مجبور شدید بین سه تا شش ماه از جیب بخورید
همهی ما میدانیم که برای آیندهی آسوده به پس انداز نیاز داریم. بعضی از افراد پس انداز برای آینده را نوعی خساست درنظر میگیرند و با این پندار غلط، به دنبال سبک زندگی میروند که باعث شود در اواسط ماه از دیگران پول قرض کنند. اما پس انداز پول و به فکر آتیه بودن نهتنها عادت و اخلاق بدی نیست، بلکه رازورمز بسیاری از ثروتمندان هم هست. ما در این مقاله چند نکته به شما ارائه میکنیم که برای پس انداز هرچه بیشتر برای آیندهی خود و خانوادهتان به شما انگیزه میدهند. پس با ما همراه باشید.
به بیان دیگر، باید به اندازهای در حساب پس انداز خود پول داشته باشید که اگر مجبور شدید بین سه تا شش ماه از جیب بخورید، هزینههایتان را تأمین کند. خانوادههای کمدرآمدی که در حساب اضطراری خود حدود 10 میلیون تومان پول دارند، نسبت به خانوادههای مرفهی که کمتر از این مقدار پسانداز دارند یا اصلا پس انداز ندارند، در وضعیت مالی بهتری بهسر میبرند.
اگر بهدنبال راه آسانی برای تعیین بودجهی خانوار میگردید، بهتر است در اولین روز ماه رسید همهی چیزهایی را که میخرید داشته باشید؛ از رسید رستوران، سوپرمارکت، درمانگاه گرفته تا قبض شارژ ساختمان که مدیر یا سرایدار آپارتمان به شما میدهد. در پایان ماه بهروشنی خواهید دانست که در طی ماه چه مقدار خرج کردهاید.
وقتی کارت اعتباری همراه آدم باشد، ممکن است وسوسه شود و هرچه به چشمش میآید، بخرد. بهتر است مقدار معینی اسکناس داخل کیف پول بگذارید و برای خریدهای خود مرز تعیین کنید. با این روش، وقتی پول داخل کیف تمام شد، میدانید که دیگر راه برگشتی برایش نیست!
فرق است بین پسانداز و پسانداز برای آتیه. پس فقط کارتان این نباشد که کمتر خرج کنید و به خودتان گرسنگی بدهید، بلکه پول را در حساب پس انداز بگذارید تا هنگام بازنشستگی به کارتان بیاید.
پساندازهای خودکار راحتترین و مؤثرترین راه برای پس انداز هستند، چراکه پول را از جلوی چشم شما دور نگه میدارند. منظور از پسانداز خودکار این است که از کارفرمای خود درخواست کنید که از حقوق ماهیانهتان مقداری را کسر کند و آن را به حساب پسانداز یا بازنشستگیتان واریز کند. از مسئول منابع انسانی ادارهی خود بپرسید چطور میتوان این کار را کرد یا میتوانید از بانکی که در آن حساب دارید هم درخواست کنید از مقدار حقوق پرداختیتان کسر و به حساب پساندازتان واریز کند. هرچه پول از جلوی چشمانتان دورتر باشد، کمتر خرجش خواهید کرد.
6. برای پس انداز کوتاهمدت هدفگذاری کنید
هدفتان این باشد که هفتهای پنجاههزار تومان کنار بگذارید. با پسانداز کوتاهمدت خیلی بهتر میتوان به موفقیت مالی دست یافت، تا اینکه عهد ببندید هر ساله مقدار مشخصی پسانداز کنید.
7. هرچه زودتر برای بازنشستگیتان شروع به پس انداز کنید
ممکن است بیستوپنج ساله باشید و به این توصیه بخندید و بگویید چهل سال فرصت دارم. اما اشتباه نکنید! اتفاقا وقت پسانداز برای بازنشستگی از همین دورهی جوانی است. مگر سود سرمایهگذاری و سپرده را فراموش کردهاید؟ اگر از حالا شروع به پسانداز بکنید، با احتساب نرخ سود، در شصت سالگی اگر نگوییم ثروتمند شدهاید، اما از رفاه برخوردار خواهید بود.
8. بیمهی عمر یا تأمین اجتماعی یادتان نرود
این نکته هم برای آتیه خوب است. اگر کارمند دولت نیستید و یا به صورت خوداشتغالی کار میکنید، میتوانید با پرداخت حقبیمه آتیهی خود و خانوادهتان را تضمین کنید.
9. از پولهای باد آورده حداکثر استفاده را کنید
این پولها ممکن است از راه ارث و میراث، یا برندهشدن در قرعه کشی بهدست شما برسند. مقداری از آنها را به زخم زندگی خود و نیازمندان محروم بزنید و بقیهاش را پس انداز کنید.
10. برنامهی پس انداز تهیه کنید
افرادی که برنامهی پسانداز دارند دو برابر بیشتر از افرادی که ندارند، با موفقیت پسانداز میکنند. از کارشناسان مالی در این زمینه کمک بگیرید.
11. قلک فقط برای بچهها نیست
قلک پس انداز - پس انداز پول
پول خردها را داخل قلکی بیندازید و ببینید طی یک سال چه مقدار خواهد شد. حتما تعجب خواهید کرد. آن را هم در حساب پساندازتان واریز کنید.
12. از قاعدهی 24 ساعت استفاده کنید
این قاعده شما را ملزم میکند که از خرید کالاهای گران یا خرید از روی هوا و هوس جلوگیری کنید. حداقل طی یک 24 ساعت، به تمام چیزهای غیرضروری که خریدهاید، فکر کنید. این قاعده هنگام خرید آنلاین بیشتر به کارتان میآید، چراکه میتوانید اقلامی را که چشمتان گرفته، در سبد کالا قرار بدهید تا بعدا آنها را بخرید.
13. برابر با پاداشی که به خودتان میدهید پس انداز هم بکنید
هزینهی خریدها را با مقدار پول پساندازشدهتان تطبیق دهید. برای نمونه اگر طی مسیری در یک روز گرم تابستانی، خودتان را به آبمیوهی خنک مهمان میکنید، همان اندازهی پولی را که صرف خرید آن آبمیوه کردهاید هم پسانداز کنید. آنوقت اگر نتوانستید این مقدار پول را پسانداز کنید، آن آبمیوه را بر خودتان غدغن کنید.
14. خریدها را بر اساس دستمزد ساعتیتان محاسبه کنید
فرض کنیم میخواهید یک شلوار صدهزار تومانی بخرید. دستمزدتان هم برای هر ساعت مثلا بیستهزار تومان است. آنوقت با خودتان محاسبه کنید که پول خرید این شلوار، مطابق با چند ساعت کاریتان است؟ آیا ارزشش را دارد؟
15. عضویت خود را از ایمیلها و پیامهای تبلیغاتی مغازهها و وبسایتها لغو کنید
باید بدانید طبق قانون حق دارید این کار را بکنید. هر ایمیلی که برایتان ارسال میشود، باید لینک لغو عضویت هم داشته باشد.
16. روی کارت اعتباریتان بنویسید «پس انداز یادت نرود»
با این روش قادر خواهید شد تا پس از انجام هر خرید غیرضروری با کارت اعتباریتان، عذاب وجدان بگیرید و کمکم به فکر پسانداز بیفتید.
نکات مربوط به بانک، حسابهای اعتباری و بدهی
17. حتیالامکان کارت به کارت نکنید
عابربانکها به خاطر واریز به کارت شخصی دیگر از کارت شما مقداری پول کم خواهند کرد. بهتر است از شماره شبا استفاده کنید.
18. کارت اعتباریتان را منجمد کنید
لطفا نخندید! کارت اعتباریتان را داخل کیسهی آب قرار دهید و در فریزر بگذارید. آنوقت وقتی برای خریدهای آنچنانی وسوسه شدید، مجبورید اول یخ کارتاعتباری را آب کنید. تا آن آب شود، فکرش از سرتان پریده است.
19.مشاوره گرفتن
فقط مشورتکردن با روانشناسان نیست. اگر خیال سرمایهگذاری دارید، حتما با مشاوران خبره مشورت کنید تا همان مقدار پولتان که با زحمت پس انداز کردهاید بر باد نرود.
نکات مربوط به تفریح و خانواده
تبادل البسه - پس انداز پول
20. بهجای خرید کتاب، از کتابخانه استفاده کنید
قبول دارم خرید کتاب لذت دیگری دارد اما زمانه عوض شده است. صنعت نشر وارد فضای دیجیتال شده و بسیاری از کتابها نسخهی دیجیتالی و اسکنشده دارند و امروزه، کتابخانهها کتابهای الکترونیکی هم عرضه میکنند و نیازی نیست حتما به کتابخانه بروید.
21. وسط هفته سینما بروید
بلیت سینماها در وسط هفته ارزانتر است. با یک تماس تلفنی به سینما و یا تئاتر مورد نظرتان میتوانید از تخفیفها باخبر شوید.
22. هدیهها را محدود کنید
با اعضای خانوادهی خود در مورد حدومرز هدیهدادن به فامیل و دوستان صحبت کنید و مثلا به توافق برسید که در تعطیلات به هر نفر فقط یک هدیه داده شود. اینگونه میتوانید مخارج را کاهش دهید.
23. هدیهها را از قبل برنامهریزی کنید
با این کار خواهید توانست بهترین هدیهها را که معمولا گرانترین هم نیستند، بخرید. همچنین، ممکن است این هدیهها در حراج هم باشند.
24. سیسمونی را خرج دانشگاه بچه کنید
درست مثل آن جوان بیستوپنج ساله که باید از همین الان به فکر بازنشستگیاش باشد، شما هم از هنگام خرید سیسمونی باید به فکر خرجومخارج دانشگاه و تحصیلات فرزند دلبندتان باشید. از بزرگترها بخواهید بهجای لباس و هدایای معمول سیسمونی، پول دانشگاه بچه را بدهند تا آن را پس اندازکنید.
25. لباسهای ارزان را بهخاطر ارزانی نخرید
حتما بخوانید: چه عادت های خوب داشته باشیم تا به همه چیز برسیم؟
گاهی اوقات، باید پول را فدای کیفیت کرد نه برعکس. هنگام خرید لباس این موضوع واقعا صدق میکند. فکرش را بکنید در یک حراج، کاپشن ارزانی را خریدهاید و فکر میکنید سود کردهاید. دیماه که تمام شد، اواسط بهمن زیربغل پارهشدهاش به شما لبخند میزند و از شما عاجزانه تقاضا دارد او را با کاپشن دیگری عوض کنید. چه حسی خواهید داشت؟ البته خرید لباس ارزان برای نوزادان و بچههای کوچک معقولتر است، زیرا زود قد میکشند و رشد میکنند. اما ما بزرگترها، ممکن است چند سال لباسی را بپوشیم. پس بهتر است لباس با کیفیت بخریم.
26. با فامیل و دوستان، اقلام مورد نیازتان را مبادله کنید
توصیه میکنیم درو همسایه و دوستان را دور هم جمع کنید و از آنها بخواهید هر چه لباس، کتاب، لوازمالتحریر، اسباببازی دستدوم دارند رو کنند. برای هر قلم جنس از آنها یک بلیت دریافت کنید. هر بلیت به شما اجازه میدهد یک قلم جنس را با هم مبادله کنید. مثلا اگر شش کتاب بدهید، شش کتاب و اگر هفتدست لباس بدهید، هفتدست لباس خواهید گرفت.
27. یک روز در هفته را «روز بدون خرجکردن» بنامید
هفتهای یک شب را بدون هیچ خرجی تعیین کنید و فقط داخل منزل دور هم لذت ببرید. اگر عادت دارید هر روز بیرون غذا بخورید، این بار داخل منزل غذا تهیه کنید، فیلم ببینید و نهایتا در پارک پیادهروی کنید.
نکات مربوط به تغذیه
ناهار در سر کار - پس انداز پول
28. ناهارتان را سر کار ببرید
حتما خیلیها را دیدهاید که ناهارشان را با خود به سر کار میبرند؛ یا به این دلیل که دستپخت همسر یا مادرشان را با هیچچیز عوض نمیکنند و یا میخواهند پول غذا را پسانداز کنند.مثلا اگر یک ظرف غذای بیرون ده هزار تومان برایتان تمام میشود و غذای داخل منزل پنج هزار تومان، حساب کنید با خوردن غذای خانگی در طی سال چه مقدار پس انداز خواهید کرد.
29. هر ماه، مصرف غذای بیرون را کمتر و کمتر کنید
بی اینکه سبک زندگی خود را تغییر دهید، گامهای هرچند کوچکی برای کاهش هزینهی غذا در رستورانها بردارید. فقط کافی است تعداد دفعاتی را که به رستوران میروید، در هر ماه کم کنید.
30. برای اقلام مصرفیتان فهرست تهیه کنید
کسانی که مواد غذایی را طبق فهرست میخرند، نسبت به افرادی که بدون فهرست به مراکز خرید میروند، پول کمتری خرج میکنند. شما دوست دارید در کدام دسته باشید؟
31. بر حسب قیمت واحد خرید کنید
بسیاری از مراکز خرید و سوپرمارکتها اجناس خود را بر حسب کیلو میفروشند. هنگام خرید این اجناس به قیمت برچسب آنها توجه کنید.
32. مواد اولیهی غذا را دوبرابر کنید
دفعهی بعدی که اعضای خانواده را به یک شام یا ناهار خوشمزه مهمان کردید، میزان مواد اولیه را دوبرابر کنید و مقدار غذای باقیمانده را فریز کنید و دفعهی بعدی بخورید. در بازار کیسههای آلومینیومی ارزانی وجود دارند که میتوانید از آنها برای فریزکردن و گرمکردن مجدد غذاها استفاده کنید.
33. مرتب بازبینیهای پزشکی انجام دهید
خیلی از افراد به این موضوع بیتوجه هستند. یک عمر مصرف غذاهای ناسالم و دخانیات و سبک زندگی غلط، باعث شده آنها از آزمایشهای پزشکی هراسان باشند که در نهایت یک روز از بیمارستان سر درخواهند آورد. واقعیت این است که اگر این افراد خود را به آزمایشهای منظم متعهد کرده بودند، میتوانستند از خیلی از بیماریها و درنتیجه هزینههای سرسامآور بابت مداوای آنها رهایی یابند. در این میان، بازبینی سلامت دهان و دندان اهمیت ویژهای دارد.
34. قیمت داروهای تجویزشده را با هم مقایسه کنید
فقط به داروخانهی سرکوچهتان بسنده نکنید چراکه ممکن است هر داروخانه داروهایش را به قیمتهای مختلفی عرضه کند. سعی کنید از داروخانههای آنلاین، سوپرمارکتها و سایر داروخانهها هم قیمت بگیرید.
35. قیمت بیمههای خانه را مقایسه کنید
قبل از تجدید سالیانهی بیمهی خانه، نرخ سایر شرکتهای بیمه را هم بررسی کنید.
36. مصرف انرژی داخل منزل را کاهش دهید
بهجای لامپهای رشتهای از لامپهای کم مصرف استفاده کنید. از سرایدار یا مدیر ساختمان خود بپرسید، راههای کاهش مصرف انرژی ساختمان چیست. او حتما راههایی را به شما خواهد گفت که سالانه صدها هزار تومان به سودتان تمام خواهد شد.
37. دیوارهای خانه را درزگیری کنید
هر شکاف و سوراخی را که ممکن است در دیوار و سقف خانه باشند، مسدود کنید. با اینکار در زمستان از اتلاف هوای گرم و در تابستان از اتلاف هوای سرد جلوگیری میکنید و دهها و شاید صدها هزار تومان در مصرف انرژی صرفهجویی خواهید کرد.
38. پردههای اتاقها را تیره کنید
استفاده از پردههای تیره در تابستان، مانع تابش آفتاب گرم میشود و هوای داخل خنکتر خواهد ماند.
39. مصرف آب را کمتر کنید
از سردوش و شیرهای آبی استفاده کنید که مصرف آب و هزینههایش را کم میکنند
40. مصرف پودر لباس شویی را نصف کنید
شویندههایی که اینروزها فروخته میشوند، خیلی غلیظ و قوی هستند. از قرصها و شویندههای رقیقتر و ارزانتر استفاده کنید. گاهی اوقات میتوانید با یک قاشق غذاخوری پودر لباسشویی تمام لباسهایتان را تمیز کنید. در بسیاری از موارد، مصرف کمتر پودر و قرص لباسشویی باعث میشود لباسها بهتر تمیز شوند چراکه کف اضافی در لباسها باقی نمیماند.
41. درجهی آبگرمکن را کم کنید
با هر درجه کاهش میتوانید 5 درصد در هزینههای گرمایش آب صرفهجوبی کنید.
42. بهجای ماشین شخصی از وسایل حملونقل عمومی استفاده کنید
همه میدانیم ماشین خرج دارد: بنزین، بیمه، تعمیرات و استهلاک. بهعلاوه باعث آلودگی هوا هم میشود. چه بهتر که هم محیطزیست را آلوده نکنیم و هم در هزینهها صرفهجویی کنیم. مترو، تاکسی و اتوبوس جایگزینهای بهتری هستند.
43. ماشین خود را منظم معاینه کنید
درست مثل بدن انسان که در بالا ذکر شد، ماشین هم به بازبینی و کنترل مرتب نیاز دارد. با بررسی تایرها، موتور و کلاچ و سایر قطعات، میتوانید در هزینهی تعمیرات ماشین صرفهجویی کنید.
44. انواع وبسایتهای فروش بلیت را بررسی کنید
میخواهید سفر بروید؟ و دوست دارید بلیت هواپیما یا قطار را از اینترنت بخرید؟ توصیه میکنیم به یک وبسایت بسنده نکنید و در بین وبسایتهای مختلف قیمت بلیتها را با هم مقایسه کنید تا هرچه بیشتر تخفیف بگیرید.
شما چه راهکارهایی برای صرفهجویی در هزینهها و پس انداز دارید؟ آنها را با ما درمیان بگذارید.
منبع : americasaves
دانلود pdf مقاله : 44 راه پس انداز پول برای رسیدن به ثروت را بدانید
کلمات کلیدی:
ادامهی این مقاله همراه باشید
تابهحال به این فکر کردهاید که فرق افراد ثروتمند با افراد فقیر در چیست؟ اگر این سؤال را از هر فردی با توانایی مالی بالا بپرسید، قطعا به شما خواهد گفت که فرقِ بین این دو دسته در ذهنیتشان است. تعجبآور است، نه؟ خیلی کم پیش میآید که فرد میلیونری به شما بگوید بهخاطر معاملهای عالی ثروتمند شده است یا همینطور که برای خودش در حال گشتوگذار بوده، ناگهان به یک سرمایهگذار بزرگ برخورد کرده است. بههرحال، آنچه اکثر افراد ثروتمند بهعنوان نقطهی قوتشان در راه بهدستآوردن مال و اموال به آن اشاره میکنند، یک چیز است: ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری.
حتما از خود می پرسید ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری دیگر چه صیغهای است. خوب است بدانید افراد ثروتمند در مهارت خیلی مهمی استاد شدهاند: ذهن خود را طوری پرورش دادهاند که برایشان کار میکند. اگر شما هم میخواهید ذهن ثروتمند و میلیاردری پیدا کنید، با ما در ادامهی این مقاله همراه باشید.
ذهن ما تنها یک هدف دارد و آن بقای ماست. به همین خاطر است که در راه محافظت از وضع موجود مبارزه میکند. برای ذهن، هرچه غیرعادی باشد، نوعی تهدید بهشمار میآید و در مواجهه با این تهدید، خود را به عقب میکشد و از شما محافظت میکند. محافظت در برابر تهدیدات، خیلی خوب است، اما مشکل اینجاست که ذهن شما با این کار باعث میشود فرصتهای جدیدِ آموختن و رشدکردن را از دست بدهید، یعنی دقیقا همان فرصتهایی که در راه ثروتمندشدن ضروریاند.
برای داشتن ذهن ثروتمند چه باید کرد؟ ما در این مقاله، از قول راب ریوپل (Rob Riopel) یکی از سخنگویان شرکت منابع موفقیت (Success Resources) و شاگرد تی.هارو اکر (T.Harv Ecker) نکاتی ارائه میکنیم. اگر تی.هارو اکر را نمیشناسید، سری به وبسایت او بزنید. او مؤلف کتاب رازهای ذهن ثروتمند است. این کتاب توانسته است رتبهی یکِ پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز را به خود اختصاص دهد.
بر آنچه میخواهید تمرکز کنید، نه آنچه نمیخواهید
آیا میدانستید وقتی به کسی تلفن میزنید، فرد پشت تلفن 6 ثانیهی اول سخنان شما را اصلا نمیشنود؟ یا وقتی وارد راهروِ فروشگاهی میشوید، اصلا حواستان به یک متر اول قفسهها نیست؟ حواس ما اینطور کار میکنند. ما برای اینکه خود را با شرایط تنظیم کنیم و متوجه بعضی چیزها شویم، به زمان نیاز داریم.
در این مورد بعدا صحبت میکنم. خب، شما بروید و از هر فرد ثروتمند و موفقی درمورد قدرت تفکر مثبت و تصویرپردازیهای مثبت سؤال کنید. او هم در جواب به شما خواهد گفت که باید درمورد خواستههایتان با خودتان شفاف و روراست باشید و سپس سعی کنید همهی آن چیزهایی را که میخواهید، بهسمت زندگی خود جذب کنید. اما این کار، قلق کوچکی دارد. وقتی این کار را انجام میدهید، باید به رؤیاهای خود بهشیوهی مثبت سروشکل دهید؛ اگر قاب و شکل رؤیاهایتان منفی باشد، دقیقا عکس چیزی را که میخواهید، بهسمت خود جذب خواهید کرد. چرا؟ برای اینکه «نکن» و «نمیشود» همان 6 ثانیهی اول مکالمهی تلفنی یا اولین متر از قفسههای فروشگاهاند. اصلا متوجه اینها نمیشویم.
پس اگر هدف شما این است که در مواقع بحران و هنگامی که شرکتها تعدیل نیرو میکنند، شغل خود را از دست ندهید، باید اینطور فکر کنید: «من میخواهم شغل خود را حفظ کنم»، نه اینطور: «من نمیخواهم شغل خود را از دست بدهم.» ازآنجاکه ذهن ما متوجه «نمیخواهمِ» اول جمله نمیشود، آرزوی شما اینطور ترجمه میشود: «من میخواهم شغلم را از دست بدهم» و دقیقا همین را جذب خواهید کرد.
از این استاد تقلید کنید. بله، دقیقا تقلید کنید. سعی نکنید چرخ را از اول اختراع کنید. خیلی از مواقع، پیش آمده که ما با خودمان فکر میکنیم: «آه، من بهتر از این یارو این کار را بلدم. من این کار را بهروش خودم انجام میدهم» و بعد هم آن کار را انجام میدهیم و… شکست میخوریم.
اگر برای موفقیت، یک دستورالعملِ ثابتشده وجود داشته باشد، آن کپی برداری و تقلید است! بله، شما دوست دارید کارها را مطابق روش خود انجام دهید، اما روش خود را بگذارید برای بعد، یعنی وقتی موفق شدید.
فعلا کسی را پیدا کنید که منبع الهام شما باشد. اگر او را پیدا کردید، با او ارتباط برقرار کنید. اگر هم پیدایَش نکردید، زندگینامهاش را بخوانید و از آموزشها، ویدئوها و مقالاتش پیروی کنید.
بسیاری مواقع ما به نفس خود اجازه میدهیم کنترل رفتارمان را در اختیار بگیرد، مثل وقتهایی که کسی به ما آسیب میرساند یا در برابر خواستهی ما «نه» میگوید و دست رد به سینهمان میزند. بعد از این مواقع، سعی میکنیم اعتماد به نفس خود را تقویت کنیم و حس غرور پیدا کنیم. مشکلی که این کار دارد، این است که آنچه نفس ما در چنین مواقعی میخواهد، بهندرت در بلندمدت به کارمان میآید.
فرض کنید کسی را پیدا کردهاید که میخواهید او را الگو قرار دهید. با هیجان و اعتماد به نفس نزد او میروید و از او میخواهید به شما راز و رمز موفقیت را آموزش دهد. او هم جواب منفی به شما میدهد، آنهم بدون هیچ توضیحی. فقط یک «نه»ی خشکوخالی میشنوید.
واکنشتان چه خواهد بود؟
«که اینطور، بله؟! بسیار خب. ولی بدجور پشیمان میشوی. خیلیها بهتر از تو هستند بدبخت. انگار نوبرش را آورده!»
بله، شما دارید با این ادبیات و لحن از نفس و عزت نفس خود محافظت میکنید. اما آیا این کار به شما کمکی هم میکند؟ این فرد که خیلی در زمینهی خود صاحب معلومات است، به هر دلیلی حاضر به تعلیم به شما نبوده است. حال چاره چیست؟ شما باید در واکنش به جواب منفی او، واقعیتی بسازید که درون آن هنوز هم قادر به آموختن از او باشید. بگذارید غرورتان اندکی آسیب ببیند؛ دنیا که به آخر نمیرسد. چیزهای مهمتر از غرورتان منتظر شما هستند، مثل خود شما و آیندهی موفق و درخشانتان.
آیا تا به حال به نحوهی حرفزدن خودتان با خودتان توجه کردهاید؟ با خودتان صادق باشید: اگر بهترین دوستتان همانطور با شما حرف بزند که شما با خودتان حرف میزنید، دوستیتان تمام خواهد شد! ما اغلب با خودمان بیادبانه حرف میزنیم. این کار انگیزهمان را سلب میکند و ما را وادار به عقبنشینی میکند. رفتار ما با بقیه اینطور نیست. پس چرا با خودمان اینگونه برخورد میکنیم؟
حتما میپرسید چطور این رفتار را کنار بگذارم؟ من هم به شما میگویم که دفعهی بعد که تیرتان به هدف نخورد، فرض کنید این احساس شکست به بهترین دوستتان یا همسر یا نامزدتان دست داده است. در این صورت به او چه میگفتید؟ دقیقا همان چیز را به خودتان بگویید.
چیزی بهنام «موفقیتهای کوچک» نداریم
همهی ما اهداف بزرگی داریم و وقتی به آنها رسیدیم، فکر میکنیم به موفقیت بزرگی دست یافتهایم. در چنین موقعیتهایی احساس غرور، خوشبختی و رضایت میکنیم. اما موفقیتهای کوچکِ دیگری که در این راه وجود دارند، چه؟ مثلا وقتی بدون اینکه در صف منتظر بمانید، سوار تاکسی شدید یا وقتی بلیت درجه یک هواپیما را مجانی بهدست آوردید یا در قرعهکشی بانک برنده شدید.
اینها هم موفقیتاند. یادتان باشد که چیزی به نام موفقیتهای کوچک یا بزرگ وجود ندارد. اینطور نیست که موفقیتی ارزش جشنگرفتن داشته باشد و آن یکی نداشته باشد.
هر موفقیتی که بهدست میآورید، مهم است. همهی موفقیتها بزرگاند و باید برای رسیدن به آنها جشن گرفت. اندازهی آنها هم مهم نیست. از موفقیتهای کوچک استقبال کنید تا ببینید چگونه هر روزِ زندگیتان به موفقیتی مداوم و بزرگ تبدیل میشود.
تنها زمانی رشد میکنید که حس راحتی نداشته باشید
قبلا گفتم که ذهن شما دوست دارد کارها را بهروش خودش انجام دهد. اما اگر یک دسته از چیزهای تکراری را همیشه انجام بدهید، در همان چیزها درجا خواهید زد. اگر میخواهید داشتههایتان را عوض کنید، طبعا باید از اساس، دنبال چیزهای دیگری بروید؛ بهقولمعروف: «آش با جاش!»
برای ایجاد تغییرات، باید از منطقهی امن خود بیرون بیایید. اگر از داشتههای کنونی زندگیتان کاملا راضی نیستید، خب دست به کار شوید و تغییری ایجاد کنید. بروید بیرون و خودتان را در موقعیتهایی قرار دهید که در آنها راحت نیستید. این تنها راه رشد و یادگیری است.
دفعهی بعد که دلتان شروع کرد به چنگزدن، با خودتان فکر کنید: «دارم یاد میگیرم. دارم به فرد بهتری تبدیل میشوم. دارم ثروتمندتر و موفقتر میشوم.» بهجای اینکه از راحتنبودن و معذببودن بترسید و با آن مبارزه کنید، در آغوشش بگیرید.
ذهن ثروتمند-زیاد برنامهریزی نکنید؛ فقط عمل کنید
بعضی اوقات خود را موفق «فرض» میکنیم: وقتی میخواهیم کاری بکنیم، برایش برنامهریزی میکنیم و در این کار هم افراط میکنیم، مثلا کاغذ بزرگی برمیداریم و آن را با برنامههای آیندهی خود سیاه میکنیم. اگر شما هم به این مشکل مبتلایید، راهحلی برایتان دارم. آمادهاید؟ اول شلیک، بعد نشانهگیری.
بله، این دقیقا برخلاف تمریناتی است که در میدان تیر سربازی به شما آموزش دادهاند. ما میگوییم اول آتش، بعد نشانهگیری. درواقع اشکال کار اینجاست که وقت خود را بیش ازحد صرف نشانهگیری میکنیم، آنقدر زیاد که اصلا ماشه را نمیچکانیم. اگر سربازی رفته باشید و روی خاکهای میدان تیر دراز کشیده باشید، میدانید که هرچه بیشتر نشانه بگیرید، دستتان هم بیشتر میلرزد. پس بهجای اینکه فکر و ذهن خود را درگیر این کنید که بزنید وسط هدف، تفنگ را سریع در دست بگیرید و یک نگاه تند و سریع هم به هدف بیندازید و بعد: آتش. اگر بخواهید از این دستورالعمل فراتر بروید و دقت بیشتری بهخرج بدهید، با شکست روبهرو خواهد شد.
نتیجه گیری
موفق بودن نیازمند نوعی ذهنیت خاص است. به دستآوردن ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری آسان است؛ فقط کافی است از افراد ثروتمند الگوبرداری کنید.
منبع : psychologyformarketers
کلمات کلیدی:
ادامهی این مقاله همراه باشید
تابهحال به این فکر کردهاید که فرق افراد ثروتمند با افراد فقیر در چیست؟ اگر این سؤال را از هر فردی با توانایی مالی بالا بپرسید، قطعا به شما خواهد گفت که فرقِ بین این دو دسته در ذهنیتشان است. تعجبآور است، نه؟ خیلی کم پیش میآید که فرد میلیونری به شما بگوید بهخاطر معاملهای عالی ثروتمند شده است یا همینطور که برای خودش در حال گشتوگذار بوده، ناگهان به یک سرمایهگذار بزرگ برخورد کرده است. بههرحال، آنچه اکثر افراد ثروتمند بهعنوان نقطهی قوتشان در راه بهدستآوردن مال و اموال به آن اشاره میکنند، یک چیز است: ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری.
حتما از خود می پرسید ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری دیگر چه صیغهای است. خوب است بدانید افراد ثروتمند در مهارت خیلی مهمی استاد شدهاند: ذهن خود را طوری پرورش دادهاند که برایشان کار میکند. اگر شما هم میخواهید ذهن ثروتمند و میلیاردری پیدا کنید، با ما در ادامهی این مقاله همراه باشید.
ذهن ما تنها یک هدف دارد و آن بقای ماست. به همین خاطر است که در راه محافظت از وضع موجود مبارزه میکند. برای ذهن، هرچه غیرعادی باشد، نوعی تهدید بهشمار میآید و در مواجهه با این تهدید، خود را به عقب میکشد و از شما محافظت میکند. محافظت در برابر تهدیدات، خیلی خوب است، اما مشکل اینجاست که ذهن شما با این کار باعث میشود فرصتهای جدیدِ آموختن و رشدکردن را از دست بدهید، یعنی دقیقا همان فرصتهایی که در راه ثروتمندشدن ضروریاند.
برای داشتن ذهن ثروتمند چه باید کرد؟ ما در این مقاله، از قول راب ریوپل (Rob Riopel) یکی از سخنگویان شرکت منابع موفقیت (Success Resources) و شاگرد تی.هارو اکر (T.Harv Ecker) نکاتی ارائه میکنیم. اگر تی.هارو اکر را نمیشناسید، سری به وبسایت او بزنید. او مؤلف کتاب رازهای ذهن ثروتمند است. این کتاب توانسته است رتبهی یکِ پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز را به خود اختصاص دهد.
بر آنچه میخواهید تمرکز کنید، نه آنچه نمیخواهید
آیا میدانستید وقتی به کسی تلفن میزنید، فرد پشت تلفن 6 ثانیهی اول سخنان شما را اصلا نمیشنود؟ یا وقتی وارد راهروِ فروشگاهی میشوید، اصلا حواستان به یک متر اول قفسهها نیست؟ حواس ما اینطور کار میکنند. ما برای اینکه خود را با شرایط تنظیم کنیم و متوجه بعضی چیزها شویم، به زمان نیاز داریم.
در این مورد بعدا صحبت میکنم. خب، شما بروید و از هر فرد ثروتمند و موفقی درمورد قدرت تفکر مثبت و تصویرپردازیهای مثبت سؤال کنید. او هم در جواب به شما خواهد گفت که باید درمورد خواستههایتان با خودتان شفاف و روراست باشید و سپس سعی کنید همهی آن چیزهایی را که میخواهید، بهسمت زندگی خود جذب کنید. اما این کار، قلق کوچکی دارد. وقتی این کار را انجام میدهید، باید به رؤیاهای خود بهشیوهی مثبت سروشکل دهید؛ اگر قاب و شکل رؤیاهایتان منفی باشد، دقیقا عکس چیزی را که میخواهید، بهسمت خود جذب خواهید کرد. چرا؟ برای اینکه «نکن» و «نمیشود» همان 6 ثانیهی اول مکالمهی تلفنی یا اولین متر از قفسههای فروشگاهاند. اصلا متوجه اینها نمیشویم.
پس اگر هدف شما این است که در مواقع بحران و هنگامی که شرکتها تعدیل نیرو میکنند، شغل خود را از دست ندهید، باید اینطور فکر کنید: «من میخواهم شغل خود را حفظ کنم»، نه اینطور: «من نمیخواهم شغل خود را از دست بدهم.» ازآنجاکه ذهن ما متوجه «نمیخواهمِ» اول جمله نمیشود، آرزوی شما اینطور ترجمه میشود: «من میخواهم شغلم را از دست بدهم» و دقیقا همین را جذب خواهید کرد.
از این استاد تقلید کنید. بله، دقیقا تقلید کنید. سعی نکنید چرخ را از اول اختراع کنید. خیلی از مواقع، پیش آمده که ما با خودمان فکر میکنیم: «آه، من بهتر از این یارو این کار را بلدم. من این کار را بهروش خودم انجام میدهم» و بعد هم آن کار را انجام میدهیم و… شکست میخوریم.
اگر برای موفقیت، یک دستورالعملِ ثابتشده وجود داشته باشد، آن کپی برداری و تقلید است! بله، شما دوست دارید کارها را مطابق روش خود انجام دهید، اما روش خود را بگذارید برای بعد، یعنی وقتی موفق شدید.
فعلا کسی را پیدا کنید که منبع الهام شما باشد. اگر او را پیدا کردید، با او ارتباط برقرار کنید. اگر هم پیدایَش نکردید، زندگینامهاش را بخوانید و از آموزشها، ویدئوها و مقالاتش پیروی کنید.
بسیاری مواقع ما به نفس خود اجازه میدهیم کنترل رفتارمان را در اختیار بگیرد، مثل وقتهایی که کسی به ما آسیب میرساند یا در برابر خواستهی ما «نه» میگوید و دست رد به سینهمان میزند. بعد از این مواقع، سعی میکنیم اعتماد به نفس خود را تقویت کنیم و حس غرور پیدا کنیم. مشکلی که این کار دارد، این است که آنچه نفس ما در چنین مواقعی میخواهد، بهندرت در بلندمدت به کارمان میآید.
فرض کنید کسی را پیدا کردهاید که میخواهید او را الگو قرار دهید. با هیجان و اعتماد به نفس نزد او میروید و از او میخواهید به شما راز و رمز موفقیت را آموزش دهد. او هم جواب منفی به شما میدهد، آنهم بدون هیچ توضیحی. فقط یک «نه»ی خشکوخالی میشنوید.
واکنشتان چه خواهد بود؟
«که اینطور، بله؟! بسیار خب. ولی بدجور پشیمان میشوی. خیلیها بهتر از تو هستند بدبخت. انگار نوبرش را آورده!»
بله، شما دارید با این ادبیات و لحن از نفس و عزت نفس خود محافظت میکنید. اما آیا این کار به شما کمکی هم میکند؟ این فرد که خیلی در زمینهی خود صاحب معلومات است، به هر دلیلی حاضر به تعلیم به شما نبوده است. حال چاره چیست؟ شما باید در واکنش به جواب منفی او، واقعیتی بسازید که درون آن هنوز هم قادر به آموختن از او باشید. بگذارید غرورتان اندکی آسیب ببیند؛ دنیا که به آخر نمیرسد. چیزهای مهمتر از غرورتان منتظر شما هستند، مثل خود شما و آیندهی موفق و درخشانتان.
آیا تا به حال به نحوهی حرفزدن خودتان با خودتان توجه کردهاید؟ با خودتان صادق باشید: اگر بهترین دوستتان همانطور با شما حرف بزند که شما با خودتان حرف میزنید، دوستیتان تمام خواهد شد! ما اغلب با خودمان بیادبانه حرف میزنیم. این کار انگیزهمان را سلب میکند و ما را وادار به عقبنشینی میکند. رفتار ما با بقیه اینطور نیست. پس چرا با خودمان اینگونه برخورد میکنیم؟
حتما میپرسید چطور این رفتار را کنار بگذارم؟ من هم به شما میگویم که دفعهی بعد که تیرتان به هدف نخورد، فرض کنید این احساس شکست به بهترین دوستتان یا همسر یا نامزدتان دست داده است. در این صورت به او چه میگفتید؟ دقیقا همان چیز را به خودتان بگویید.
چیزی بهنام «موفقیتهای کوچک» نداریم
همهی ما اهداف بزرگی داریم و وقتی به آنها رسیدیم، فکر میکنیم به موفقیت بزرگی دست یافتهایم. در چنین موقعیتهایی احساس غرور، خوشبختی و رضایت میکنیم. اما موفقیتهای کوچکِ دیگری که در این راه وجود دارند، چه؟ مثلا وقتی بدون اینکه در صف منتظر بمانید، سوار تاکسی شدید یا وقتی بلیت درجه یک هواپیما را مجانی بهدست آوردید یا در قرعهکشی بانک برنده شدید.
اینها هم موفقیتاند. یادتان باشد که چیزی به نام موفقیتهای کوچک یا بزرگ وجود ندارد. اینطور نیست که موفقیتی ارزش جشنگرفتن داشته باشد و آن یکی نداشته باشد.
هر موفقیتی که بهدست میآورید، مهم است. همهی موفقیتها بزرگاند و باید برای رسیدن به آنها جشن گرفت. اندازهی آنها هم مهم نیست. از موفقیتهای کوچک استقبال کنید تا ببینید چگونه هر روزِ زندگیتان به موفقیتی مداوم و بزرگ تبدیل میشود.
تنها زمانی رشد میکنید که حس راحتی نداشته باشید
قبلا گفتم که ذهن شما دوست دارد کارها را بهروش خودش انجام دهد. اما اگر یک دسته از چیزهای تکراری را همیشه انجام بدهید، در همان چیزها درجا خواهید زد. اگر میخواهید داشتههایتان را عوض کنید، طبعا باید از اساس، دنبال چیزهای دیگری بروید؛ بهقولمعروف: «آش با جاش!»
برای ایجاد تغییرات، باید از منطقهی امن خود بیرون بیایید. اگر از داشتههای کنونی زندگیتان کاملا راضی نیستید، خب دست به کار شوید و تغییری ایجاد کنید. بروید بیرون و خودتان را در موقعیتهایی قرار دهید که در آنها راحت نیستید. این تنها راه رشد و یادگیری است.
دفعهی بعد که دلتان شروع کرد به چنگزدن، با خودتان فکر کنید: «دارم یاد میگیرم. دارم به فرد بهتری تبدیل میشوم. دارم ثروتمندتر و موفقتر میشوم.» بهجای اینکه از راحتنبودن و معذببودن بترسید و با آن مبارزه کنید، در آغوشش بگیرید.
ذهن ثروتمند-زیاد برنامهریزی نکنید؛ فقط عمل کنید
بعضی اوقات خود را موفق «فرض» میکنیم: وقتی میخواهیم کاری بکنیم، برایش برنامهریزی میکنیم و در این کار هم افراط میکنیم، مثلا کاغذ بزرگی برمیداریم و آن را با برنامههای آیندهی خود سیاه میکنیم. اگر شما هم به این مشکل مبتلایید، راهحلی برایتان دارم. آمادهاید؟ اول شلیک، بعد نشانهگیری.
بله، این دقیقا برخلاف تمریناتی است که در میدان تیر سربازی به شما آموزش دادهاند. ما میگوییم اول آتش، بعد نشانهگیری. درواقع اشکال کار اینجاست که وقت خود را بیش ازحد صرف نشانهگیری میکنیم، آنقدر زیاد که اصلا ماشه را نمیچکانیم. اگر سربازی رفته باشید و روی خاکهای میدان تیر دراز کشیده باشید، میدانید که هرچه بیشتر نشانه بگیرید، دستتان هم بیشتر میلرزد. پس بهجای اینکه فکر و ذهن خود را درگیر این کنید که بزنید وسط هدف، تفنگ را سریع در دست بگیرید و یک نگاه تند و سریع هم به هدف بیندازید و بعد: آتش. اگر بخواهید از این دستورالعمل فراتر بروید و دقت بیشتری بهخرج بدهید، با شکست روبهرو خواهد شد.
نتیجه گیری
موفق بودن نیازمند نوعی ذهنیت خاص است. به دستآوردن ذهن ثروتمند و ذهنیت میلیاردری آسان است؛ فقط کافی است از افراد ثروتمند الگوبرداری کنید.
منبع : psychologyformarketers
کلمات کلیدی:
بههمراه دارد؟
حتما بخوانید:چطور می توانیم با فن بیان،تاثیرگذاری داشته باشیم؟
ضربالمثلهای معروف دربارهی پول کم نیستند؛ «پول را روی مرده بگذاری زنده میشود»، «پولش از پارو بالا میرود»، «پول مثل چرک کف دست است»، «پول علف خرس نیست»، «پولدار به کباب، بیپول به دود کباب». اینها و دهها ضربالمثل دیگر، نشاندهندهی جنبههای مثبت و منفی پول در زندگیما هستند. در این مقاله، چکیدهای از تحقیقاتِ انجامشده دربارهی جنبهی شادیآور پول و رابطهی آن با شخصیت افراد را بررسی میکنیم و به این پرسشها پاسخ میدهیم که اهمیت پول در زندگی چیست و با پول چگونه میتوان به شادی رسید؟
ایدهی ارتباطِ جداییناپذیر بین پول و شادی، میتواند تا اندازهای درست باشد. میزان شادیِ ثروتمندان نسبت به شادیِ فقرا بیشتر است، اما آیا پولِ بیشتر، لزوما شادی بیشتری را با خود بههمراه دارد؟ با توجه به رنگوبوی ضربالمثلهای قدیم و ظاهرِ زندگیِ ثروتمندان امروزی بهویژه در فضای مجازی، باید بگوییم بله! بیشتر ما تصور میکنیم پول بیشتر یعنی شادی بیشتر، اما اگر اهل تفکر و منطق باشید، این نوع شادی را زیر سؤال میبرید.
براساس تحقیقات، انسانهایی که به مادیات علاقه دارند، نهتنها شادتر از دیگران نیستند، بلکه به افسردگی گرایش دارند. این افراد دچار کمبود اعتماد به نفس هستند، روابطشان با دیگران ضعیف است و تمایل چندانی به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی ندارند. اینها عواقب واقعیِ تمایل به مادیات هستند.
حتما بخوانید: عاداتی که سبب تقویت رابطه خانواده و فرزند می شود
تحقیقات جدید نشان میدهد که خرج کردن پول میتواند شادیآور باشد، فقط به این شرط که «عاقلانه» پول خرج کنیم. بهعبارت دقیقتر، راههایی برای خرج کردن پول وجود دارد که واقعا سبب خوشحالی ما میشود. برای نمونه، پول خرج کردن برای «کسب تجربه» میتواند موجب شادی ما شود. اگر به مادیات علاقهی وسواسگونهای دارید و پول زیادی را صرفِ جمعآوری کلکسیونی از وسایل آشپزخانه میکنید، لزوما شادتر نمیشوید، اما اگر همان مقدار پول را خرج یک سفر هیجانانگیز یا تماشای تئاتر کنید، شادی واقعی را تجربه میکنید.
خرج کردن پول برای دیگران، راه دیگرِ شاد کردن خودمان است. فرصتهایی بیابید که به واسطهی آنها بتوانید اندکی از پولتان را برای دیگران خرج کنید، مثلا برای فرد نیازمندی غذا بخرید، به یک خیریه کمک کنید یا کرایهی تاکسی یک مسافر را حساب کنید.
روانشناسان اجتماعی مدتهاست که متقاعد شدهاند نمیتوان یک تئوری روانشناختی را به عموم افراد نسبت داد و صرفا بهخاطر شباهت موجود در نحوهی تفکر و تعامل با دنیای پیرامون، پیچیدگی و تنوع رفتار آنها را انکار کرد، بهویژه زمانی که از «شادی» صحبت میشود.
درست است که خرج کردن پول برای کسب تجربه، نسبت به خرج کردن پول برای مادیات، انسانها را شادتر میکند اما این گفته درمورد کسانی درست است که با میل و رغبت این هزینه را پرداخت میکنند. خرج کردن پول برای دیگران نیز زمانی شادیآور است که خوشحال کردن دیگران یا برطرف کردن نگرانیهای مادی آنها، جزو ارزشهای اخلاقی شما باشد. به بیان دیگر، زمانی با خرج کردنِ پول شادتر میشوید که آن را براساس شخصیت و ارزشهای خودتان خرج کنید.
براساس تحقیقاتی که به تازگی روی الگوهای خرید و سازگاری یا عدم سازگاری آنها با شخصیت افراد انجام شده است، این ایدهی اصلی شکل گرفت که افراد پولشان را متناسب با شخصیتشان خرج میکنند و هرچه پولی که خرج میکنند با نوع شخصیتشان تناسب بیشتری داشته باشد، شادی بیشتری را تجربه خواهند کرد.
محققان در مطالعات نخست خود سعی کردند با همکاری یک بانک، میزان و نوع خرید تعداد زیادی از افراد را شناسایی کنند. آنها با شمار زیادی از مشتریان یک بانکِ خاص تماس گرفتند و از آنها اجازه گرفتند که اولا خریدهای اخیر آنها را با دقت بررسی کنند و ثانیا از آنها خواستند پرسشنامهای کوتاه را که مربوط به شخصیتشناسی بود، پُر کنند و میزانِ رضایت از زندگی خود را نیز مشخص کنند.
حتما بخوانید: عادت روزانه ساده که شما را مذاکره کننده شگفت انگیز می کند
سیستم بانکی بهطور خودکار انواع خریدهای مشتریان را طبقهبندی کرد و محققان برای هر دستهی خاص از این طبقهبندی، یک نوع شخصیت را اختصاص دادند. شاید عجیب به نظر برسد اما روانشناسان حوزهی رفتار مصرف کننده، سالیان سال است که از «شخصیت محصولات» صحبت میکنند. برای مثال، در این تحقیق به تراکنشهایی که بیشازحد صرف رفتن به رستوران و خوشگذرانی شده بودند شخصیت «برونگرا» را نسبت دادند، به تراکنشهایی که صرف خرید کامپیوتر و ابزارهای حوزهی فناوری بودند شخصیت «وظیفهشناس» یا «باوجدان» و به تراکنشهایی که در راه کمک به خیریهها انجام شده بودند، شخصیت «سازگار» را نسبت دادند.
محققان از بین 625 نفر و 76863 تراکنش، عادتهای خرید افراد (با شخصیتهای متنوع) را بررسی کردند و دریافتند شخصیتی که به الگوی خرید افراد نسبت داده شده بود، با نتایج پرسشنامهی شخصیتشناسی بسیار سازگار بود. البته این سازگاری به هیچ وجه 100 درصد نیست. با وجود این، وقتی اعداد و ارقام را دقیقتر بررسی کنیم، درمییابیم که هرچه میزان سازگاریِ شخصیت یک فرد با مخارجِ او بیشتر باشد، شادی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
اهمیت پول در زندگی -پولتان را خرج کنید!
بهطورکلی، وقتی از رفاه و اهمیت پول در زندگی صحبت میشود، تعاریف علمی و گوناگونی از شادی مطرح میشود. پول داشتن بهتر از پول نداشتن است، اما داشتنِ پولِ بیشتر لزوما بهتر نیست. از طرف دیگر، خرج کردن پول برای دیگران بهتر از این است که منحصرا برای خودتان پول خرج کنید، اما این کار زمانی لذتبخش است که کمک به دیگران برای شما اهمیت داشته باشد و حتی خرج کردن پول برای خودتان هم زمانی شادیآور است که آن را درست و عاقلانه خرج کنید.
اگر به مطالعهای که محققان با دادههای بانکی انجام دادند دقت کرده باشید، حتما با سؤالاتی مواجه شدهاید. مسئلهی اصلی این است که دادهها کاملا بههم وابسته هستند. به عبارت دیگر، دادهها تنها حاکی از آن هستند که الگوهای مخارجِ وابسته به شخصیت، با میزان رفاه ارتباط دارند، اما اینکه کدامیک موجب دیگری شده است، مشخص نیست.
این فرضیه نیز وجود دارد که چون افراد شادتر، بهتر خودشان را میشناسند بنابراین پول خود را به روش هوشمندانهتری خرج میکنند، اما اگر این فرضیه نیز صحیح باشد باز نمیتوان دلیل شادی این افراد را توضیح داد. محققان برای پرداختن به این مسئله تحقیق دیگری انجام دادند و طی آن به افراد آموزش دادند به روشهای متنوعی پول خرج کنند تا تأثیر الگوهای متفاوت خرید بر میزان رفاه آنها سنجیده شود. در این تحقیق از درونگرایان و برونگرایان خواسته شد تا هرکدام پول خود را صرف خرید یک کتاب یا نوشیدنی کنند. برای درونگرایان، خرید کتاب، شادیآورتر از خرید نوشیدنی بود. این آزمایش نمونهی روشنی از تئوری سازگاریِ الگوی خرید با شخصیت افراد بود اما برای برونگرایان، هم خرید کتاب و هم خرید نوشیدنی به یک اندازه شادیآور بود و این با تئوری مذکور سازگار نیست. توضیح محققان این بود که برونگرایان در کل انسانهای شادتری هستند و این شادی به کاری که انجام میدهند، بستگی ندارد، اما این توضیح همچنان با تئوری موردنظر سازگار نیست. بهتر است برای اطمینان از این تئوری، منتظر شواهد بیشتری باشیم.
مسئلهی دیگر این است که همهی این موارد میتوانند به میزان پول افراد بستگی داشته باشند. به عبارت دیگر، نتایج فقط میتواند یک معنا داشته باشد: افرادی که برای خرید اجناس مورد علاقهشان پول دارند، شادتر هستند و برعکس، کسانی که برای خرید اجناس مورد علاقهشان پول کافی ندارند، بهاندازهی گروه اول شاد نیستند. این نکته شایان ذکر است که محققان درآمد کلی افراد را در تحقیقاتشان کنترل کردند (درآمد سالیانهی همهی افراد مورد بررسی، در یک بازهی ثابت قرار داشت)، اما باز هم آنها میزان درآمد افراد را بهعنوان توضیحدهندهی جایگزین برای یافتههایشان مطرح میکنند.
در هر صورت، ظاهرا اصلِ موضوع تحقیق این است که سبکِ زندگی ما باید با شخصیتمان سازگار باشد تا بتوانیم انسانهای شادتری باشیم. وقتی صحبت از مخارج میشود، بهتر است پول خود را به شیوهای که از نظر خودمان منطقی و با ارزشها، خصوصیات و گرایشهای ما سازگار است، خرج کنیم.
منبع : socialpsychonline
بیشتر افراد اعتقاد دارند که پول در زندگی نقش زیادی در سرنوشت انسان دارد ولی به طور دقیق، از نظر روان شناختی مورد توجه قرار نگرفته بود. نتایج تحقیقات جدید، نشان می دهد که پول حتی بر رابطه ی بین افراد، اثرات بدی دارد.
4,249 بازدیدمطالعه بیشتر ...کلمات کلیدی:
بههمراه دارد؟
حتما بخوانید:چطور می توانیم با فن بیان،تاثیرگذاری داشته باشیم؟
ضربالمثلهای معروف دربارهی پول کم نیستند؛ «پول را روی مرده بگذاری زنده میشود»، «پولش از پارو بالا میرود»، «پول مثل چرک کف دست است»، «پول علف خرس نیست»، «پولدار به کباب، بیپول به دود کباب». اینها و دهها ضربالمثل دیگر، نشاندهندهی جنبههای مثبت و منفی پول در زندگیما هستند. در این مقاله، چکیدهای از تحقیقاتِ انجامشده دربارهی جنبهی شادیآور پول و رابطهی آن با شخصیت افراد را بررسی میکنیم و به این پرسشها پاسخ میدهیم که اهمیت پول در زندگی چیست و با پول چگونه میتوان به شادی رسید؟
ایدهی ارتباطِ جداییناپذیر بین پول و شادی، میتواند تا اندازهای درست باشد. میزان شادیِ ثروتمندان نسبت به شادیِ فقرا بیشتر است، اما آیا پولِ بیشتر، لزوما شادی بیشتری را با خود بههمراه دارد؟ با توجه به رنگوبوی ضربالمثلهای قدیم و ظاهرِ زندگیِ ثروتمندان امروزی بهویژه در فضای مجازی، باید بگوییم بله! بیشتر ما تصور میکنیم پول بیشتر یعنی شادی بیشتر، اما اگر اهل تفکر و منطق باشید، این نوع شادی را زیر سؤال میبرید.
براساس تحقیقات، انسانهایی که به مادیات علاقه دارند، نهتنها شادتر از دیگران نیستند، بلکه به افسردگی گرایش دارند. این افراد دچار کمبود اعتماد به نفس هستند، روابطشان با دیگران ضعیف است و تمایل چندانی به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی ندارند. اینها عواقب واقعیِ تمایل به مادیات هستند.
حتما بخوانید: عاداتی که سبب تقویت رابطه خانواده و فرزند می شود
تحقیقات جدید نشان میدهد که خرج کردن پول میتواند شادیآور باشد، فقط به این شرط که «عاقلانه» پول خرج کنیم. بهعبارت دقیقتر، راههایی برای خرج کردن پول وجود دارد که واقعا سبب خوشحالی ما میشود. برای نمونه، پول خرج کردن برای «کسب تجربه» میتواند موجب شادی ما شود. اگر به مادیات علاقهی وسواسگونهای دارید و پول زیادی را صرفِ جمعآوری کلکسیونی از وسایل آشپزخانه میکنید، لزوما شادتر نمیشوید، اما اگر همان مقدار پول را خرج یک سفر هیجانانگیز یا تماشای تئاتر کنید، شادی واقعی را تجربه میکنید.
خرج کردن پول برای دیگران، راه دیگرِ شاد کردن خودمان است. فرصتهایی بیابید که به واسطهی آنها بتوانید اندکی از پولتان را برای دیگران خرج کنید، مثلا برای فرد نیازمندی غذا بخرید، به یک خیریه کمک کنید یا کرایهی تاکسی یک مسافر را حساب کنید.
روانشناسان اجتماعی مدتهاست که متقاعد شدهاند نمیتوان یک تئوری روانشناختی را به عموم افراد نسبت داد و صرفا بهخاطر شباهت موجود در نحوهی تفکر و تعامل با دنیای پیرامون، پیچیدگی و تنوع رفتار آنها را انکار کرد، بهویژه زمانی که از «شادی» صحبت میشود.
درست است که خرج کردن پول برای کسب تجربه، نسبت به خرج کردن پول برای مادیات، انسانها را شادتر میکند اما این گفته درمورد کسانی درست است که با میل و رغبت این هزینه را پرداخت میکنند. خرج کردن پول برای دیگران نیز زمانی شادیآور است که خوشحال کردن دیگران یا برطرف کردن نگرانیهای مادی آنها، جزو ارزشهای اخلاقی شما باشد. به بیان دیگر، زمانی با خرج کردنِ پول شادتر میشوید که آن را براساس شخصیت و ارزشهای خودتان خرج کنید.
براساس تحقیقاتی که به تازگی روی الگوهای خرید و سازگاری یا عدم سازگاری آنها با شخصیت افراد انجام شده است، این ایدهی اصلی شکل گرفت که افراد پولشان را متناسب با شخصیتشان خرج میکنند و هرچه پولی که خرج میکنند با نوع شخصیتشان تناسب بیشتری داشته باشد، شادی بیشتری را تجربه خواهند کرد.
محققان در مطالعات نخست خود سعی کردند با همکاری یک بانک، میزان و نوع خرید تعداد زیادی از افراد را شناسایی کنند. آنها با شمار زیادی از مشتریان یک بانکِ خاص تماس گرفتند و از آنها اجازه گرفتند که اولا خریدهای اخیر آنها را با دقت بررسی کنند و ثانیا از آنها خواستند پرسشنامهای کوتاه را که مربوط به شخصیتشناسی بود، پُر کنند و میزانِ رضایت از زندگی خود را نیز مشخص کنند.
حتما بخوانید: عادت روزانه ساده که شما را مذاکره کننده شگفت انگیز می کند
سیستم بانکی بهطور خودکار انواع خریدهای مشتریان را طبقهبندی کرد و محققان برای هر دستهی خاص از این طبقهبندی، یک نوع شخصیت را اختصاص دادند. شاید عجیب به نظر برسد اما روانشناسان حوزهی رفتار مصرف کننده، سالیان سال است که از «شخصیت محصولات» صحبت میکنند. برای مثال، در این تحقیق به تراکنشهایی که بیشازحد صرف رفتن به رستوران و خوشگذرانی شده بودند شخصیت «برونگرا» را نسبت دادند، به تراکنشهایی که صرف خرید کامپیوتر و ابزارهای حوزهی فناوری بودند شخصیت «وظیفهشناس» یا «باوجدان» و به تراکنشهایی که در راه کمک به خیریهها انجام شده بودند، شخصیت «سازگار» را نسبت دادند.
محققان از بین 625 نفر و 76863 تراکنش، عادتهای خرید افراد (با شخصیتهای متنوع) را بررسی کردند و دریافتند شخصیتی که به الگوی خرید افراد نسبت داده شده بود، با نتایج پرسشنامهی شخصیتشناسی بسیار سازگار بود. البته این سازگاری به هیچ وجه 100 درصد نیست. با وجود این، وقتی اعداد و ارقام را دقیقتر بررسی کنیم، درمییابیم که هرچه میزان سازگاریِ شخصیت یک فرد با مخارجِ او بیشتر باشد، شادی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
اهمیت پول در زندگی -پولتان را خرج کنید!
بهطورکلی، وقتی از رفاه و اهمیت پول در زندگی صحبت میشود، تعاریف علمی و گوناگونی از شادی مطرح میشود. پول داشتن بهتر از پول نداشتن است، اما داشتنِ پولِ بیشتر لزوما بهتر نیست. از طرف دیگر، خرج کردن پول برای دیگران بهتر از این است که منحصرا برای خودتان پول خرج کنید، اما این کار زمانی لذتبخش است که کمک به دیگران برای شما اهمیت داشته باشد و حتی خرج کردن پول برای خودتان هم زمانی شادیآور است که آن را درست و عاقلانه خرج کنید.
اگر به مطالعهای که محققان با دادههای بانکی انجام دادند دقت کرده باشید، حتما با سؤالاتی مواجه شدهاید. مسئلهی اصلی این است که دادهها کاملا بههم وابسته هستند. به عبارت دیگر، دادهها تنها حاکی از آن هستند که الگوهای مخارجِ وابسته به شخصیت، با میزان رفاه ارتباط دارند، اما اینکه کدامیک موجب دیگری شده است، مشخص نیست.
این فرضیه نیز وجود دارد که چون افراد شادتر، بهتر خودشان را میشناسند بنابراین پول خود را به روش هوشمندانهتری خرج میکنند، اما اگر این فرضیه نیز صحیح باشد باز نمیتوان دلیل شادی این افراد را توضیح داد. محققان برای پرداختن به این مسئله تحقیق دیگری انجام دادند و طی آن به افراد آموزش دادند به روشهای متنوعی پول خرج کنند تا تأثیر الگوهای متفاوت خرید بر میزان رفاه آنها سنجیده شود. در این تحقیق از درونگرایان و برونگرایان خواسته شد تا هرکدام پول خود را صرف خرید یک کتاب یا نوشیدنی کنند. برای درونگرایان، خرید کتاب، شادیآورتر از خرید نوشیدنی بود. این آزمایش نمونهی روشنی از تئوری سازگاریِ الگوی خرید با شخصیت افراد بود اما برای برونگرایان، هم خرید کتاب و هم خرید نوشیدنی به یک اندازه شادیآور بود و این با تئوری مذکور سازگار نیست. توضیح محققان این بود که برونگرایان در کل انسانهای شادتری هستند و این شادی به کاری که انجام میدهند، بستگی ندارد، اما این توضیح همچنان با تئوری موردنظر سازگار نیست. بهتر است برای اطمینان از این تئوری، منتظر شواهد بیشتری باشیم.
مسئلهی دیگر این است که همهی این موارد میتوانند به میزان پول افراد بستگی داشته باشند. به عبارت دیگر، نتایج فقط میتواند یک معنا داشته باشد: افرادی که برای خرید اجناس مورد علاقهشان پول دارند، شادتر هستند و برعکس، کسانی که برای خرید اجناس مورد علاقهشان پول کافی ندارند، بهاندازهی گروه اول شاد نیستند. این نکته شایان ذکر است که محققان درآمد کلی افراد را در تحقیقاتشان کنترل کردند (درآمد سالیانهی همهی افراد مورد بررسی، در یک بازهی ثابت قرار داشت)، اما باز هم آنها میزان درآمد افراد را بهعنوان توضیحدهندهی جایگزین برای یافتههایشان مطرح میکنند.
در هر صورت، ظاهرا اصلِ موضوع تحقیق این است که سبکِ زندگی ما باید با شخصیتمان سازگار باشد تا بتوانیم انسانهای شادتری باشیم. وقتی صحبت از مخارج میشود، بهتر است پول خود را به شیوهای که از نظر خودمان منطقی و با ارزشها، خصوصیات و گرایشهای ما سازگار است، خرج کنیم.
منبع : socialpsychonline
بیشتر افراد اعتقاد دارند که پول در زندگی نقش زیادی در سرنوشت انسان دارد ولی به طور دقیق، از نظر روان شناختی مورد توجه قرار نگرفته بود. نتایج تحقیقات جدید، نشان می دهد که پول حتی بر رابطه ی بین افراد، اثرات بدی دارد.
4,249 بازدیدمطالعه بیشتر ...کلمات کلیدی: