پیدا میکند
چه چیزی باعث موفقیت کارآفرین میشود؟ مطمئنا داشتن مهارتهای عالی در فناوری یا تخصص در حوزههای مهم در این موفقیت نقش دارد، اما اینها ویژگیهای کارآفرین موفق نیستند.
ویژگیهای اصلی کارآفرین موفق ، صفاتی مانند خلاقیت، توانایی پیشِرو در مواجهه با مشکلات و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز برای ایجاد گروههای فوقالعاده هستند.
اگر میخواهید کسبوکاری را شروع کنید، باید مهارتهای خاصی را که زیربنای این ویژگیها هستند، بیاموزید. اگر عهدهدار سِمتی هستید که در آن مسئول توسعه کسب و کار هستید یا از شما انتظار میرود که در کل «کارها را پیش ببرید»، توسعه مهارت های کارآفرینی اهمیت پیدا میکند.
در این مقاله نگاهی به مهارتهای مورد نیازِ کارآفرین موفق میاندازیم و منابع لازم برای توسعهی ویژگیهای مورد نیاز را برای رسیدن به موفقیت، بررسی میکنیم.
برخی کارشناسان، کارآفرینان را افرادی میدانند که حاضر به پذیرش خطراتی هستند که سایر افراد از آن دوری میکنند. سایرین آنها را افرادی میدانند کهکسب و کارهای موفق را راهاندازی میکنند.
با توجه به تعریف اول، کارآفرینی لزوما به معنای شروع کسب و کاری شخصی نیست. بیشتر افرادی که برای خودشان کار نمیکنند هم در سازمانشان به عنوان کارآفرین شناخته میشوند.
صرف نظر از تعریفی که از «کارآفرین» دارید، یک موضوع قطعی وجود دارد و آن هم اینکه تبدیل شدن به کارآفرین موفق، آسان نیست.
پس چگونه شخصی از فرصتی بهرهبرداری موفقیتآمیز میکند، در حالی که شخص دیگری، به همان اندازه آگاه، قادر به انجام آن نیست؟ آیا کارآفرینان از ساختار ژنتیکی متفاوتی برخوردار هستند؟ یا با دیدگاه متفاوتی فعالیت میکنند که به نحوی تصمیمگیریهایشان را جهت میبخشد؟
اگر چه بسیاری از محققان این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند، اما هیچ پاسخ قطعیای وجود ندارد. چیزی که میدانیم، این است که به نظر میرسد کارآفرینان موفق دارای صفات مشترکی هستند.
این صفات را به چهار دسته طبقهبندی کردهایم:
ویژگیهای شخصی
مهارتهای بین فردی
مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقانه
مهارتهای عملی
حال هر دسته را با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم و برخی از پرسشهای ضروری در مسیر تبدیل شدن به کارآفرین موفق را مطرح میکنیم.
ابتدا ویژگیها، ارزشها و باورهای شخصیتان را بررسی کنید. آیا از طرز فکر کارآفرین موفق برخوردار هستید؟
خوشبینی: آیا متفکر خوشبینی هستید؟ خوشبینی واقعا یک دارایی است و در مراحل دشواری که بسیاری از کارآفرینها در مسیر یافتن مدل کسب و کار مناسب خود با آنها مواجه میشوند، کمکتان میکند.
چشمانداز: آیا میتوانید جاهایی را که نیاز به بهبود دارند، تشخیص دهید؟ آیا میتوانید آن «تصویر بزرگ» را سریعا درک کنید و به دیگران هم توضیح دهید؟ آیا میتوانید چشمانداز قانعکنندهای از آینده ایجاد کنید و بعد هم الهامبخش دیگران باشید تا با این چشمانداز مشارکت کنند؟
ابتکار عمل: آیا ابتکار عمل دارید و میتوانید به طور غریزی شروع به حل مسئله یا اجرای پروژههای پیشرفت کسبوکار کنید؟
تمایل به کنترل: آیا از مسئول بودن و تصمیمگیری لذت میبرید؟ آیا انگیزهی مدیریت دیگران را دارید؟
انگیزه و پشتکار: آیا دارای خودانگیزش و انرژی بسیار هستید؟ و آیا آماده هستید که برای مدتی بسیار طولانی کار کنید تا به اهداف خود جامهی عمل بپوشانید؟
تحمل ریسک: آیا وقتی حقایق غیرقطعی هستند، میتوانید ریسکها را بپذیرید و تصمیم بگیرید؟
انعطافپذیری: آیا طوری انعطافپذیر هستید که وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، بتوانید تصمیم بگیرید؟ و آیا از اشتباهات و شکستهایتان کسب تجربه و رشد میکنید؟
برخی افراد در این زمینه از دیگران بااستعدادتر هستند، اما خوشبختانه شما هم میتوانید این مهارتها را بیاموزید و تقویتشان کنید. انواع مهارتهای بین فردی مورد نیاز شما عبارتند از:
مدیریت و انگیزه: آیا میتوانید دیگران را هدایت کنید و به آنها انگیزه بدهید تا از شما پیروی و چشماندازتان را دنبال کنند؟ آیا قادر به تفویض اختیار به سایرین هستید؟ شما به عنوان کارآفرین موفق باید به دیگران متکی باشید تا به موقعیتی فراتر از مراحل اولیه در کسبوکارتان دست یابید؛ هر چه باشد، کارهای بسیار زیادی بر عهدهی شماست!
مهارتهای ارتباطی: آیا با همهی انواع ارتباطات سازگار هستید؟ برای عرضهی چشمانداز آیندهتان به سرمایهگذاران، مشتریان بالقوه و اعضای گروه، باید بتوانید به خوبی ارتباط برقرار کنید.
گوش دادن: آیا به آنچه دیگران به شما میگویند گوش میدهید؟ توانایی شما در گوش دادن میتواند باعث تبدیل شدن یا نشدنتان به کارآفرین شود. اطمینان حاصل کنید که در گوش دادن فعالانه و گوش دادن همدلانه مهارت دارید.
روابط شخصی: آیا شما دارای هوش هیجانی هستید؟ هر چقدر هوش هیجانیتان بالاتر باشد، کار با دیگران برایتان آسانتر خواهد بود. خبر خوب این است که میتوانید هوش هیجانیتان را تقویت کنید!
مذاکره: آیا مذاکرهکنندهی خوبی هستید؟ نه تنها باید در مورد قیمتهای رقابتی مذاکره کنید، بلکه باید بتوانید اختلافات بین افراد را به شیوهی مثبتی که برای هر دو طرف سودمند باشد، حل و فصل کنید.
اخلاق: آیا با افراد بر اساس احترام، اخلاقمداری، انصاف و صداقت برخورد میکنید؟ آیا میتوانید به روش رهبری اخلاقی عمل کنید؟ در صورتی که با افراد، کارکنان، مشتریان و یا تامینکنندگان به صورت ناشایستی برخورد داشته باشید، ایجاد گروه خوشحال و متعهد دشوار خواهد شد.
شما به عنوان کارآفرین موفق نیازمند مطرح ساختن ایدههای جدید و ارائهی تصمیمات خوب در مورد فرصتها و پروژههای بالقوه هستید.
بسیاری از مردم تصور میکنند آدم یا خلاق به دنیا میآید، یا اینکه خلاقیت ندارد. اما خلاقیت مهارتی است که میتوانید با صرف زمان و تلاش، آن را تقویت کنید.
تفکر خلاق: آیا میتوانید وضعیت را از چشماندازهای مختلف ببینید و ایدههای درجه یکی مطرح کنید؟ (ابزارهای خلاقیت بسیاری وجود دارند که در تحقق این امر کمکتان خواهند کرد.)
حل مسئله: تا چه حد در ارائهی راهحلهای مناسب برای مسائلی که با آنها مواجه میشوید مهارت دارید؟ ابزارهایی مانند تجزیه و تحلیل علت و معلول، تکنیک 5 چرا و CATWOE تنها برخی از ابزارهای حل مسئله هستند که باید با آنها آشنا باشید.
تشخیص فرصتها: آیا میتوانید در موقعیتهای گوناگون، فرصتها را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید وجود یک روند را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید طرحی ایجاد کنید تا از فرصتهایی که شناسایی کردید بهره ببرید؟
به مهارتهای عملی و دانش مورد نیاز برای تولید مو?ثر کالا یا خدمات و مدیریت شرکت نیاز دارید.
تعیین هدف: آیا به طور منظم هدف تعیین میکنید، طرحی برای دستیابی به آنها تنظیم میکنید و سپس آن طرح را اجرا مینمایید؟
برنامهریزی و سازماندهی: آیا استعداد، مهارت و توانایی لازم را برای رسیدن به اهدافتان دارید؟ آیا میتوانید افراد را به صورت کارآمد و مو?ثر برای دستیابی به این اهداف هماهنگ کنید؟ (در اینجا، مهارت های مو?ثر مدیریت پروژه مهم هستند، زیرا مهارتهای سازمانی پایه و اصلی هستند.) و آیا میدانید که چگونه طرح کسب و کار منسجم و سنجیده، از جمله توسعه و یادگیری از طریق پیشبینیهای مالی مناسب را گسترش دهید؟
تصمیمگیری: چقدر در تصمیمگیری مهارت دارید؟ آیا آنها را بر مبنای اطلاعات مرتبط و با سنجش عواقب احتمالی اتخاذ میکنید؟ و آیا به تصمیمات خود اطمینان دارید؟
در هنگام شروع یا راهاندازی کسبوکار، نیاز به دانش در حوزههای مختلف دارید. برای مثال:
دانش عمومی کسبوکار: آیا در مورد حوزههای اصلی عملیاتی کسبوکار (فروش، بازاریابی، امور مالی و عملیاتی) از دانش عمومی مناسبی برخوردار هستید و آیا میتوانید با درجهی مناسبی از صلاحیت در این زمینهها فعالیت کنید یا دیگران را مدیریت نمایید؟
دانش کارآفرینی: آیا میدانید کارآفرینان چگونه سرمایهی خود را افزایش میدهند؟ و آیا از مقدار تجربه و کار سختی که برای یافتن مدل کسبوکار مو?ثر لازم است، آگاه هستید.
دانش خاصِ محیط بازار: آیا در مورد بازاری که میخواهید واردش شوید آگاهی دارید؟ و از فعالیتهایی که برای عرضهی محصول یا خدماتتان به بازار باید انجام دهید آگاه هستید؟
دانش تخصصی کسبوکار: آیا از فعالیتهای مورد نیاز برای موفقیت این نوع کسبوکار آگاه هستید؟ و آیا ویژگیهای کسبوکاری را که میخواهید راهاندازی کنید، میشناسید؟ (در اینجا غالبا فعالیتِ کوتاهمدت در کسبوکارهای مشابه مفید است)
میتوانید از افرادی که در پروژههای مشابه به پروژهای که در حال فکر کردن به آن هستید کار کردهاند هم بیاموزید یا یک منتور (راهنما) بیابید؛ شخص دیگری که قبل از شما این کار را انجام داده و مایل است راهنماییتان کند.
توصیه راه اندازی کسب و کار :
اگر میخواهید با کار برای سازمانی دیگر اطلاعات بیشتری در مورد سرمایهگذاری خاصی کسب کنید، از شروط غیررقابتی در قرارداد استخدامیتان آگاه باشید. در برخی از حوزههای قضایی، این بندها میتوانند بسیار محدودکننده باشند. مسلما نمیخواهید پروژههای آتی خود را با نقض حقوق کارآفرین یا سازمان دیگری به خطر بیندازید.
آیا راهاندازی کسبوکار برای شما مناسب است؟
با استفاده از این اطلاعات، مهارتهای خود را در هر یک از این حوزهها ارزیابی کنید. هر چقدر بیشتر برای ایجاد مهارتهایتان کوشش کنید، احتمالا موفقتر خواهید بود.
با اینحال، بسیاری از صاحبان موفق کسب و کارها، با ریسک میانهای ندارند و ناراحتشان میکند یا با همکاران و مشتریانشان سر ناسازگاری دارند و این درحالی است که افرادی با دانش کمتری نسبت به کسبوکار، به سادگی استعدادهایی را که برای موفقیت نیاز دارند، استخدام میکنند.
هرچند ممکن است که بدون برخی از این مهارتها موفق شوید، اما هر چقدر فاقد این مهارتها باشید، احتمال مواجهه با شکست بیشتر خواهد شد.
شاید هنگام تجزیه و تحلیلتان احساس کنید که آمادهی سرمایهگذاری هستید. در مقابل شاید تصمیم بگیرید منتظر بمانید و مهارتهایتان را بیشتر توسعه دهید. شاید حتی متوجه شوید که کارآفرینی کار شما نیست.
هر انتخابی که میکنید، مطمئن شوید که درست است، چرا که راهاندازیِ کسبوکار، از عهدهی همه بر نمیآید.
منبع : https://keramatzade.com/Business-startup-laws-that-the-entrepreneur-will-succeed
کلمات کلیدی:
پیدا میکند
چه چیزی باعث موفقیت کارآفرین میشود؟ مطمئنا داشتن مهارتهای عالی در فناوری یا تخصص در حوزههای مهم در این موفقیت نقش دارد، اما اینها ویژگیهای کارآفرین موفق نیستند.
ویژگیهای اصلی کارآفرین موفق ، صفاتی مانند خلاقیت، توانایی پیشِرو در مواجهه با مشکلات و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز برای ایجاد گروههای فوقالعاده هستند.
اگر میخواهید کسبوکاری را شروع کنید، باید مهارتهای خاصی را که زیربنای این ویژگیها هستند، بیاموزید. اگر عهدهدار سِمتی هستید که در آن مسئول توسعه کسب و کار هستید یا از شما انتظار میرود که در کل «کارها را پیش ببرید»، توسعه مهارت های کارآفرینی اهمیت پیدا میکند.
در این مقاله نگاهی به مهارتهای مورد نیازِ کارآفرین موفق میاندازیم و منابع لازم برای توسعهی ویژگیهای مورد نیاز را برای رسیدن به موفقیت، بررسی میکنیم.
برخی کارشناسان، کارآفرینان را افرادی میدانند که حاضر به پذیرش خطراتی هستند که سایر افراد از آن دوری میکنند. سایرین آنها را افرادی میدانند کهکسب و کارهای موفق را راهاندازی میکنند.
با توجه به تعریف اول، کارآفرینی لزوما به معنای شروع کسب و کاری شخصی نیست. بیشتر افرادی که برای خودشان کار نمیکنند هم در سازمانشان به عنوان کارآفرین شناخته میشوند.
صرف نظر از تعریفی که از «کارآفرین» دارید، یک موضوع قطعی وجود دارد و آن هم اینکه تبدیل شدن به کارآفرین موفق، آسان نیست.
پس چگونه شخصی از فرصتی بهرهبرداری موفقیتآمیز میکند، در حالی که شخص دیگری، به همان اندازه آگاه، قادر به انجام آن نیست؟ آیا کارآفرینان از ساختار ژنتیکی متفاوتی برخوردار هستند؟ یا با دیدگاه متفاوتی فعالیت میکنند که به نحوی تصمیمگیریهایشان را جهت میبخشد؟
اگر چه بسیاری از محققان این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند، اما هیچ پاسخ قطعیای وجود ندارد. چیزی که میدانیم، این است که به نظر میرسد کارآفرینان موفق دارای صفات مشترکی هستند.
این صفات را به چهار دسته طبقهبندی کردهایم:
ویژگیهای شخصی
مهارتهای بین فردی
مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقانه
مهارتهای عملی
حال هر دسته را با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم و برخی از پرسشهای ضروری در مسیر تبدیل شدن به کارآفرین موفق را مطرح میکنیم.
ابتدا ویژگیها، ارزشها و باورهای شخصیتان را بررسی کنید. آیا از طرز فکر کارآفرین موفق برخوردار هستید؟
خوشبینی: آیا متفکر خوشبینی هستید؟ خوشبینی واقعا یک دارایی است و در مراحل دشواری که بسیاری از کارآفرینها در مسیر یافتن مدل کسب و کار مناسب خود با آنها مواجه میشوند، کمکتان میکند.
چشمانداز: آیا میتوانید جاهایی را که نیاز به بهبود دارند، تشخیص دهید؟ آیا میتوانید آن «تصویر بزرگ» را سریعا درک کنید و به دیگران هم توضیح دهید؟ آیا میتوانید چشمانداز قانعکنندهای از آینده ایجاد کنید و بعد هم الهامبخش دیگران باشید تا با این چشمانداز مشارکت کنند؟
ابتکار عمل: آیا ابتکار عمل دارید و میتوانید به طور غریزی شروع به حل مسئله یا اجرای پروژههای پیشرفت کسبوکار کنید؟
تمایل به کنترل: آیا از مسئول بودن و تصمیمگیری لذت میبرید؟ آیا انگیزهی مدیریت دیگران را دارید؟
انگیزه و پشتکار: آیا دارای خودانگیزش و انرژی بسیار هستید؟ و آیا آماده هستید که برای مدتی بسیار طولانی کار کنید تا به اهداف خود جامهی عمل بپوشانید؟
تحمل ریسک: آیا وقتی حقایق غیرقطعی هستند، میتوانید ریسکها را بپذیرید و تصمیم بگیرید؟
انعطافپذیری: آیا طوری انعطافپذیر هستید که وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، بتوانید تصمیم بگیرید؟ و آیا از اشتباهات و شکستهایتان کسب تجربه و رشد میکنید؟
برخی افراد در این زمینه از دیگران بااستعدادتر هستند، اما خوشبختانه شما هم میتوانید این مهارتها را بیاموزید و تقویتشان کنید. انواع مهارتهای بین فردی مورد نیاز شما عبارتند از:
مدیریت و انگیزه: آیا میتوانید دیگران را هدایت کنید و به آنها انگیزه بدهید تا از شما پیروی و چشماندازتان را دنبال کنند؟ آیا قادر به تفویض اختیار به سایرین هستید؟ شما به عنوان کارآفرین موفق باید به دیگران متکی باشید تا به موقعیتی فراتر از مراحل اولیه در کسبوکارتان دست یابید؛ هر چه باشد، کارهای بسیار زیادی بر عهدهی شماست!
مهارتهای ارتباطی: آیا با همهی انواع ارتباطات سازگار هستید؟ برای عرضهی چشمانداز آیندهتان به سرمایهگذاران، مشتریان بالقوه و اعضای گروه، باید بتوانید به خوبی ارتباط برقرار کنید.
گوش دادن: آیا به آنچه دیگران به شما میگویند گوش میدهید؟ توانایی شما در گوش دادن میتواند باعث تبدیل شدن یا نشدنتان به کارآفرین شود. اطمینان حاصل کنید که در گوش دادن فعالانه و گوش دادن همدلانه مهارت دارید.
روابط شخصی: آیا شما دارای هوش هیجانی هستید؟ هر چقدر هوش هیجانیتان بالاتر باشد، کار با دیگران برایتان آسانتر خواهد بود. خبر خوب این است که میتوانید هوش هیجانیتان را تقویت کنید!
مذاکره: آیا مذاکرهکنندهی خوبی هستید؟ نه تنها باید در مورد قیمتهای رقابتی مذاکره کنید، بلکه باید بتوانید اختلافات بین افراد را به شیوهی مثبتی که برای هر دو طرف سودمند باشد، حل و فصل کنید.
اخلاق: آیا با افراد بر اساس احترام، اخلاقمداری، انصاف و صداقت برخورد میکنید؟ آیا میتوانید به روش رهبری اخلاقی عمل کنید؟ در صورتی که با افراد، کارکنان، مشتریان و یا تامینکنندگان به صورت ناشایستی برخورد داشته باشید، ایجاد گروه خوشحال و متعهد دشوار خواهد شد.
شما به عنوان کارآفرین موفق نیازمند مطرح ساختن ایدههای جدید و ارائهی تصمیمات خوب در مورد فرصتها و پروژههای بالقوه هستید.
بسیاری از مردم تصور میکنند آدم یا خلاق به دنیا میآید، یا اینکه خلاقیت ندارد. اما خلاقیت مهارتی است که میتوانید با صرف زمان و تلاش، آن را تقویت کنید.
تفکر خلاق: آیا میتوانید وضعیت را از چشماندازهای مختلف ببینید و ایدههای درجه یکی مطرح کنید؟ (ابزارهای خلاقیت بسیاری وجود دارند که در تحقق این امر کمکتان خواهند کرد.)
حل مسئله: تا چه حد در ارائهی راهحلهای مناسب برای مسائلی که با آنها مواجه میشوید مهارت دارید؟ ابزارهایی مانند تجزیه و تحلیل علت و معلول، تکنیک 5 چرا و CATWOE تنها برخی از ابزارهای حل مسئله هستند که باید با آنها آشنا باشید.
تشخیص فرصتها: آیا میتوانید در موقعیتهای گوناگون، فرصتها را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید وجود یک روند را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید طرحی ایجاد کنید تا از فرصتهایی که شناسایی کردید بهره ببرید؟
به مهارتهای عملی و دانش مورد نیاز برای تولید مو?ثر کالا یا خدمات و مدیریت شرکت نیاز دارید.
تعیین هدف: آیا به طور منظم هدف تعیین میکنید، طرحی برای دستیابی به آنها تنظیم میکنید و سپس آن طرح را اجرا مینمایید؟
برنامهریزی و سازماندهی: آیا استعداد، مهارت و توانایی لازم را برای رسیدن به اهدافتان دارید؟ آیا میتوانید افراد را به صورت کارآمد و مو?ثر برای دستیابی به این اهداف هماهنگ کنید؟ (در اینجا، مهارت های مو?ثر مدیریت پروژه مهم هستند، زیرا مهارتهای سازمانی پایه و اصلی هستند.) و آیا میدانید که چگونه طرح کسب و کار منسجم و سنجیده، از جمله توسعه و یادگیری از طریق پیشبینیهای مالی مناسب را گسترش دهید؟
تصمیمگیری: چقدر در تصمیمگیری مهارت دارید؟ آیا آنها را بر مبنای اطلاعات مرتبط و با سنجش عواقب احتمالی اتخاذ میکنید؟ و آیا به تصمیمات خود اطمینان دارید؟
در هنگام شروع یا راهاندازی کسبوکار، نیاز به دانش در حوزههای مختلف دارید. برای مثال:
دانش عمومی کسبوکار: آیا در مورد حوزههای اصلی عملیاتی کسبوکار (فروش، بازاریابی، امور مالی و عملیاتی) از دانش عمومی مناسبی برخوردار هستید و آیا میتوانید با درجهی مناسبی از صلاحیت در این زمینهها فعالیت کنید یا دیگران را مدیریت نمایید؟
دانش کارآفرینی: آیا میدانید کارآفرینان چگونه سرمایهی خود را افزایش میدهند؟ و آیا از مقدار تجربه و کار سختی که برای یافتن مدل کسبوکار مو?ثر لازم است، آگاه هستید.
دانش خاصِ محیط بازار: آیا در مورد بازاری که میخواهید واردش شوید آگاهی دارید؟ و از فعالیتهایی که برای عرضهی محصول یا خدماتتان به بازار باید انجام دهید آگاه هستید؟
دانش تخصصی کسبوکار: آیا از فعالیتهای مورد نیاز برای موفقیت این نوع کسبوکار آگاه هستید؟ و آیا ویژگیهای کسبوکاری را که میخواهید راهاندازی کنید، میشناسید؟ (در اینجا غالبا فعالیتِ کوتاهمدت در کسبوکارهای مشابه مفید است)
میتوانید از افرادی که در پروژههای مشابه به پروژهای که در حال فکر کردن به آن هستید کار کردهاند هم بیاموزید یا یک منتور (راهنما) بیابید؛ شخص دیگری که قبل از شما این کار را انجام داده و مایل است راهنماییتان کند.
توصیه راه اندازی کسب و کار :
اگر میخواهید با کار برای سازمانی دیگر اطلاعات بیشتری در مورد سرمایهگذاری خاصی کسب کنید، از شروط غیررقابتی در قرارداد استخدامیتان آگاه باشید. در برخی از حوزههای قضایی، این بندها میتوانند بسیار محدودکننده باشند. مسلما نمیخواهید پروژههای آتی خود را با نقض حقوق کارآفرین یا سازمان دیگری به خطر بیندازید.
آیا راهاندازی کسبوکار برای شما مناسب است؟
با استفاده از این اطلاعات، مهارتهای خود را در هر یک از این حوزهها ارزیابی کنید. هر چقدر بیشتر برای ایجاد مهارتهایتان کوشش کنید، احتمالا موفقتر خواهید بود.
با اینحال، بسیاری از صاحبان موفق کسب و کارها، با ریسک میانهای ندارند و ناراحتشان میکند یا با همکاران و مشتریانشان سر ناسازگاری دارند و این درحالی است که افرادی با دانش کمتری نسبت به کسبوکار، به سادگی استعدادهایی را که برای موفقیت نیاز دارند، استخدام میکنند.
هرچند ممکن است که بدون برخی از این مهارتها موفق شوید، اما هر چقدر فاقد این مهارتها باشید، احتمال مواجهه با شکست بیشتر خواهد شد.
شاید هنگام تجزیه و تحلیلتان احساس کنید که آمادهی سرمایهگذاری هستید. در مقابل شاید تصمیم بگیرید منتظر بمانید و مهارتهایتان را بیشتر توسعه دهید. شاید حتی متوجه شوید که کارآفرینی کار شما نیست.
هر انتخابی که میکنید، مطمئن شوید که درست است، چرا که راهاندازیِ کسبوکار، از عهدهی همه بر نمیآید.
منبع : https://keramatzade.com/Business-startup-laws-that-the-entrepreneur-will-succeed
کلمات کلیدی:
پیدا میکند
چه چیزی باعث موفقیت کارآفرین میشود؟ مطمئنا داشتن مهارتهای عالی در فناوری یا تخصص در حوزههای مهم در این موفقیت نقش دارد، اما اینها ویژگیهای کارآفرین موفق نیستند.
ویژگیهای اصلی کارآفرین موفق ، صفاتی مانند خلاقیت، توانایی پیشِرو در مواجهه با مشکلات و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز برای ایجاد گروههای فوقالعاده هستند.
اگر میخواهید کسبوکاری را شروع کنید، باید مهارتهای خاصی را که زیربنای این ویژگیها هستند، بیاموزید. اگر عهدهدار سِمتی هستید که در آن مسئول توسعه کسب و کار هستید یا از شما انتظار میرود که در کل «کارها را پیش ببرید»، توسعه مهارت های کارآفرینی اهمیت پیدا میکند.
در این مقاله نگاهی به مهارتهای مورد نیازِ کارآفرین موفق میاندازیم و منابع لازم برای توسعهی ویژگیهای مورد نیاز را برای رسیدن به موفقیت، بررسی میکنیم.
برخی کارشناسان، کارآفرینان را افرادی میدانند که حاضر به پذیرش خطراتی هستند که سایر افراد از آن دوری میکنند. سایرین آنها را افرادی میدانند کهکسب و کارهای موفق را راهاندازی میکنند.
با توجه به تعریف اول، کارآفرینی لزوما به معنای شروع کسب و کاری شخصی نیست. بیشتر افرادی که برای خودشان کار نمیکنند هم در سازمانشان به عنوان کارآفرین شناخته میشوند.
صرف نظر از تعریفی که از «کارآفرین» دارید، یک موضوع قطعی وجود دارد و آن هم اینکه تبدیل شدن به کارآفرین موفق، آسان نیست.
پس چگونه شخصی از فرصتی بهرهبرداری موفقیتآمیز میکند، در حالی که شخص دیگری، به همان اندازه آگاه، قادر به انجام آن نیست؟ آیا کارآفرینان از ساختار ژنتیکی متفاوتی برخوردار هستند؟ یا با دیدگاه متفاوتی فعالیت میکنند که به نحوی تصمیمگیریهایشان را جهت میبخشد؟
اگر چه بسیاری از محققان این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند، اما هیچ پاسخ قطعیای وجود ندارد. چیزی که میدانیم، این است که به نظر میرسد کارآفرینان موفق دارای صفات مشترکی هستند.
این صفات را به چهار دسته طبقهبندی کردهایم:
ویژگیهای شخصی
مهارتهای بین فردی
مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقانه
مهارتهای عملی
حال هر دسته را با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم و برخی از پرسشهای ضروری در مسیر تبدیل شدن به کارآفرین موفق را مطرح میکنیم.
ابتدا ویژگیها، ارزشها و باورهای شخصیتان را بررسی کنید. آیا از طرز فکر کارآفرین موفق برخوردار هستید؟
خوشبینی: آیا متفکر خوشبینی هستید؟ خوشبینی واقعا یک دارایی است و در مراحل دشواری که بسیاری از کارآفرینها در مسیر یافتن مدل کسب و کار مناسب خود با آنها مواجه میشوند، کمکتان میکند.
چشمانداز: آیا میتوانید جاهایی را که نیاز به بهبود دارند، تشخیص دهید؟ آیا میتوانید آن «تصویر بزرگ» را سریعا درک کنید و به دیگران هم توضیح دهید؟ آیا میتوانید چشمانداز قانعکنندهای از آینده ایجاد کنید و بعد هم الهامبخش دیگران باشید تا با این چشمانداز مشارکت کنند؟
ابتکار عمل: آیا ابتکار عمل دارید و میتوانید به طور غریزی شروع به حل مسئله یا اجرای پروژههای پیشرفت کسبوکار کنید؟
تمایل به کنترل: آیا از مسئول بودن و تصمیمگیری لذت میبرید؟ آیا انگیزهی مدیریت دیگران را دارید؟
انگیزه و پشتکار: آیا دارای خودانگیزش و انرژی بسیار هستید؟ و آیا آماده هستید که برای مدتی بسیار طولانی کار کنید تا به اهداف خود جامهی عمل بپوشانید؟
تحمل ریسک: آیا وقتی حقایق غیرقطعی هستند، میتوانید ریسکها را بپذیرید و تصمیم بگیرید؟
انعطافپذیری: آیا طوری انعطافپذیر هستید که وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود، بتوانید تصمیم بگیرید؟ و آیا از اشتباهات و شکستهایتان کسب تجربه و رشد میکنید؟
برخی افراد در این زمینه از دیگران بااستعدادتر هستند، اما خوشبختانه شما هم میتوانید این مهارتها را بیاموزید و تقویتشان کنید. انواع مهارتهای بین فردی مورد نیاز شما عبارتند از:
مدیریت و انگیزه: آیا میتوانید دیگران را هدایت کنید و به آنها انگیزه بدهید تا از شما پیروی و چشماندازتان را دنبال کنند؟ آیا قادر به تفویض اختیار به سایرین هستید؟ شما به عنوان کارآفرین موفق باید به دیگران متکی باشید تا به موقعیتی فراتر از مراحل اولیه در کسبوکارتان دست یابید؛ هر چه باشد، کارهای بسیار زیادی بر عهدهی شماست!
مهارتهای ارتباطی: آیا با همهی انواع ارتباطات سازگار هستید؟ برای عرضهی چشمانداز آیندهتان به سرمایهگذاران، مشتریان بالقوه و اعضای گروه، باید بتوانید به خوبی ارتباط برقرار کنید.
گوش دادن: آیا به آنچه دیگران به شما میگویند گوش میدهید؟ توانایی شما در گوش دادن میتواند باعث تبدیل شدن یا نشدنتان به کارآفرین شود. اطمینان حاصل کنید که در گوش دادن فعالانه و گوش دادن همدلانه مهارت دارید.
روابط شخصی: آیا شما دارای هوش هیجانی هستید؟ هر چقدر هوش هیجانیتان بالاتر باشد، کار با دیگران برایتان آسانتر خواهد بود. خبر خوب این است که میتوانید هوش هیجانیتان را تقویت کنید!
مذاکره: آیا مذاکرهکنندهی خوبی هستید؟ نه تنها باید در مورد قیمتهای رقابتی مذاکره کنید، بلکه باید بتوانید اختلافات بین افراد را به شیوهی مثبتی که برای هر دو طرف سودمند باشد، حل و فصل کنید.
اخلاق: آیا با افراد بر اساس احترام، اخلاقمداری، انصاف و صداقت برخورد میکنید؟ آیا میتوانید به روش رهبری اخلاقی عمل کنید؟ در صورتی که با افراد، کارکنان، مشتریان و یا تامینکنندگان به صورت ناشایستی برخورد داشته باشید، ایجاد گروه خوشحال و متعهد دشوار خواهد شد.
شما به عنوان کارآفرین موفق نیازمند مطرح ساختن ایدههای جدید و ارائهی تصمیمات خوب در مورد فرصتها و پروژههای بالقوه هستید.
بسیاری از مردم تصور میکنند آدم یا خلاق به دنیا میآید، یا اینکه خلاقیت ندارد. اما خلاقیت مهارتی است که میتوانید با صرف زمان و تلاش، آن را تقویت کنید.
تفکر خلاق: آیا میتوانید وضعیت را از چشماندازهای مختلف ببینید و ایدههای درجه یکی مطرح کنید؟ (ابزارهای خلاقیت بسیاری وجود دارند که در تحقق این امر کمکتان خواهند کرد.)
حل مسئله: تا چه حد در ارائهی راهحلهای مناسب برای مسائلی که با آنها مواجه میشوید مهارت دارید؟ ابزارهایی مانند تجزیه و تحلیل علت و معلول، تکنیک 5 چرا و CATWOE تنها برخی از ابزارهای حل مسئله هستند که باید با آنها آشنا باشید.
تشخیص فرصتها: آیا میتوانید در موقعیتهای گوناگون، فرصتها را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید وجود یک روند را تشخیص دهید؟ آیا میتوانید طرحی ایجاد کنید تا از فرصتهایی که شناسایی کردید بهره ببرید؟
به مهارتهای عملی و دانش مورد نیاز برای تولید مو?ثر کالا یا خدمات و مدیریت شرکت نیاز دارید.
تعیین هدف: آیا به طور منظم هدف تعیین میکنید، طرحی برای دستیابی به آنها تنظیم میکنید و سپس آن طرح را اجرا مینمایید؟
برنامهریزی و سازماندهی: آیا استعداد، مهارت و توانایی لازم را برای رسیدن به اهدافتان دارید؟ آیا میتوانید افراد را به صورت کارآمد و مو?ثر برای دستیابی به این اهداف هماهنگ کنید؟ (در اینجا، مهارت های مو?ثر مدیریت پروژه مهم هستند، زیرا مهارتهای سازمانی پایه و اصلی هستند.) و آیا میدانید که چگونه طرح کسب و کار منسجم و سنجیده، از جمله توسعه و یادگیری از طریق پیشبینیهای مالی مناسب را گسترش دهید؟
تصمیمگیری: چقدر در تصمیمگیری مهارت دارید؟ آیا آنها را بر مبنای اطلاعات مرتبط و با سنجش عواقب احتمالی اتخاذ میکنید؟ و آیا به تصمیمات خود اطمینان دارید؟
در هنگام شروع یا راهاندازی کسبوکار، نیاز به دانش در حوزههای مختلف دارید. برای مثال:
دانش عمومی کسبوکار: آیا در مورد حوزههای اصلی عملیاتی کسبوکار (فروش، بازاریابی، امور مالی و عملیاتی) از دانش عمومی مناسبی برخوردار هستید و آیا میتوانید با درجهی مناسبی از صلاحیت در این زمینهها فعالیت کنید یا دیگران را مدیریت نمایید؟
دانش کارآفرینی: آیا میدانید کارآفرینان چگونه سرمایهی خود را افزایش میدهند؟ و آیا از مقدار تجربه و کار سختی که برای یافتن مدل کسبوکار مو?ثر لازم است، آگاه هستید.
دانش خاصِ محیط بازار: آیا در مورد بازاری که میخواهید واردش شوید آگاهی دارید؟ و از فعالیتهایی که برای عرضهی محصول یا خدماتتان به بازار باید انجام دهید آگاه هستید؟
دانش تخصصی کسبوکار: آیا از فعالیتهای مورد نیاز برای موفقیت این نوع کسبوکار آگاه هستید؟ و آیا ویژگیهای کسبوکاری را که میخواهید راهاندازی کنید، میشناسید؟ (در اینجا غالبا فعالیتِ کوتاهمدت در کسبوکارهای مشابه مفید است)
میتوانید از افرادی که در پروژههای مشابه به پروژهای که در حال فکر کردن به آن هستید کار کردهاند هم بیاموزید یا یک منتور (راهنما) بیابید؛ شخص دیگری که قبل از شما این کار را انجام داده و مایل است راهنماییتان کند.
توصیه راه اندازی کسب و کار :
اگر میخواهید با کار برای سازمانی دیگر اطلاعات بیشتری در مورد سرمایهگذاری خاصی کسب کنید، از شروط غیررقابتی در قرارداد استخدامیتان آگاه باشید. در برخی از حوزههای قضایی، این بندها میتوانند بسیار محدودکننده باشند. مسلما نمیخواهید پروژههای آتی خود را با نقض حقوق کارآفرین یا سازمان دیگری به خطر بیندازید.
آیا راهاندازی کسبوکار برای شما مناسب است؟
با استفاده از این اطلاعات، مهارتهای خود را در هر یک از این حوزهها ارزیابی کنید. هر چقدر بیشتر برای ایجاد مهارتهایتان کوشش کنید، احتمالا موفقتر خواهید بود.
با اینحال، بسیاری از صاحبان موفق کسب و کارها، با ریسک میانهای ندارند و ناراحتشان میکند یا با همکاران و مشتریانشان سر ناسازگاری دارند و این درحالی است که افرادی با دانش کمتری نسبت به کسبوکار، به سادگی استعدادهایی را که برای موفقیت نیاز دارند، استخدام میکنند.
هرچند ممکن است که بدون برخی از این مهارتها موفق شوید، اما هر چقدر فاقد این مهارتها باشید، احتمال مواجهه با شکست بیشتر خواهد شد.
شاید هنگام تجزیه و تحلیلتان احساس کنید که آمادهی سرمایهگذاری هستید. در مقابل شاید تصمیم بگیرید منتظر بمانید و مهارتهایتان را بیشتر توسعه دهید. شاید حتی متوجه شوید که کارآفرینی کار شما نیست.
هر انتخابی که میکنید، مطمئن شوید که درست است، چرا که راهاندازیِ کسبوکار، از عهدهی همه بر نمیآید.
منبع : https://keramatzade.com/Business-startup-laws-that-the-entrepreneur-will-succeed
کلمات کلیدی:
منطقی باشد اما چطور دیگران را قانع خواهید کرد که باور و برند دلخواهتان را بپذیرند؟
حتما بخوانید: برندسازی چیست؟
افراد پیوسته در حال بازتعریف خودشان هستد؛ خواه برای پذیرش چالشهای تازه به منظور ورود به زمینهی کاری معنادارتر یا اصلاح برداشتهایی که باعث درجا زدن آنها در مسیر حرفهایشان شده است. گاهی نیاز به تغییرات اساسی (ورود یک مدیر مالی به حیطهی خردهفروشی یا تغییر حرفهی یک سرمایهگذار مخاطرهپذیر به سخنران و مشاور دستیابی به موفقیت) است. گاهی هم تغییرات ناچیز هستند مانند هنگامی که یک مدیر اجرایی میخواهد ارتقا بگیرد اما باید با این برداشت که در کار با اعداد و ارقام مشکل دارد، غلبه کند.
مدیریت برند شخصی میتواند به معنای پر کردن فاصلهی بین داشتن شغل ناخوشایند و طی یک مسیر شغلی حرفهای و خوشایند باشد. شاید مسیری که طی میکنید به نظر خودتان منطقی باشد اما چطور دیگران را قانع خواهید کرد که باور و برند دلخواهتان را بپذیرند؟ به قول «لانگفلو» (Longfellow) «ما خود را با آنچه فکر میکنیم قادر به انجامش هستیم میسنجیم، در حالی که دیگران ما را با آنچه تا کنون انجام دادهایم میسنجند.»
نمونهی مدیران موفق که در طی مسیری حرفهای، مفهوم برند شخصیشان را تغییر دادهاند، کم نیست. فارغ از اینکه تغییر زمینهی کاری بنیادی یا سطحی باشد، برای بازتعریف برند شخصی در بازار کار، باید 5 گام اساسی را طی کرد.
تعریف دوبارهی برند کار سادهای نیست. بنابراین بدون برنامهریزی دقیق و فکر شده سردرگم خواهید شد. با تعیین نقطهی حقیقی تمرکزِ انرژیتان شروع کنید. مجلات و نشریات صنعتی مربوطه را بررسی کنید، با دیگران مصاحبه کنید، حتی بهتر است کارآموزی در حرفهی مورد نظر را تجربه کنید (این روزها کارآموزی تنها مخصوص دانشجوها و تازهکارها نیست). اگر هدفتان ارتقاء یا تغییر جایگاه در شرکت کنونی است، بررسی کنید که آیا برنامهی جایگزین یا جایگاهی موقتی در شرکت وجود دارد که بتواند شما را به کار بگیرد یا خیر، و سپس برای رسیدن به آن جایگاه یک راهنما پیدا کنید.
در مرحلهی بعد باید مهارتهای لازم برای موفقیت در مسیر جدید را پرورش بدهید. یک برنامهنویس بازیهای رایانهای دانش چشمگیری دربارهی فناوری دارد اما برای ورود به حیطهی بازاریابی بازیهای رایانهای، دانش فناوری به کارتان نمیآید. دانش و مهارتهای لازم و روش یادگیری آنها را شناسایی کنید. مثلا برای نوید، مدیر یک بنگاه غیرانتفاعی که تصمیم به آغاز حرفهای جدید در زمینه مهندسی حملونقل میگیرد، بازگشت به دانشگاه و تحصیل در رشتهی مربوطه ضروری است. آموزش و کسب مهارتهای ضروری، اعتماد به نفس لازم را برای تبلیغ هویت جدیدتان و همچنین اعتبار لازم را برای این کار فراهم میکند.
روی ویژگیهای منحصربهفردتان تمرکز کنید. این ویژگیها مواردی هستند که به یاد افراد میمانند و میتوانید به نفع خودتان از آنها بهره بگیرید. تجربیات پیشین نقش مهمی در برجسته کردن برند جدیدتان دارند. نوید پس از تغییر مسیر حرفهای تلاش کرد تا بر ارزش افزودهی رویکرد متفاوتش تکیه کند. مثلا در رویارویی با همکار مهندسش میگوید: «تو خوب میدانی چطور جاده بسازی. اما من سالها در میان مردمی که از این جادهها استفاده میکنند کار کردهام و از تأثیر راهها بر آنها باخبرم.» نوید با تکیه بر این مزیت راهش را در دنیای جدید باز کرد.
از ویژگیهای شخصیتی متمایزتان به نفع خودتان بهره بگیرید، حتی اگر چندان به زمینهی کاری جدیدتان مربوط نباشند. رئیس سابق من آدم قدکوتاهی بود. او میدانست که در رویارویی با دیگران قد کوتاهش جلب توجه میکند. بنابراین همیشه ملاقاتهایش را با یکی دو شوخی دربارهی قد و قامتش آغاز میکرد و در آخر به اینجا میرسید که «فلفل نبین چه ریزه!» فارغ از اینکه نظر دیگران چه باشد، «قد کوتاه» او بخشی از هویت برندش بود و او با زیرکی از آن بهره میگرفت.
در گذشته کسبوکارهای برتر را نقد میکردید، اما این روزها دوست دارید دربارهی رستورانها بنویسید؟ داشتن علاقمندیهای گوناگون، میل به تجربهی کارهای نو و کسب مهارتهای جدید، طبیعی است. اما متأسفانه برخی این را نشانهی غیرحرفهای بودن میدانند. شاید چندان منصفانه به نظر نرسد اما برای مجاب کردن دیگران به اینکه تجربیات گذشتهتان به مسیری که اکنون در پیش گرفتهاید کمک میکند، باید داستانی منسجم تعریف کنید. مثلا میتوانید بگویید «من پیش از این دربارهی کسبوکارهای مختلف در صنایع گوناگون از جمله صنعت غذا و نوشیدنی مینوشتم. اکنون متوجه شدم که آگاهی جامع از روند مربوط به کشاورزی و امور مالی کسبوکارها مرا در موقعیت متمایزی برای ارزیابی رستورانها، از نقطه نظری متفاوت قرار میدهد.» تقریبا مانند موفقیت در مصاحبهی شغلی است؛ باید آنچه را ممکن است برایتان نقطه ضعف به شمار برود (او چیزی از غذا نمیداند چون 20 سال تمام دربارهی کسبوکارها گزارش نوشته است.) به مزیتی جذاب و به یاد ماندنی تبدیل کنید (او دید متفاوت و نویی به صنعت غذا و خوراکی دارد چون از دانشی برخوردار است که دیگران از آن بیبهرهاند).
نکتهی کلیدی این است که داستان را بر پایهی علاقمندیتان تعریف نکنید («از شغلم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم کار دیگهای رو امتحان کنم» یا « میخواهم خود حقیقیام رو پیدا کنم») بلکه بر ارزشی که تجربیات پیشینتان به ارمغان میآورد تأکید کنید. این نکته به ویژه برای کسانی که به تازگی فارغالتحصیل شدهاند، سودمند است. شاید کار در یک رستوران فستفود به عنوان خدمتکار رزومهی چشمگیری نباشد اما اگر داستانتان را به درستی تعریف و بر آموختههای ارزشمندی که مربوط به خدمات به مشتریان است تأکید کنید، میتوانید اعتبار خوبی برای خودتان خلق کنید.
نکتهای که نباید از آن غافل شوید، همخوانی داستان با گذشته و پایبندی به اصول و باورهایتان است. سیاستمداران زیادی به دلیل بیتوجهی به این مسئله شکست خوردهاند. اگر دیگران متوجه بشوند که از ریشههایتان اجتناب میکنید، همهی حقیقت را نمیگویید یا گذشتهتان را تصدیق نمیکنید، به سرعت از شما میگذرند. بازتعریف موفقیتآمیز برند به معنای خلق یک شخصیت جدید نیست بلکه به معنی تغییر نقطهی تمرکز بهگونهایست که دیگران بیدرنگ با خود بگویند «میدانم که اینکاره است!»
پس از پذیرش برند جدیدتان، ایجاد ارتباطات تازه آسان است زیرا با توجه به ارزشهایی که ارائه میکنید از سوی دیگران به راحتی پذیرفته میشوید. قدم بعدی مدیریت شبکهی ارتباطی کنونیتان است.
باید بدانید که بیشتر مردم توجه چندانی به شما نمیکنند، بنابراین احتمالا برداشت آنها از شما بهروز نیست. با وجود صدها (یا هزاران) دوست فیسبوکی و روابط مجازی سطحی، اینکه دیگران جزئیات زندگیمان را به خاطر بسپارند، انتظار بیجایی است. بنابراین باید باور دوستان و آشنایان را اصلاح کنید زیرا آنها مشتریان بالقوهی شما خواهند بود، ممکن است شما را به دیگران توصیه کنند یا شغل جدیدی را برایتان فراهم کنند.
نخست از بهروز بودن سابقه و مشخصات ارتباطاتتان مطمئن بشوید. تلفنی یا با ایمیل با همهی افراد موجود در فهرست تماسهایتان تماس بگیرید، آنها را از تغییر وضعیتتان باخبر کنید و به شکلی مناسب از آنها کمک بخواهید، راهنمایی بگیرید یا درخواست کار کنید. برخی اوقات برای بازخلق برندتان باید به برخی برداشتهای منفی اشاره و بر رفع آنها و اشتیاق به جایگزینی روشهای بهتر تأکید کنید.
همچنین از برند جدیدتان طی روندی استراتژیک پردهبرداری کنید. در پروژههایی که امکان به نمایش گذاشتن علاقه و قابلیتهای جدیدتان را فراهم میکنند، درگیر شوید. فعالیت داوطلبانه در کارهای نیکوکارانه یا کمپینهای سیاسی روش قدرتمندی برای ایجاد ارتباطات و تقویت مهارتهای جدید است. بهرهگیری از فرصتهای درون سازمانی هم روش سودمندی است. اگر سازمان، برنامهای برای راهاندازی فرآیندی نو و مبتکرانه دارد، خود را در تیم اجرا جای بدهید. در فضایی با رقابت شدید به سراغ کارهایی بروید که دیگران تمایلی به پذیرش آنها ندارند، این کار به ملاقات اشخاص مهم و برقراری ارتباطات کلیدی کمک میکند.
5. ارزشتان را اثبات کنید
معمولا دانشجویان رشتههای هنری همیشه مجموعهای آماده از آثارشان را برای ارائه به همراه دارند. در دنیای کسب و کار هم باید چنین رویهای در پیش گرفت. میان دانستن اینکه شما کسبوکار جدیدی راه انداختهاید و باور به باکیفیت بودن کارتان تفاوت بسیار است. شاید مورد علاقهی خیلیها باشید اما تا مهارتتان را به دیگران ثابت نکنید، کسی اعتبارش را برای توصیهی شما به دیگران گرو نمیگذارد.
اینجا است که انواع رسانههای اجتماعی مانند وبلاگ، وبسایت و پادکست به کار میآیند. پس در گام نخست نام دامنهی خود را ثبت کنید و به تولید محتوای سودمند و کاربردی اقدام نمایید. در گام حیاتی بعدی باید تضمین کنید که آنچه عرضه مینمایید ارزشمند است. اگر بتوانید به حل مشکلات دیگران یا انجام کارها به روشی بهتر کمک کنید به سادگی مهارت و تجربهتان را به نمایش گذاشتهاید.
با در میان گذاشتن محصولات و دانستههایتان با دیگران، امکان بررسی و آزمون را به مشتریان یا کارفرمایان بالقوه میدهید که این امر باعث میشود تا آنها با خیال آسودهتری برای قراردادهای بزرگ به شما مراجعه کنند. (مثلا به عنوان یک گرافیست، نمایش مجموعهای از لوگوهایی که برای شرکتهای مختلف طراحی کردهاید به دیگران برای کار با شما انگیزه میدهد.)
پس از نمایش و اثبات تواناییهایتان برای تثبیت برند جدید خود با کسبوکارهای بزرگ و سردمدار صنعت مربوطه کار کنید. برای ذکر نامتان در مجلات معتبر تلاش کنید، در همایشهای صنعتی سخنرانی کنید یا ریاست انجمنهای صنفی را به عهده بگیرید. همهی اینها باعث میشوند تا دیده شوید، ارتباطاتتان بیشتر شود و اعتبار بیشتری کسب کنید.
برای موفقیت باید استوار و متعهد به هدفتان باشید. وقتی هدفتان موفقیت در بازار جهانی است، بدون تلاش برای یادگیری زبانهای جدید و آشنایی با فرهنگهای گوناگون راه چندانی پیش نمیبرید. کمک به خیریه خوب و پسندیده است اما اگر تکرار نشود از یاد میرود. کلید موفقیت تلاش پیوسته است. مایکل میلکن (Michael Milken)، کارشناس مالی که در دههی 80 میلادی به دلیل تخطی از قوانین مالی آمریکا مجرم شناخته شد و به زندان افتاد، به شکل تأثیرگذاری با تلاش پیوسته طی 3 دهه اعتبار از دسترفتهاش را بازیابی کرد. او که اکنون به خاطر کارهای انساندوستانه و تلاشهای بیوقفهاش در مبارزه با انواع بیماریها معروف است، در سال 2004، با عنوان «مردی که پزشکی را تغییر داد»، جلد مجلهی «فُرچون» (Fortune) را از آن خود کرد.
نشانههای برند پیشین شما به ویژه در دنیای اینترنت، هیچ وقت به طور کامل از بین نمیرود. اما اگر از گذشتهتان درس گرفتهاید، این مسئله اهمیت چندانی ندارد. چالش اصلی به کارگیری روشی استراتژیک برای شناسایی هویت جدید و برداشتی است که مایلید دیگران از شما داشته باشند؛ همچنین خلق داستانی جذاب و قانعکننده که روند تکامل شما را به خوبی توصیف و به دیگران منتقل کند. هرچه ارتباطات بیشتری داشته باشید و ارزش بیشتری خلق کنید، برندتان را بیشتر جستجو میکنند، راحتتر تشخیص میدهند و بیشتر به یاد میسپارند.
منبع : https://keramatzade.com/5-Steps-To-Build-Your-Own-Brand-From-The-Beginning
کلمات کلیدی:
منطقی باشد اما چطور دیگران را قانع خواهید کرد که باور و برند دلخواهتان را بپذیرند؟
حتما بخوانید: برندسازی چیست؟
افراد پیوسته در حال بازتعریف خودشان هستد؛ خواه برای پذیرش چالشهای تازه به منظور ورود به زمینهی کاری معنادارتر یا اصلاح برداشتهایی که باعث درجا زدن آنها در مسیر حرفهایشان شده است. گاهی نیاز به تغییرات اساسی (ورود یک مدیر مالی به حیطهی خردهفروشی یا تغییر حرفهی یک سرمایهگذار مخاطرهپذیر به سخنران و مشاور دستیابی به موفقیت) است. گاهی هم تغییرات ناچیز هستند مانند هنگامی که یک مدیر اجرایی میخواهد ارتقا بگیرد اما باید با این برداشت که در کار با اعداد و ارقام مشکل دارد، غلبه کند.
مدیریت برند شخصی میتواند به معنای پر کردن فاصلهی بین داشتن شغل ناخوشایند و طی یک مسیر شغلی حرفهای و خوشایند باشد. شاید مسیری که طی میکنید به نظر خودتان منطقی باشد اما چطور دیگران را قانع خواهید کرد که باور و برند دلخواهتان را بپذیرند؟ به قول «لانگفلو» (Longfellow) «ما خود را با آنچه فکر میکنیم قادر به انجامش هستیم میسنجیم، در حالی که دیگران ما را با آنچه تا کنون انجام دادهایم میسنجند.»
نمونهی مدیران موفق که در طی مسیری حرفهای، مفهوم برند شخصیشان را تغییر دادهاند، کم نیست. فارغ از اینکه تغییر زمینهی کاری بنیادی یا سطحی باشد، برای بازتعریف برند شخصی در بازار کار، باید 5 گام اساسی را طی کرد.
تعریف دوبارهی برند کار سادهای نیست. بنابراین بدون برنامهریزی دقیق و فکر شده سردرگم خواهید شد. با تعیین نقطهی حقیقی تمرکزِ انرژیتان شروع کنید. مجلات و نشریات صنعتی مربوطه را بررسی کنید، با دیگران مصاحبه کنید، حتی بهتر است کارآموزی در حرفهی مورد نظر را تجربه کنید (این روزها کارآموزی تنها مخصوص دانشجوها و تازهکارها نیست). اگر هدفتان ارتقاء یا تغییر جایگاه در شرکت کنونی است، بررسی کنید که آیا برنامهی جایگزین یا جایگاهی موقتی در شرکت وجود دارد که بتواند شما را به کار بگیرد یا خیر، و سپس برای رسیدن به آن جایگاه یک راهنما پیدا کنید.
در مرحلهی بعد باید مهارتهای لازم برای موفقیت در مسیر جدید را پرورش بدهید. یک برنامهنویس بازیهای رایانهای دانش چشمگیری دربارهی فناوری دارد اما برای ورود به حیطهی بازاریابی بازیهای رایانهای، دانش فناوری به کارتان نمیآید. دانش و مهارتهای لازم و روش یادگیری آنها را شناسایی کنید. مثلا برای نوید، مدیر یک بنگاه غیرانتفاعی که تصمیم به آغاز حرفهای جدید در زمینه مهندسی حملونقل میگیرد، بازگشت به دانشگاه و تحصیل در رشتهی مربوطه ضروری است. آموزش و کسب مهارتهای ضروری، اعتماد به نفس لازم را برای تبلیغ هویت جدیدتان و همچنین اعتبار لازم را برای این کار فراهم میکند.
روی ویژگیهای منحصربهفردتان تمرکز کنید. این ویژگیها مواردی هستند که به یاد افراد میمانند و میتوانید به نفع خودتان از آنها بهره بگیرید. تجربیات پیشین نقش مهمی در برجسته کردن برند جدیدتان دارند. نوید پس از تغییر مسیر حرفهای تلاش کرد تا بر ارزش افزودهی رویکرد متفاوتش تکیه کند. مثلا در رویارویی با همکار مهندسش میگوید: «تو خوب میدانی چطور جاده بسازی. اما من سالها در میان مردمی که از این جادهها استفاده میکنند کار کردهام و از تأثیر راهها بر آنها باخبرم.» نوید با تکیه بر این مزیت راهش را در دنیای جدید باز کرد.
از ویژگیهای شخصیتی متمایزتان به نفع خودتان بهره بگیرید، حتی اگر چندان به زمینهی کاری جدیدتان مربوط نباشند. رئیس سابق من آدم قدکوتاهی بود. او میدانست که در رویارویی با دیگران قد کوتاهش جلب توجه میکند. بنابراین همیشه ملاقاتهایش را با یکی دو شوخی دربارهی قد و قامتش آغاز میکرد و در آخر به اینجا میرسید که «فلفل نبین چه ریزه!» فارغ از اینکه نظر دیگران چه باشد، «قد کوتاه» او بخشی از هویت برندش بود و او با زیرکی از آن بهره میگرفت.
در گذشته کسبوکارهای برتر را نقد میکردید، اما این روزها دوست دارید دربارهی رستورانها بنویسید؟ داشتن علاقمندیهای گوناگون، میل به تجربهی کارهای نو و کسب مهارتهای جدید، طبیعی است. اما متأسفانه برخی این را نشانهی غیرحرفهای بودن میدانند. شاید چندان منصفانه به نظر نرسد اما برای مجاب کردن دیگران به اینکه تجربیات گذشتهتان به مسیری که اکنون در پیش گرفتهاید کمک میکند، باید داستانی منسجم تعریف کنید. مثلا میتوانید بگویید «من پیش از این دربارهی کسبوکارهای مختلف در صنایع گوناگون از جمله صنعت غذا و نوشیدنی مینوشتم. اکنون متوجه شدم که آگاهی جامع از روند مربوط به کشاورزی و امور مالی کسبوکارها مرا در موقعیت متمایزی برای ارزیابی رستورانها، از نقطه نظری متفاوت قرار میدهد.» تقریبا مانند موفقیت در مصاحبهی شغلی است؛ باید آنچه را ممکن است برایتان نقطه ضعف به شمار برود (او چیزی از غذا نمیداند چون 20 سال تمام دربارهی کسبوکارها گزارش نوشته است.) به مزیتی جذاب و به یاد ماندنی تبدیل کنید (او دید متفاوت و نویی به صنعت غذا و خوراکی دارد چون از دانشی برخوردار است که دیگران از آن بیبهرهاند).
نکتهی کلیدی این است که داستان را بر پایهی علاقمندیتان تعریف نکنید («از شغلم خسته شده بودم و تصمیم گرفتم کار دیگهای رو امتحان کنم» یا « میخواهم خود حقیقیام رو پیدا کنم») بلکه بر ارزشی که تجربیات پیشینتان به ارمغان میآورد تأکید کنید. این نکته به ویژه برای کسانی که به تازگی فارغالتحصیل شدهاند، سودمند است. شاید کار در یک رستوران فستفود به عنوان خدمتکار رزومهی چشمگیری نباشد اما اگر داستانتان را به درستی تعریف و بر آموختههای ارزشمندی که مربوط به خدمات به مشتریان است تأکید کنید، میتوانید اعتبار خوبی برای خودتان خلق کنید.
نکتهای که نباید از آن غافل شوید، همخوانی داستان با گذشته و پایبندی به اصول و باورهایتان است. سیاستمداران زیادی به دلیل بیتوجهی به این مسئله شکست خوردهاند. اگر دیگران متوجه بشوند که از ریشههایتان اجتناب میکنید، همهی حقیقت را نمیگویید یا گذشتهتان را تصدیق نمیکنید، به سرعت از شما میگذرند. بازتعریف موفقیتآمیز برند به معنای خلق یک شخصیت جدید نیست بلکه به معنی تغییر نقطهی تمرکز بهگونهایست که دیگران بیدرنگ با خود بگویند «میدانم که اینکاره است!»
پس از پذیرش برند جدیدتان، ایجاد ارتباطات تازه آسان است زیرا با توجه به ارزشهایی که ارائه میکنید از سوی دیگران به راحتی پذیرفته میشوید. قدم بعدی مدیریت شبکهی ارتباطی کنونیتان است.
باید بدانید که بیشتر مردم توجه چندانی به شما نمیکنند، بنابراین احتمالا برداشت آنها از شما بهروز نیست. با وجود صدها (یا هزاران) دوست فیسبوکی و روابط مجازی سطحی، اینکه دیگران جزئیات زندگیمان را به خاطر بسپارند، انتظار بیجایی است. بنابراین باید باور دوستان و آشنایان را اصلاح کنید زیرا آنها مشتریان بالقوهی شما خواهند بود، ممکن است شما را به دیگران توصیه کنند یا شغل جدیدی را برایتان فراهم کنند.
نخست از بهروز بودن سابقه و مشخصات ارتباطاتتان مطمئن بشوید. تلفنی یا با ایمیل با همهی افراد موجود در فهرست تماسهایتان تماس بگیرید، آنها را از تغییر وضعیتتان باخبر کنید و به شکلی مناسب از آنها کمک بخواهید، راهنمایی بگیرید یا درخواست کار کنید. برخی اوقات برای بازخلق برندتان باید به برخی برداشتهای منفی اشاره و بر رفع آنها و اشتیاق به جایگزینی روشهای بهتر تأکید کنید.
همچنین از برند جدیدتان طی روندی استراتژیک پردهبرداری کنید. در پروژههایی که امکان به نمایش گذاشتن علاقه و قابلیتهای جدیدتان را فراهم میکنند، درگیر شوید. فعالیت داوطلبانه در کارهای نیکوکارانه یا کمپینهای سیاسی روش قدرتمندی برای ایجاد ارتباطات و تقویت مهارتهای جدید است. بهرهگیری از فرصتهای درون سازمانی هم روش سودمندی است. اگر سازمان، برنامهای برای راهاندازی فرآیندی نو و مبتکرانه دارد، خود را در تیم اجرا جای بدهید. در فضایی با رقابت شدید به سراغ کارهایی بروید که دیگران تمایلی به پذیرش آنها ندارند، این کار به ملاقات اشخاص مهم و برقراری ارتباطات کلیدی کمک میکند.
5. ارزشتان را اثبات کنید
معمولا دانشجویان رشتههای هنری همیشه مجموعهای آماده از آثارشان را برای ارائه به همراه دارند. در دنیای کسب و کار هم باید چنین رویهای در پیش گرفت. میان دانستن اینکه شما کسبوکار جدیدی راه انداختهاید و باور به باکیفیت بودن کارتان تفاوت بسیار است. شاید مورد علاقهی خیلیها باشید اما تا مهارتتان را به دیگران ثابت نکنید، کسی اعتبارش را برای توصیهی شما به دیگران گرو نمیگذارد.
اینجا است که انواع رسانههای اجتماعی مانند وبلاگ، وبسایت و پادکست به کار میآیند. پس در گام نخست نام دامنهی خود را ثبت کنید و به تولید محتوای سودمند و کاربردی اقدام نمایید. در گام حیاتی بعدی باید تضمین کنید که آنچه عرضه مینمایید ارزشمند است. اگر بتوانید به حل مشکلات دیگران یا انجام کارها به روشی بهتر کمک کنید به سادگی مهارت و تجربهتان را به نمایش گذاشتهاید.
با در میان گذاشتن محصولات و دانستههایتان با دیگران، امکان بررسی و آزمون را به مشتریان یا کارفرمایان بالقوه میدهید که این امر باعث میشود تا آنها با خیال آسودهتری برای قراردادهای بزرگ به شما مراجعه کنند. (مثلا به عنوان یک گرافیست، نمایش مجموعهای از لوگوهایی که برای شرکتهای مختلف طراحی کردهاید به دیگران برای کار با شما انگیزه میدهد.)
پس از نمایش و اثبات تواناییهایتان برای تثبیت برند جدید خود با کسبوکارهای بزرگ و سردمدار صنعت مربوطه کار کنید. برای ذکر نامتان در مجلات معتبر تلاش کنید، در همایشهای صنعتی سخنرانی کنید یا ریاست انجمنهای صنفی را به عهده بگیرید. همهی اینها باعث میشوند تا دیده شوید، ارتباطاتتان بیشتر شود و اعتبار بیشتری کسب کنید.
برای موفقیت باید استوار و متعهد به هدفتان باشید. وقتی هدفتان موفقیت در بازار جهانی است، بدون تلاش برای یادگیری زبانهای جدید و آشنایی با فرهنگهای گوناگون راه چندانی پیش نمیبرید. کمک به خیریه خوب و پسندیده است اما اگر تکرار نشود از یاد میرود. کلید موفقیت تلاش پیوسته است. مایکل میلکن (Michael Milken)، کارشناس مالی که در دههی 80 میلادی به دلیل تخطی از قوانین مالی آمریکا مجرم شناخته شد و به زندان افتاد، به شکل تأثیرگذاری با تلاش پیوسته طی 3 دهه اعتبار از دسترفتهاش را بازیابی کرد. او که اکنون به خاطر کارهای انساندوستانه و تلاشهای بیوقفهاش در مبارزه با انواع بیماریها معروف است، در سال 2004، با عنوان «مردی که پزشکی را تغییر داد»، جلد مجلهی «فُرچون» (Fortune) را از آن خود کرد.
نشانههای برند پیشین شما به ویژه در دنیای اینترنت، هیچ وقت به طور کامل از بین نمیرود. اما اگر از گذشتهتان درس گرفتهاید، این مسئله اهمیت چندانی ندارد. چالش اصلی به کارگیری روشی استراتژیک برای شناسایی هویت جدید و برداشتی است که مایلید دیگران از شما داشته باشند؛ همچنین خلق داستانی جذاب و قانعکننده که روند تکامل شما را به خوبی توصیف و به دیگران منتقل کند. هرچه ارتباطات بیشتری داشته باشید و ارزش بیشتری خلق کنید، برندتان را بیشتر جستجو میکنند، راحتتر تشخیص میدهند و بیشتر به یاد میسپارند.
منبع : https://keramatzade.com/5-Steps-To-Build-Your-Own-Brand-From-The-Beginning
کلمات کلیدی: