلال هراس و اختلال وسواسی جبری- نیز بسیار شایع است.


 

2

  • احساس ناامیدی و ترس در میان افراد غریبه یا در موقعیت‌های ناآشنا؛
  • وسواس فکری نسبت به زیر ذره‌بین قرار گرفتن، تحت نظر بودن یا قضاوت‌شدن از سوی غریبه‌ها؛
  • احساس اضطراب شدید و کنترل‌ناپذیر در هر موقعیت اجتماعی؛
  • ترس شدید از سخنرانی در جمع – فراتر از آنچه عادی تلقی می‌شود؛
  • احساس نگرانی فقط با فکر کردن به موقعیت‌های اجتماعی – حتی هنگامی که در چنین موقعیت‌هایی قرار ندارند؛
  • احساس اضطراب و دست‌پاچگی در هنگام دیدار با افراد جدید یا سخن‌گفتن با صدای بلند در هنگامی که لازم است صحبت کنند.

بسیاری از افراد مبتلا به فوبیای اجتماعی، رفتارهای اجتنابی از خود بروز می‌دهند. آنها تا حد ممکن از موقعیت‌های اجتماعی دوری می‌کنند تا بتوانند از ترس بیشتر رهایی یابند.

 

هراس

 

3. اختلال هراس

اختلال هراس، نوعی اختلال اضطرابی ناتوان‌کننده است که تفاوت زیادی با اختلال اضطراب فراگیر دارد. باید توجه داشت که اختلال هراس، همان ترسیدن نیست. احساس اضطراب و نگرانی به خاطر احتمال از دست دادن شغل‌تان یا شیری که قصد دارد در جنگل به شما حمله کند، کاملا طبیعی است و ارتباطی به اختلال هراس ندارد.

 

اختلال هراس به موردی گفته می‌شود که فرد، احساس عذاب و خطری قریب‌الوقوع می‌کند و این احساس باعث بروز علائم جسمی و روانی در او می‌شود.

 

گاهی‌اوقات، این علائم آن‌قدر شدید هستند که برخی افراد با تصور آنکه سلامتی‌شان به خطر افتاده، در بیمارستان بستری می‌شوند. اختلال هراس با دو نشانه مشخص می‌شود:

 

  • حملات هراس؛
  • ترس از حملات هراس در آینده.

حملات هراس، واکنش‌های شدید جسمی و روانی هستند که می‌توانند ناشی از استرس و اضطراب باشند یا بی‌هیچ دلیل خاصی رخ دهند. حملات هراس غالبا نوعی پریشانی روانی هستند اما در بیشتر موارد به‌وسیله‌ی علائم فیزیکی‌شان شناخته می‌شوند؛ از جمله:

 

حملات هراس با علائم روانی‌شان نیز شناخته می‌شوند. این علائم در 10 دقیقه‌ی اول یک حمله‌ی هراس به اوج خود می‌رسند:

 

  • احساس عذاب و زجر یا حس اینکه در آستانه‌ی مرگ هستید؛
  • انواع اضطراب شدید، به‌ویژه اضطراب در مورد سلامتی؛
  • احساس درماندگی یا احساس آنکه دیگر خودتان نیستید.

برخلاف باور عموم، این احتمال وجود دارد که علائم جسمیِ مربوط به حملات هراس، پیش یا پس از اضطراب پدیدار شوند؛ این یعنی شاید شما علائم جسمی را در همان آغاز و پیش از آنکه ترس از مرگ به سراغ‌تان بیاید، تجربه کنید؛ به همین دلیل است که بسیاری از افراد گمان می‌کنند سلامت جسمی‌شان در معرض خطر است و در نتیجه، درخواست مراقبت‌های پزشکی و بستری‌شدن می‌کنند.

 

حملات هراس ممکن است توسط حساسیت بیش از حد به واکنش‌های بدن، به‌وسیله‌ی استرس یا بدون هیچ دلیلی رخ دهند. کنترل اختلال هراس بدون کمک گرفتن از افراد آگاه می‌تواند بسیار دشوار باشد. یاری جستن از افراد متخصص، راهی مهم برای متوقف کردن حملات هراس است و شما می‌توانید از این راه، تکنیک‌های لازم را برای درمان این اختلال بیاموزید.

همچنین این احتمال نیز هست که به اختلال هراس مبتلا باشید اما حملات هراس چندانی را تجربه نکنید. همچنین اگر با ترس مداوم از حمله‌ی هراس زندگی می‌کنید، ممکن است به این نوع اختلال اضطرابی مبتلا باشید. در چنین مواردی، اضطراب شما شاید به اختلال اضطراب فراگیر شبیه باشد، اما ترس شما در این مورد، کاملا مشهود و متمایز است.

 

4

  • ترس وسواسی از مُراوده با گروهی از مردم – چه آنها را بشناسید و چه نشناسید.
  • استرس یا اضطراب شدید در مواقعی که در محیطی غیر از خانه‌تان یا جایی هستید که تحت کنترل شما نیست.

فوبیا

 

5. فوبیاهای خاص

 

وسواس

 

7

آنچه باید انجام دهید، آن است که انواع اضطراب‌ را بهتر بشناسید، تکنیک‌های مؤثر درمانی را برگزینید و آماده باشید که تمام اقدامات لازم را برای خلاص شدن از شر اضطراب انجام دهید. تکنیک‌های گوناگونی وجود دارند که می‌توانند در درمان اضطراب و جلوگیری از بروز دوباره‌ی آن به شما کمک کنند.

احمدرضا کرامت

 

دانلودpdf مقاله :انواع اضطراب که باید آن ها را شناسایی کنید

مطالب مرتبط


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 96/9/12:: 6:54 عصر     |     () نظر

چگونه هوش مالی داشته باشیم


همگی مردم دنیا چه فقیر و چه ثروتمند مشکل مالی دارند.بسیاری فکر می کنند اگر پول زیادی داشته باشند مشکلات مالی آنها تمام می شود در حالیکه اینطور نیست و پول بیشتر مسائل مالی بیشتری را به دنبال دارد(نویسنده: به خاطر دارم در مقطعی آنچه که درآمد داشتم فقط به اندازه هزینه هایم بود و پولی برای پس انداز کردن نداشتم ولی از لحاظ فکری راحت زندگی می کردم و مدتی بعد از یکی از کارهائی که قبلا انجام داده بودم پول خوبی بدستم رسید و برای مدتی خواب و خوراک را از من گرفت.چرا؟چون باید تصمیم می گرفتم آن پول را در چه جائی سرمایه گذاری کنم تا ارزش آن کم نشود و بتواند ثروت بیشتری نیز تولید کند و این دغدغه بزرگی برای کسانی که سرمایه دارند می باشد.

 

پول به تنهائی مشکلات مالی شما راحل نمی کند.تحصیلات هم مشکلات مالی راحل نمی کند.داشتن یک شغل هم مشکلات مالی را حل نمی کند .پس چه چیزی مشکلات مالی را حل می کند؟ جواب این سئوال ((هوش مالی)) است.

هوش مالی مشکلات مالی را برطرف می کند.هوش مالی بخشی از هوش کلی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می کنیم.

مشکلات مالی رایج در دنیای امروز ، تطبیق نداشتن درآمدها و هزینه های زندگی،نداشتن خانه شخصی،بدهکاری، هزینه های ماشین،هزینه های بهداشتی و درمانی و…است که با استفاده از هوش مالی می توان آنها را برطرف کرد.

اگر هوش مالی را در خود تقویت نکنیم روز به روز مشکلات وخیم تر می شوند و شرایط روز به روز سخت تر.

 

واقعیت این است که پول تاثیر به سزائی بر سبک زندگی و کیفیت زندگی دارد.پول آسایش می آورد،آزادی زمانی و آزادی انتخاب می آورد. ولی بدست آوردن پول به تنهائی اگر با استفاده از هوش مالی نباشد منجر به ثروتمند شدن نمی شود.
هوش مالی مفهومی ذهنی است که به عملکرد یا کارهای خاصی اشاره دارد که ثروت را به زندگی شما می‌آورند.

 

جیمی مک‌اینتایر در کتاب خود با نام «درس‌هایی که آرزو داشتم در مدرسه یاد می‌گرفتم» به مفهوم ماتریس هوش اشاره کرده‌ است. او با استناد به این مفهوم روش‌هایی را برای مدیریت امور مالی پیشنهاد کرده و گفته است که چگونه به استقلال مالی برسید.

 

این کتاب به موضوعات بسیار متنوعی در زمینه‌ی پول‌سازی پرداخته است که نمی‌توان تمام فصل‌های آن را در یک مقاله گنجاند. ازاین‌رو منحصرا چند راهکار عملی و تکنیکی را که نویسنده شخصا برای مشکل مالی خود به کار برده است، تجزیه‌وتحلیل می‌کنیم. مک‌اینتایر با این تکنیک‌ها خود را از دست بدهی 150 هزار دلاری خود خلاص کرد و به این ترتیب راهش را به سوی میلیون‌ها دلار پول و آرامش خاطر هموار نمود.

 

با خواندن این مقاله به ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری مدیران کارآمد و ناکارآمد پی می‌برید، ذهنیت لازم برای موفقیت و شکست را می‌آموزید و یاد می‌گیرید که چگونه باورهای محدودکننده‌ای را که سد راه پول درآوردن شما هستند، کنار بگذارید. همچنین دستورالعملی به شما می‌دهد تا با طراحی مو?ثر بعد مالی‌ زندگی‌تان، خود را به سمت اهداف اولیه‌ی پول‌سازی متمرکز و هدایت کنید. نقشه‌ی ذهنیِ ارائه‌شده در کتاب، به تحلیل دانسته‌های ساده‌ی مالی و راهکارهایی می‌پردازد که شما را در بلندمدت به سوی پولدار شدن سوق می‌دهند.

 

 نویسنده شخصا استراتژی‌های ارائه‌شده را هر روز در زندگی خود به کار می‌بَرد و تاکنون با آنها مقادیر هنگفتی به دست آورده‌ است.

 

در ذهن فردی که هوش مالی بالایی دارد چه می‌گذرد؟

مک‌اینتایر برخلاف انتظارش، فهمید که مدیران مالیِ کاردان، برای رسیدن به ثروت و رفاه مالی اقدامات خاصی انجام می‌دهند. این یافته طبیعتا ما را به این نتیجه می‌رساند که افرادی که از نظر مالی موفق هستند و افرادی که وضع مالی اسف‌باری دارند، دارای ذهنیت‌های متفاوتی نسبت به پول هستند. این دو مورد در کنار هم رازی را برای ما آشکار می‌سازند: موفقیت مالی ما تا حد زیادی تحت کنترل باوری است که درباره‌ی پول داریم. طبق این فرضیه، اگر به باورهای محدودکننده‌ای که درباره‌ی پول داریم بچسبیم، همیشه از پیامدهای ماندن در این نیروی آسیب‌رسان، ضرر خواهیم‌کرد. این باورهای منفی‌ ما هستند که نمی‌گذارند به بالاترین سطح استقلال مالی برسیم.


 

ویژگی‌های مدیر مالی کارآمد

موارد زیر بین تمام مدیرانی که درآمد بالایی داشته‌اند، مشترک است. این خصوصیات عبارتند از:

 

اشخاصی که از هوش مالی سرشاری برخوردارند، برای موارد مالی خود طرح عملیاتی جامعی دارند و برای مدیریت و پیاده‌سازی آن برنامه‌ی روزانه‌ای ریخته‌اند.


 

  • هوش مالی و پس‌انداز کردن ده درصد از درآمد

چنین اشخاصی به‌طور مرتب دست‌کم ده درصد از درآمدشان را نگه می‌دارند. آنها یا با آن به سرمایه‌گذاری می‌پردازند یا در بلندمدت سود به دست می‌آورند.


 

افرادی با هوش مالی زیاد، می‌دانند که قرض بالا آوردن بار سنگینی است و در درازمدت تا?ثیر بدی بر میزان ثروت‌شان می‌گذارد. این افراد سعی می‌کنند تا بدهی‌های خود را به حداقل برسانند. با این وجود، اگر مجبور باشند که با قرض کردن اقدام به خرید کنند، قبل از تصمیم‌گیری برای خرید، بهترین و مناسب‌ترین قیمت را انتخاب می‌کنند. آنها در اغلب موارد بدهی‌هایشان را با سودی که از سرمایه‌گذاری‌ هوشمندانه به‌دست می‌آورند، صاف می‌کنند.


 

  • هوش مالی و تعیین اهداف مالی بلندمدت و کوتاه‌مدت

اهداف مالی ارتباط تنگاتنگی با طرح‌های عملیاتی مو?ثر دارند. اهدافِ افراد باهوش به دو دسته‌ی کوتاه‌مدت و بلندمدت تقسیم می‌شود، و همین امر باعث می‌شود تا درطول روز فکرشان را روی دستیابی به آنها متمرکز کنند.


 

هوش مالی و استراتژی خرج کردن

 

افراد باهوش درباره‌ی هر مبلغی که می‌خواهند خرج کنند با دقت تامل می‌کنند.

مدیران مالی موفق از پیامدهای کوچک‌ترین خرید خود هم آگاهند. آنها می‌دانند که جمع‌ شدن خریدهای به‌ظاهر کوچک در بلندمدت چه عواقبی به دنبال دارد. خریدهای کوچک موجب تلنبار شدن بدهی می‌شوند و بر فرصت‌هایی که برای کسب سود پیش می‌آیند، تاثیر می‌گذارند.

افراد مذکور توانایی عجیبی در پیش‌بینی آینده دارند. این قابلیت به آنها کمک می‌کند تا پیامدهای خرج‌ کردن پول‌شان را بشناسند و به این ترتیب برای خرج‌ کردن یا نکردن آن تصمیم درستی اتخاذ کنند. اگر نتیجه بگیرند که خرج‌ کردن پول‌شان در بلندمدت برای آنها سودی ندارد، پیش از هر اقدامی تصمیمات‌شان را اولویت‌ بندی می‌کنند.


توصیه‌ گرفتن از متخصصین مدیریت مالی و هوش مالی 

افرادی‌ که هوش مالی و مدیریت مالی بالایی دارند خود را عقل کل نمی‌دانند. بنابراین دائما با افراد متخصصی که در این زمینه سابقه‌ی مفیدی دارند مشورت می‌کنند.


در تعامل بودن با مدیران مالی موفق

برای آنکه در مدیریت پول‌تان موفق باشید، باید از ویژگی‌ها، عادت‌ها و رفتارهای روزانه‌ی افرادی که قبل از شما این راه را پیموده‌اند الگوبرداری کنید. به همین دلیل است ه مدیران مالی اصلح با مدیران مالی موفق دوستی می‌کنند. آنها به‌خوبی می‌دانند که از طریق هر رابطه‌ی جدید، دریچه‌ای از آگاهی و اطلاعات عمیق‌تر را برای تصمیم‌گیری مالی بعدی‌شان، می‌گشایند.


یادگیری مداوم استراتژی‌های مالی جدید (هوش مالی)

چنین افرادی هیچ‌وقت از یادگیری درباره‌ی پول درآوردن، سرمایه‌گذاری، اطلاعات مربوط به اموال، سهام و غیره دست نمی‌کشند. پول درآوردن برای آنها مثل نفس کشیدن حیاتی است. مدیران باهوش از تمام لحظه‌های زندگی‌شان برای یادگیری استفاده می‌کنند. همیشه وقتی آنها را می‌بینید، دارند به برنامه‌ای پیرامون ثروتمند شدن که از رادیو پخش می‌شود گوش می‌کنند، کتاب می‌خوانند، درباره‌ی پول با بقیه صحبت می‌کنند، به سمینار امور مالی می‌روند یا درحال مطالعه‌ی بخش اقتصادی روزنامه هستند و … پول درآوردن برای آنها تبدیل به عادت شده است و این عادت آنها را در امور مالی‌شان به موفقیت می‌رساند.


پس چرا شما پول‌ درآوردن را به یکی از عادت‌های زندگی‌تان تبدیل نکنید؟

البته افراد زیادی هم هستند که مدیران مالی موفقی نیستند و شاید خودشان نیز از این موضوع آگاه نباشند. ببینید کدام‌یک از صفات زیر را در خود دارید:

 

  • دائما بدهی بالا می‌آورید

اگر می‌خواهید که پول‌تان را به‌درستی مدیریت کنید، باید از هرگونه قرض و بدهی تراشیدن برای خود اجتناب کنید، مدیران مالی موفق نیز به هیچ قیمتی حاضر به بالا آوردن بدهی نیستند. اما به نظر می‌رسد که مدیران مالی ناموفق، قادر نیستند تا دربرابر وسوسه‌ی خرج‌ کردن عمده و اتکا به قرض مقاومت کنند. آنها با این ولخرجی‌ها مبالغ زیادی را در بلندمدت از دست می‌دهند.


 

  • تمام پس‌اندازتان را خرج می‌کنید

مدیری که نتواند پولش را درست مدیریت کند، هر زمان که احساس نیاز به خرید داشته باشد، هرچه را که دم دستش باشد می‌خرد. او تابع احساسات خود است و از حسی که خرید به او می‌دهد و خشنودی آنی پس از خرید، لذت می‌برد. چنین فردی با تمام‌ کردن حقوق ماه قبل به سراغ حقوق بعدی می‌رود و این چرخه ادامه پیدا می‌کند. هر وقت پولی دربیاورد، بی‌درنگ خرج می‌کند. هنگامی هم که پولی در کار نباشد، خرج‌هایش را محدود می‌کند یا به کارت اعتباری متوسل می‌شود.


 

  • هدف و برنامه‌ای برای پول‌ درآوردن ندارید

پول در‌آوردن در زندگی یک مدیر مالی ناموفق جایی ندارد. از این‌رو به‌راحتی از کنار تعیین هدف و ایجاد طرح عملیاتی برای آن می‌گذرد، بدهکار باقی می‌ماند و به استقلال مالی نمی‌رسد.


 

  • با افراد متخصص مشورت نمی‌کنید

باید دو نکته را ذکر کنیم؛ اول اینکه افراد ناموفق فکر می‌کنند که برای تصمیم‌گیری در امور مالی لازم نیست تا از کسی کمک بگیرند. ولی باید آگاه باشند که تصمیم‌گیری صحیح پیرامون این موضوع، امنیت آینده‌ی آنها را تا?مین خواهد کرد.

دوم اینکه به نظر آنها این منطقی نیست که برای مشاوره‌ی مالی هزینه کنند و همان اولِ کار حساب بانکی‌شان پر از پول نشود. آنها باید درنظر داشته باشند که زندگی واقعی با خیالات‌شان زمین تا آسمان فرق دارد. باید یاد بگیرند که برای دستیابی به پول زیاد در بلند مدت، مجبورند که سر کیسه را شل کنند و برای آموزش خودشان و راهنمایی گرفتن هزینه نمایند.

 

برخی از این افراد باور ندارند که می‌توانند از عهده‌ی برداشتن قدم‌های عملی و رسیدن به استقلال مالی و هوش مالی  بر بیایند. مشکل آنها این است که کاملا دل به کار نمی‌دهند و وارد میدان عمل نمی‌شوند. آنها تا هنگامی‌ که انگیزه‌ی لازم را برای نجات خود از این وضعیت به دست نیاورند، در بدهی‌هایشان دست‌وپا خواهند زد.


 

  • به ضرورت آموزش‌ در زمینه‌ی امور مالی بی‌توجه هستید

مدیران مالی ناموفق فکر می‌کنند که نیازی به یادگیری مدیریت مسائل مالی ندارند. این طرز تفکر از باوری سرچشمه می‌گیرد که می‌گوید: پول چرک کف دست، و لذا بی‌اهمیت است.

این مدیران نیاز به محرک یا شخصی دارند که آنها را به سوی استقلال مالی هل بدهد.


 

تابع حرف جمع و دوستان‌تان هستید

برای مدیر ناموفق، هر نکته‌ای نکته‌ی خوب به حساب می‌آید. بنابراین دور از انتظار نیست که او و دوستانش دور هم جمع شوند و مشکلات مالی‌شان را باهم درمیان بگذارند. آنها در خلال صحبت با یکدیگر، تجربیات‌شان را به هم می‌گویند و راهنمایی می‌گیرند. مشکل اینجاست که افراد گروه نه تنها دانش و تجربه‌ی عملی کمی در امور مالی دارند، بلکه کورکورانه راهنمایی یکدیگر را قبول می‌کنند و تصمیمات دیگران را نیز به چالش نمی‌کشند.

 

نکته‌ی منفی این استراتژی این است که جمع موردنظر (که غالبا متشکل از دوستان است) جزو جمعیت 96 درصدی مدیران ناموفق هستند. شاید راهنمایی‌هایشان رایگان باشد، ولی در درازمدت اثر نامطلوب خود را خواهد گذاشت. چنین مدیرانی این نکته را فراموش می‌کنند که «هیچ منفعتی رایگان به دست نمی‌آید، مگر اینکه برای تبعات بلندمدت هر تصمیمی اولویت‌گذاری کنی.» این گفته هنگامی بیشتر اهمیت می‌یابد که خواستار رسیدن به استقلال مالی(هوش مالی) باشید.

احمدرضا کرامت

دانلودpdf مقاله ::چگونه هوش مالی داشته باشیم

مطالب مرتبط


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 96/9/12:: 6:48 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >