سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه از آزارش ایمن باشی، به برادری با او رغبت کن [امام علی علیه السلام]
https://keramatzade.com

از خود تلقی کن، به تعبیری دیگر حاکمان به مصابه والدین آنها هستند.

ترجمه نامه 53 نهج البلاغه

 

تفسیر عرفانی و اخلاقی نهج البلاغه

 

«ثُمَّ تَفَقَّدُ مِنْ أُمُورِهِم مَا یَتَفَقَّدُ ?لْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا، وَلاَ یَتَفَاقَمَنَّ(4068) فِی نَفْسِکَ شَیْءٌ قَوَّیْتَهُمْ بِهِ، وَلاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً(4069) تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إنْ قَلَّ ؛ فَإنَّهُ دَاعِیَهٌ لَهُمْ إِلَی? بَذْلِ النَّصِیحَهِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ ؛ آن‌گاه چنان به کار آنان رسیدگی کن که پدر و مادر به کار فرزند خود. مبادا کاری که کرده‌ای و سبب تقویت آنان شده در نظرت بزرگ آید و نیز مبادا لطف و احسانی که در حق آنان کرده‌ای ـ گرچه اندک ـ در نظرت کوچک جلوه کند، زیرا هر نوع لطف و احسانت سبب می‌شود که آنان در حق تو نیک‌خواهی کنند و به تو اعتماد کنند».

امیرمؤمنان حضرت علی (ع) در رابطه رفتار با مردم به مالک در نهج البلاغه این‌چنین توصیه می‌کند که تمامی افراد اعم از کشوری و لشکری و عموم مردم را به‌سان اعضای خانواده خود بدان و جزئی از خود تلقی کن، به تعبیری دیگر حاکمان به مصابه والدین آنها هستند.

 

حضرت علی (ع) امیرمؤمنان در نهج البلاغه از سه مؤلفه به عنوان نگاه والیان به مردم استفاده می‌کند: 1? نگاه قانونی، 2? نگاه اخلاقی، 3? نگاه روانی؛ بدین معنی‌که با تکیه بر عنصر محبت باید با مردم تعامل کرد. آن‌چه که در ساختار مطرح می‌شود نگاه قانونی و حقوقی است و نگاه اخلاقی و روانی، حالات روحی و روانی والیان و اخلاق حرفه‌ای آنان بعنوان والدین جامعه در برمی‌گیرند که باید به حالات فرماندهان و مردم عام رسیدگی کنند.

 

حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: در امور جامعه می‌باید داوری‌هایی نیکو، معتدل و منصفانه صورت پذیرد، حاکم باید نگاه منصفانه و عادلانه داشته باشد به گونه‌ای که کار کوچک، بزرگ شمرده نشود و کارهای کوچک هر چند هم خرد باشد هیچ به شمار نیاید. امیرمؤمنان می‌فرماید: ای مالک مبادا کاری که سبب تقویت امور مردم شد در نظرت بزرگ آید و نیز مبادا لطف و احسانی که در حق آنها کرده‌ای، هر چند خرد باشد، در نظرت کوچک آید.

انسان‌ها تحت تأثیر مؤلفه‌های روحی و روانی‌اند و چه بسا ممکن است در قضاوت و داوری مسیر خطا را در پیش بگیرند پس علاوه بر خودسازی حاکم باید یک ساختار قوی هم در جامعه وجود داشته باشد، ولی ناگفته نماند ساختار هر اندازه قوی باشد نمی‌تواند حاکم را از مسائل روحی و روانی بی‌نیاز کند. روانی سالم و روحی منزه همواره از خطاهای او می‌کاهد. یک ساختار قوی باید به گونه‌ای باشد که در آن کارهای کوچک و بزرگ تماما دیده شوند و حاکمان هم در امتداد ساختار حرکت کنند که این امر سب می‌شود مردم نیک‌خواه حاکم گردند، در غیر این‌صورت حکومتش دوام نخواهد آورد.

هر اندازه اعتماد مردم به حاکمان زیادتر شود به همان اندازه از میزان هزینه‌های حکومت کاسته خواهد شد و بهترین حاکمان، کسانی هستند که کمترین هزینه را در حکومتش بپردازند. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: از سرمایه‌های معنوی حکومت‌ها مردمان نیک‌خواه‌اند و دیگر اعتماد آنان به حکومت‌شان است.

«وَلاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِیفِ أُمُورِهِمْ ?تِّکَالاً عَلَی جَسِیمِهَا، فَإِنَّ لِلْیَسِیرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً یَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَ لِلْجَسِیمِ مَوْقِعاً لاَ یَسْتَغْنُونَ عَنهُ ؛ و نباید به بهانه پرداختن به کارهای کلانِ آنان رسیدگی به کارهای خُردشان را رها سازی، زیرا الطاف خُرد تو جای خود دارند که آنها از آن برخوردار می‌شوند، و الطاف کلانت هم جای خود دارند که از آن بی‌نیاز نخواهند بود».

والیان نباید با توجه به کارهای بزرگ، کارهای خُرد را به فراموشی بسپارند. آنها باید به امور جزئی و فردی هم توجه کنند و انجام این امور ضمن اینکه مردم را نیک‌خواه والیان می‌کند در عین حال مدد رسان ساختار هم می‌شوند. اگر به این امور جزئی توجه‌ای نشود  این موارد رفته رفته زیاد شده و امور کلی جامعه زیر سؤال خواهد رفت. از نظر علی(ع) حاکم باید در انجام امور جامعه دقیق و حساس باشد و به کارهای خرد اهمیّت دهد همان‌گونه ‌که جامعه نیازمند کارهای کوچک است همچنان‌که از کارهای بزرگ نیز بی‌نیاز نیست. کارهای خرد در جامعه جایگاهی خاص خودشان را دارند و اگر به کارهای خُرد توجه نشود ظلم‌های فراوانی در جامعه پدید می‌آید و کارهای بزرگ هم به‌مرور زمان اهمیّت خودشان را از دست می‌دهند؛ ناگفته نماند جامعه علاوه بر یک حاکم دقیق، به ساختاری دقیق هم نیازمند است.

«وَلْیَکُنْ آثَرُ(4070) رُوؤُسِ جُندِکَ عِنْدَکَ مَنْ وَاسَاهُمْ(4071) فِی مَعُونَتِهِ، وَ أَفْضَلَ(4072) عَلَیْهِمْ مِنْ جِدَتِهِ(4073)، بِمَا یَسَعُهُمْ وَ یَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ(4074) أَهْلِیهِمْ، حَتَّی? یَکُونَ هَمُّهُمْ هَمّاً وَاحِداً فِی جِهَادِ ?لْعَدُوِّ؛ فَإِنَّ عَطْفَکَ عَلَیْهِمْ یَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیْک (نهج البلاغه) ؛ باید برگزیده‌ترین سران لشکرت در نزد تو کسی باشد که در بخشش و یاری‌رسانی با سربازان مساعدت کند و از دارایی خویش چندان به آنان ببخشد که هزینه خود و خانواده‌شان را که بی‌سرپرست بر جای می‌نهند تأمین کند، تا یکدل و یک رأی به جهاد با دشمن پردازند، زیرا مهر و توجه تو به آنان دل‌هایشان را متوجه تو می‌سازد».

حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: که ای مالک برگزیده‌ترین فرماندهان تو باید انسان‌های خود‌ساخته‌ای باشند که با سربازان به نیکویی مواجه شوند و با توجه به ساختار موجود در جامعه باید قلب‌های سربازان را نیز جذب خود کنند تا در مقابله با دشمنان با مشکلاتی روبرو نشویم و بلکه در اینجا باید نگاه معنوی حکفرما شود و به همراه یک ارتباط نظامی یک ارتباط معنوی نیز پدید آید تا در سربازان انسانیت را زنده نگه دارد.

«وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّهِ عَیْنِ ?لْوُلاَهِ ?سْتِقَامَهُ ?لْعَدْلِ فِی ?لْبِلاَدِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ. وَ إِنَّهُ لاَ تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلاَّ بِسَلاَمَهِ صُدُورِهِمْ ؛ و بهترین روشنی چشم و مایه شادی والیان برپایی عدل در همه شهرها و آشکارشدن دوستی رعیت به آنان است [برپایی عدل میان رعیت دوستی آنان را با حاکم پدیدار می‌گرداند] و این دوستی ظاهر نمی‌شود مگر به سلامت دل رعایا».

والیانی که حضرت علی(ع) تآئید می‌کند نگاه خود را به دو چیز معطوف می‌کنند. 1? استقرار حاکمیت، 2? استمرار دوستی و مودّت. لازم به ذکر است در توضیح مودّت، از مفهوم وَدّ گرفته شده و از کلمه حُب به معنای دوستی یک مرتبه بالاتر است و اصل کلمه وَدّ، یکی از بت‌های زمان عرب جاهلیّت است که پرستیده می‌شد و قرائن نشان می‌دهد که جاهلان عرب این بت را خیلی دوست ‌داشتندکه بعد از حاکم شدن اسلام کلمه وَدّ معنایش به دوست داشتن تغییر می‌کند. و در نتیجه مؤدّت اوج دوستی، دوستی ماندگار، دوستی که در حد پرستش باشد معنا می‌شود.

موقعی که قلب‌های انسان‌ها سالم باشد و در آن کینه وجود نداشته باشد و در نهایت قلب‌ها صفا داده شود، زمینه مودَّت فراهم می‌گردد البته ناگفته نماند عدالت یکی از لازمه‌های پدیداری مودَّت است. چون عدالت سبب می‌شود هر چیزی در جای خاص خود قرار ‌گیرد. به عنوان مثال اگر در جامعه‌ای بین عرضه و تقاضا تناسب وجود داشته باشد نیازهای مادّی انسان‌ها به سهولت بر طرف می‌گردد و افراد به سلامت قلبی دست می‌یابند و اگر در جامعه عدالت وجود داشته باشد افراد جامعه اگر بخششی را هم انجام دهند از روی اجبار و نیاز نخواهد بود، بلکه به اراده خود آنها است دوستی مودَّت در این جامعه حکمفرما است.

«وَلاَ تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلاَّ بِحِیطَتِهِمْ(4075) عَلَی? وَلاَهِ ?لْأُمُورِ، وَ قِلْهِ ?سْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ، وَ تَرْکِ ?سْتِبْطَاءِ ?نْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ ؛ و خیرخواهی آنان درست نگردد مگر آن‌گاه که پیرامون والیان خود را بگیرند و بار حکومت آنان را بر دوش خویش گران ندانند، و مدت دولت آنان را دراز نشمرند».(نهج البلاغه)

موقعی که افراد جامعه به حاکمان با نگاهی مثبت بنگرند افراد آن جامعه نصیحت‌پذیر می‌شوند و بار سنگین والیان را بر دوش خواهند کشید بنابراین علاوه بر استحکام ساختار، رفتار‌های فردی حاکمان و تعالیم اخلاقی و دینی در اداره امور جامعه تأثیر می‌گذارد. در نهایت خیرخواهی امت زمانی آشکار می‌شود که افراد جامعه، حاکمان و حکومتش را دوست بدارند و مدیرتش را بر خود گران نشمارند و مجبور به تحمل والیان نشوند و مدت حکومتش را به حساب نیاورند.

«فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ، وَ وَاصِلْ فِی حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِمْ، وَ تَعْدِیدِ مَا أَبْلَی? ذَوُو?لْبَلاَءِ(4076) مِنْهُمْ؛ فَإِنَّ کَثْرَهَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ ، وَ تُحَرِّضُ النَّاکِلَ(4077)، إِنْ شَاءَ?للهُ ؛ پس خواسته‌ها و آرزوهایشان را توسعه بده، و پیوسته آنان را به نیکی بستای، و خدمت‌هایی را که از هر یک آنان سر زده بر زبان‌آور، زیرا یاد کردن از کارهای نیکشان دلاوران را برمی‌انگیزاند و بزدلان پاپس کشیده را به تلاش تشویق می‌کند، ان‌شاء‌الله تعالی».

اگر حاکم  جامعه حقیر باشد افراد جامعه را نیز حقیر می‌کند و حاکمی که تنگ نظر باشد اجازه بروز آمال و آرزوها را به مردم جامعه نمی‌دهد و در سایه چنین حاکمی مردم به حداقل‌ها قناعت می‌کنند و هرگاه چنین شود دولت و حکومت در معرض تهدیدند. پس ای مالک با بلند نظری خود کاری کن که مردم زیاد آرزو کنند و پیوسته از آنان به نیکی یاد کن و اگر خدمات آنان را بر زبان بیاوری این امر به آنان جرأت و شجاعت می‌دهد و امیدوارشان می‌کند و تو در حکومتت موفق خواهی بود.

«?عْرِفْ لِکُلِّ ?مْرِیءٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَی? ، وَلاَ تَضُمَّنَّ بَلاَءَ(4078) ?مْرِیءٍ إِلَی? غَیْرِهِ، وَ لاَ تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَهِ بَلاَئِهِ ، وَ لاَ یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ ?مْرِیءٍ إِلَی? أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ صَغِیراً، وَ لاَ ضَعَهُ ?مْرِیءٍ إِلَی? أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ عَظِیماً (نهج البلاغه) ؛ آن‌گاه خدمت هر یک را به حساب خود او بگذار و هرگز خدمت یکی را به حساب دیگری مگذار، و ارزش خدمت او را کمتر از آن که هست مشمار. هرگز شرف و بزرگی کسی وادارت نکند که اندک خدمتش را بزرگ شماری، و فرودستی کسی که تو را بر آن ندارد که خدمت بزرگش را ناچیز به‌حساب آوری».

مقاله مرتبط : روش قرآن در روان درمانی

حضرت علی (ع) امیرمؤمنان در نهج البلاغه  خطاب به مالک می‌فرماید: خدمت هر کسی را به نام او بنویس و خدمت هر فرد را با خیانت او در هم نیآمیز چون خدمت یک ارزش مثبت و خیانت یک ارزش منفی است و در بعضی مواقع ممکن است ارزش کار مثبت از کار منفی بیشتر بوده و کار منفی را از بین ببرد.

از نظر علی (ع) خیانت ناشایست است و این باعث نشود که علم افراد بدین خاطر نادیده گرفته شود و موقعی که خدمت و خیانت هر کسی را به خود او نسبت می‌دهید جای خدمت و خیانت را عوض نکنید و در مورد آنها به انصاف داوری کنید و در داوری کارهای انسان‌ها، نباید متغیرهای بیرونی از قبیل شرف و حقارت خانوادگی تأثیرگذار باشند چون اخلاق حرفه‌ای والیان ایجاب می‌کند که به فعل فرد نگاه کند نه به شرافت خانوادگی‌اش و اگر غیر این عمل کند دچار فعل غیراخلاقی شده‌اند و چون این فعل غیر اخلاقی باعث ضایع شدن حق کسی می‌شود حاکم مرتکب گناه شده است. ای مالک اگر کسی کاری کوچک انجام داد به خاطر شرافت فاعل کار، کار او را بزرگ مشمار و اگر کسی کاری بزرگ انجام داد به خاطر حقارت خانوادگی‌اش کارش را کوچک مشمار.

مطالب مرتبط


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/7/9:: 8:7 عصر     |     () نظر