«بیمهگر در چارچوب مقررات مصوب شورایعالی بیمه تعهد میکند خسارتهای وارده به وسیله نقلیه بیمه شده ناشی از حوادث مختلف را مانند سرقت، آتشسوزی، نفجار، تصادف، سقوط، واژگونی و بهطور کلی برخورد اتومبیل به هر جسم ثابت یا متحرک یا برخورد جسم دیگری با اتومبیل بیمه شده جبران کند.»
این تعریف کلی بیمه بدنه خودرو است؛ اما شرکتهای بیمه مواردی چون : خسارت اتومبیل به علت جنگ، شورش، اعتصاب یا تهاجم - خسارت مستقیم و غیرمستقیم اتومبیل به علت انفجار - خسارت عمدی بیمهگذار، ذینفع یا راننده به اتومبیل - خسارت اتومبیل حین گریز از تعقیب مقامات انتظامی، مگر اینکه گریزنده، متصرف غیرقانونی اتومبیل باشد - خسارت اتومبیل را در حادثهای که طبق گزارش مقامات ذیصلاح، به علت مصرف مشروبات الکلی و استعمال مواد مخدر یا روانگردان توسط راننده پدید آمده باشد بیمه نمیکنند.
در عین حال دو عامل تعیینکننده حق بیمه در «بیمه بدنه خودرو » عبارتاند از: «ارزش اتومبیل» و «نرخ حق بیمه». ارزش اتومبیل را خریدار بیمه اعلام میکند و نرخ حق بیمه انواع اتومبیل در «آییننامه تعرفه بیمه بدنه اتومبیل» تعیین شده است. پس از آزادسازی و حذف این تعرفه، بیمهگران براساس نرخهای مقایسهای آن را تعیین میکنند. هرچند انگیزه اصلی بیمه گذاران از خرید بیمه بدنه اتومبیل، جبران خسارات است، اما دارندگان اتومبیل باید بدانند بیمهنامه بدنه باید متناسب با ارزش آن باشد و با توجه به افزایش قیمت خودرو در بازار نسبت به افزایش سرمایه بیمه شده اقدام کنند، زیرا یک اصل بیمهای متذکر میشود: «اگر ارزش بیمه شده اتومبیل کمتر از ارزش واقعی آن در روز وقوع حادثه باشد، خسارت وارده برمبنای نسبت این دو ارزش به یکدیگر یا بر مبنای «قاعده نسبی مبلغ بیمه» محاسبه و پرداخت میشود. برای مثال، فرض کنید که هنگام وقوع خسارت، ارزش واقعی اتومبیل در بازار50 میلیون تومان باشد و این اتومبیل به ارزش 30 میلیون تومان بیمه شده باشد، اگر خسارت وارد شده، پس از کم کردن سهم بیمهگذار از خسارت (فرانشیز)، 10میلیون تومان تعیین شود، خسارت قابل پرداخت به روش زیر محاسبه میشود: 10 (خسارت تعیین شده) 30 (ارزش بیمهشده اتومبیل)، 50 (ارزش واقعی اتومبیل) قیمت قطعات بارها اتفاق افتاده که بیمهگذاران از نحوه محاسبه قطعات اضافی روی خودرو و میزان خسارت پرداختی ناراضی بودهاند. این موارد بیشتر شامل سیستمهای صوتی و تایر خودرو میشود که بیمهگر بسیار کمتر از ارزش واقعی آن میپردازد. البته دلیل آن این است که حق بیمه براساس نرخ واقعی خودرو و ارزش قطعات آن پرداخت نشده و سقف تعهد بیمهگر محدود است. برای جبران خسارت قطعات طبق ارزش واقعی آنان باید در زمان پرداخت حق بیمه این موضوع را در نظر گرفت. همچنین این خسارت برای یک بار پرداخت میشود و بیمهگذار موظف است پس از دریافت خسارت خرید قطعه زیاندیده، به بیمهگر مراجعه و مازاد حق بیمه را برای خسارت بعدی پرداخت کند.
یکی از مزایای بیمه بدنه در مقایسه با دیگر انواع بیمه اموال این است که در موارد بیشتری امکان تخفیف در حق بیمه وجود دارد. برای مثال، یکی از این موارد تخفیف به خاطر نداشتن خسارت است. این تخفیف برای سال اول 25، سال دوم 35، سال سوم 45 و سال چهارم به بعد 60 درصد است. درعین حال فرانشیز یا سهم بیمهگذار در جبران خسارت برای بار اول 10، بار دوم 20 و بار سوم 30 درصد است که در تصادف چهارم، بیمهنامه باطل خواهد شد.
«آیا بیمه بدنه خودرو قابلیت انتقال دارد؟» این پرسش بسیاری از دارندگان خودرو است، به ویژه افرادی که با احتیاط بیشتری رانندگی میکنند، زیرا بیمه بدنه براساس نحوه رانندگی دارنده خودرو صادر میشود و قابلیت انتقال به راننده دیگر را ندارد. در واقع فروشنده خودرو میتواند بیمه بدنه خودرو خود را با تمامی تخفیفاتی که دارد به خودرو تازهای که میخرد، منتقل کند و خریدار جدید خودرو فروخته شده باید بیمه بدنه خودرو را از اول برای خود خریداری کند. همچنین اگر بیمهگذار پس از فروش اتومبیل خود مایل به انتقال بیمهنامه بدنه آن به اتومبیل جدید باشد، در این صورت، شرکت بیمه پس از کم کردن حق بیمه بدنه اتومبیل اول بابت مدت بیمه منقضی شده، مبلغ باقیمانده را از حق بیمه محاسبه شده برای اتومبیل دوم کسر خواهد کرد. در حالت دیگر اگر او خواستار فسخ بیمه بدنه اتومبیل اول شود، مبلغ باقیمانده بابت بقیه مدت در بیمهنامه را دریافت میکند. در این حالت، شرکت بیمه حق بیمه بابت مدت بیمه منقضی شده را با نرخ حق بیمه در بیمه کوتاهمدت محاسبه خواهد کرد. توجه داشته باشید که این نقل و انتقال باید ظرف 24 ساعت پس از فروش خودرو صورت گیرد. این درحالی است که نوع استفاده اتومبیل برتعیین حق بیمه بدنه تاثیر دارد، به طوری که اتومبیل سواری کرایه و تاکسی تا میزان 150 درصد و اتومبیل مخصوص آژانس، آموزش رانندگی و کرایه خطی به میزان 100درصد بیش از اتومبیل سواری مشابه که استفاده شخصی دارد، حق بیمه میپردازند.
نکته آخر بیمه بدنه خودرو
در پی توافق پلیس راهنمایی و رانندگی و بیمه مرکزی، سقف پرداخت خسارت تصادفات بدون کروکی در بیمه شخص ثالث به بیش از 3 میلیون تومان رسیده است، اما این سقف در بیمه بدنه حدود یک سوم این میزان است. بنابراین مقصر حادثه پس از پرداخت خسارت به شخص زیاندیده، نمیتواند بدون کروکی تا کل خسارت وارده به اتومبیل خود اقدام کند و میبایست کروکی داشته باشد. این موضوعی است که بسیاری از افراد نمیدانند و پس از مراجعه به بیمهگر خود، متوجه میشوند. هرچند تصمیم پرداخت خسارت بدون کروکی به منظور تسهیل کارها و جلوگیری از ایجاد ترافیک گرفته شد، اما دارندگان بیمه بدنه خودرو بدون کروکی تصادف نمیتوانند تا سقف تعهد بیمهنامه خود از شرکت بیمه خسارت بگیرند. بگو مگوهای بیمهای با تمام این احوال، بسیار پیش میآید که مراجعان به واحدهای پرداخت خسارت و کارشناسان بیمه است وارد مجادلههایی شدهاند که بیشتر آنها ناشی از کماطلاعی از قوانین است. به این یک مورد توجه کنید؛ این مورد در یک نمایندگی بیمه دیده شده و خبرنگار دنیایاقتصاد در مورد آن مینویسد: خانمی به کارشناس میگوید: چرا به ماشین من خسارت کامل تعلق نمیگیرد؟ بیمهنامه این ماشین کامل است و شما موظف هستید هر چه زودتر کل خسارت را پرداخت کنید. کارشناس پاسخ میدهد: ماشین شما وقتی تصادف کرده، شخص دیگری راننده آن بوده و طبق مقررات، شما نمیتوانید از کل خسارت کارشناسی شده استفاده کنید. خانم میگوید: چرا؟ راننده پسر من بوده و حق داشتم ماشینم را در اختیار فرزندم قرار بدهم، شما هم باید خسارت را پرداخت کنید. کارشناس پاسخی نمیدهد.
خبرنگار دنیایاقتصاد از خانمی که با کارشناس بیمه به بگومگو پرداخته و حالا هم عصبانی است، جریان را میپرسد. او پاسخ میدهد: پول خرید بیمهنامه را از هر جایی که باشد جور میکنیم، اما موقع خسارت گرفتن باید التماس کنیم. او ادامه میدهد: پسرم تازه گواهینامه گرفته و روز گذشته از من خواست تا خودرو را در اختیارش بگذارم، رفت بیرون و بعد از چند ساعت تماس گرفت که تصادف کرده، وقتی خیالم راحت شد تلفات جانی در میان نیست، گفتم نگران نباش ماشین بیمهنامه دارد، اما امروز که مراجعه کردیم، شرکت از پرداخت کل خسارت طفره میرود و میگوید باید 10درصد کسر شود.
خبرنگار دنیایاقتصاد از او میپرسد: آیا شما مواردی را که پشت بیمه بدنه خودرو آمده است مطالعه کردهاید؟ میدانید اگر چند نفر از یک خودرو استفاده کنند، باید به ازای هر نفر اضافه مبلغ 10 درصد حق بیمه بیشتر پرداخت کنند وگرنه در زمان پرداخت خسارت 10 درصد از مبلغ کسر میشود؟ او پاسخ میدهد که اصلا فرصت نکردم بیمه نامه را مطالعه کنم، پس چارهای نیست باید نظر کارشناس را قبول کنم.
بیمهگذار دیگری به کارشناس بیمه میگوید: ماشین من این همه خسارت دیده، چرا فقط 400 هزار تومان خسارت تعیین کردی؟ من با این پول میتونم ماشین را تعمیر کنم؟ کارشناس بیمه پاسخ میدهد: اگر فکر میکنید چنین چیزی امکان ندارد، خودرو را تحویل دهید، ما خودمان درست میکنیم و سالم به شما تحویل میدهیم. بیمهگذار قبول نمیکند و خواهان افزایش میزان خسارت است. کارشناس میگوید: ماشین شما خسارت دیده و از نظر من 400هزار تومان بیشتر هزینه ندارد. بیمهگذار معتقد است که طبق گفته تعمیرکار، خودرو 700 هزار تومان خرج دارد. اما کارشناس میگوید: اگر من کارشناسم، یقین دارم که 400 هزار تومان بیشتر هزینه ندارد.
یک آقای جوان دیگر به کارشناس بیمه با دلخوری میگوید: ضبط ماشین من CD میخورد، گران بود، همه چیز هم که کامل است، گزارش کلانتری هم که هست، چرا پولش را نمیدهید؟
کارشناس بیمه میگوید: قبول دارم که شما خسارت دیدهاید و ضبط هم گران بوده، اما بیمه بدنه ماشین شما پوشش سرقت در جا را ندارد؛ در صورتی که شما حق بیمه این ریسک را نپرداختهاید، نمیتوانیم خسارت به شما بدهیم. از مراجعه کننده دیگری در کنار یک سمند تصادفی ایستاده بود و با تاسف به آن نگاه میکرد، دلیل ناراحتیاش را میپرسم. میگوید که یک ماه است این خودرو را خریده، تصادف کرده و وقتی برای گرفتن خسارت آمده میگویند نمیتواند از بیمهنامه بدنه استفاده کند. چون بیمه بدنه قابل انتقال به غیر نیست، کارشناس میگوید بعد از اینکه خودرو خریده شده، باید برای بیمه بدنه آن اقدام میشد. دو مشتری دیگر معترضاند که چرا وقتی میگویند بدون کروکی میتوانید خسارت بگیرید این اتفاق نمیافتد؟ پلیس صحنه تصادف را به هم میزند و میگوید بروید خسارت بگیرید از بیمه. اینجا هم میآییم میگویند که کل خسارت را نمیتوانند پرداخت کنند. از کارشناس دلیلش را میپرسم. کارشناس میگوید: سقف خسارت بدون کروکی در بیمه بدنه محدود است؛ خسارت این آقا هم نزدیک دو میلیون تومان است و ما نمیتوانیم کل آن را بپردازیم. بیشتر بگو مگوهایی از این دست به دلیل اطلاعات ناکافی از بیمه نامهها رخ میدهد و به جز موارد خاص با توضیح کوتاهی حل میشود، البته اینکه چرا این توضیح روز خرید بیمهنامه داده نمیشود، راهکاری میخواهد که باید شرکتهای بیمه آن را پیدا کنند.
کلمات کلیدی:
کمی میتوانیم متعهدانه و با موفقیت پیش برویم
وقتی پای انتخاب و تصمیم گیری به میان میآید، کار خیلی سخت میشود. سردرگمی، شک و دو راهیهای موجود در مسیر انتخابهایی که با شناخت علایق سر و کار دارند، بسیار پیچیده هستند. مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا دانشگاهی برای بعضی از افراد واقعا سخت است چون نمیدانند دقیقا به چه چیزهایی علاقه دارند و از چشمانداز آینده تصویر واضحی ندارند. درواقع قبل از اینکه کاری را شروع کنیم، لازم است میزان علاقه خود نسبت به پیگیری و انجام آن را بدانیم. اگر بی هدف و بدون شناسایی درست خواستهها، قدم در راه بگذاریم با احتمال بسیار کمی میتوانیم متعهدانه و با موفقیت پیش برویم. در این نوشته مواردی عنوان شده که به ما یاد میدهند چگونه شناخت علایق رابدانیم و آنها را رشد بدهیم. با ما همراه باشید.
در گام اول باید چشمانداز و مسیری دقیق و دلخواه برای خود ترسیم کنیم. وقتی با نگاه منفی پیش میرویم و از قبل خود را بی میل و بازنده میپنداریم، بدیهی است که نمیتوانیم هدف گذاری مطلوبی داشته باشیم. باید باور کنیم، برخی از کارها برایمان دلپذیر است و زندگی ما نیز با وجود برخی اهداف و حضور در برخی مسیرها خواستنیتر و دوستداشتنیتر میشود. پس با شناخت علاقه و تعریف چشماندازی زیبا از آن، بهسمت رشد و شکوفایی پیش خواهیم رفت.
تا به حال دقت کردهاید که رفتن به یک رستوران با این پیشفرض که گرسنه نیستید و میل به غذا ندارید یا منوی رستوران برایتان جالب نخواهد بود، امکان اینکه در آن رستوران غذایی انتخاب کنید و بالذت بخورید، بسیار کم میشود؟ زندگی نیز دقیقا به همین شکل است. اگر مدام به خود بگویید که امکان یافتن و رسیدن به علایق و آرزوها برای شما وجود ندارد، به جایی نمیرسید. باید با نگاهی باز در پی کشف فرصتها باشید. مدام به خود نگویید که “من نمیدانم به چه چیزی علاقه دارم”، “پیگیری علایق و آرزوها سخت و دشوار است” و… . این حجم از منفیگرایی شما را از دیدن فرصتها و امکانهای کوچکی که دور و اطرافتان وجود دارند، با فاصلهای زیاد دور میکنند.
نکته مهم دیگر، اطرافیان شما هستند. چند نفر از اطرافیان شما به دنبال علاقه و آرزوهای خود میروند و در این زمینه موفق عمل میکنند؟ اگر پاسختان این است که تقریبا هیچکس، باید درباره حلقه ارتباطی خود تجدید نظر کنید. وجود کسانی که با ذوق و اشتیاق در پی یافتن و رسیدن به علایقشان هستند، شما را نیز تشویق میکند و برایتان الهامبخش است.
گاهیاوقات آن قدر میترسیم و خود را ضعیف میپنداریم که جراتی برای ابراز علایقمان پیدا نمیکنیم. همهی ما توانا هستیم و ارزشمند. پس کافی است دل به دریا بزنیم، علایقمان را با صدای بلند مطرح کنیم و با اشتیاقی که حاصل میشود در جهت دست یابی به آنها تلاش کنیم.
بعد از اینکه دریافتیم چه چیزها و کارهایی را دوست داریم و بیشتر میپسندیم، باید به سراغ ابعاد عمیقتر شناخت علایق برویم. مثلا شاید احساس میکنیم که تمایل زیادی به تدریس داریم و سعی میکنیم این مهارت را تجربه کنیم. خب، در اینجا لازم و ضروری است که ریشههای این علاقه را بهخوبی و بادقت شناسایی کنیم. چرا دوست داریم تدریس کنیم؟ ارتباط با دانشآموزان؟ تکرار آموختهها؟ یا شاید میل به رهبری.
همانطور که دیدید در پاسخ به دو مورد اول، بدیهیاتی درباره علایق آشکار شد، اما گزینه میل به رهبری نوعی لایه پنهانی و عمیق در تدریس بود که با واشکافی خواستهها و علایق به آن رسیدیم. کشف نیتهای درونی بسیار مهم است و باعث میشود دقیقتر خودمان را بشناسیم. در واقع در زندگی تمام ما لحظات و تجربههایی وجود دارد که آنها را به سایر موارد ترجیح میدهیم. باید تلاش کنید که این لحظات و گزینهها را کشف کنید. نگذارید کهاحساس شادی و خرسندیای که از انجام برخی تجربهها نصیبتان میشود، زیر حجمی از روزمرگی و بیعلاقگی مدفون بشود.
بعضی از افراد در پاسخ به اینکه غذای مورد علاقهتان چیست، جواب میدهند که برایم فرقی نمیکند یا همه را اندازه هم دوست دارم. اگر شما نیز در این دسته از افراد قرار میگیرد، سریعا در رفتارتان تجدید نظر کنید. مگر میشود آدمی میان دو گزینه مختلف هر دو را به یک اندازه دوست بدارد؟ قطعا خیر. پس تلاش کنید تا لحظات استثناییای از تجربههایی همراه با شور و اشتیاق را شناسایی کنید و در مسیر رسیدن به آنها و حضورشان در زندگی روزمره نهایت تلاشتان را بهکار ببندید.
حتما بخوانید: چگونه خودمان را نسبت به حرف مردم بی توجه کنیم؟
باید بتوانید علایق مختلف خود را شناسایی کنید و همهی آنها را به شکلی متحد و هم سو در کنار یکدیگر داشته باشید. مثلا اگر از ما بخواهند فهرستی از علایقمان را نام ببریم، ممکن است با مواردی روبهرو شویم که در ظاهر کوچکترین ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما حتما راه و روشی وجود دارد که این گزینههای در ظاهر بیربط را زیر یک چتر باهم جمع میکند. درواقع باید ریشه علایق خود را پیدا کنیم و ببینیم که موارد مختلف در کنار هم چگونه به رشد بهتر ما کمک میکنند.
مثلا فرض کنید، فردی شناخت علایق خود را این چنین نام میبرد: نقاشی، زبان فرانسه، رژیم گیاهخواری، مطالعه، تبلیغات و برندینگ و… . خب، ظاهرا این گزینهها باهم ارتباطی ندارند، اما در حقیقت این فرد گنجینهای از علایق در اختیار دارد که هر یک با بقیه شناخت علایق، سبک و شیوه رفتاری او را میسازد.
مثلا در زمینه شغلی، این فرد میتواند کار تبلیغات و برندینگ را برگزیند و با توجه به مهارت و دانشش در نقاشی و زبان فرانسه و رویکردی که در انتخاب رژیم غذایی دارد، نگاهی خاص و منحصربهفرد در انجام پروژههای کاریاش داشته باشد. نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشیم، این است که انتخابهای ما شخصیت و سلیقه ما را منعکس میکنند و در نهایت این انتخابها با محوریت ما، شخصیت و نوع نگاه مان به زندگی را میسازند. علایقی که از آنها نام برده شد در یک فرد میتواند منجر به جذب مشتریان و هدایت آنها برای کار تبلیغات و برندینگ باشد. فرض کنید این فرد با میل به سازماندهی امور و اشخاص، داشتن صفحات اجتماعی جذاب و پرمخاطب در شبکههای اجتماعی مختلف، پینترست و… و قرار دادن تصاویر زیبا از کافههای مورد علاقهاش و استفاده از زبان فرانسه به عنوان چاشنی شعارها و تگلاینهای تبلیغاتی چقدر میتواند در کارش موفق باشد.
نکتهی ظریف و مهمی در شناسایی و به کار بستن شناخت علایق وجود دارد. باید بدانیم که چه چیزهایی در ردیف علایق باثبات ما قرار دارند و قابلیت و انعطاف لازم را برای بهکارگیری در زمینههای مختلف کاری و… فراهم میکنند. بهعبارت بهتر، برخی از علایق ما در حد سرگرمی هستند و تبدیل آنها به ابزاری برای کارهای جدیتر مثل کسب درآمد، باعث میشود که لطف و شیرینیشان از دست برود.
اگر بهدنبال کسب درآمد از طریق انجام کارهای مورد علاقه خود هستید، باید بپذیرید که ملزومات کاری نیز به آن اضافه خواهد شد و طبیعتا به سرگرم کنندگی اوقات فراغت نمیتواند برایتان جذاب باشد. پس مرز باریکی که میان سرگرمی و شناخت علاقه وجود دارد، باید به دقت شناسایی شود. مثلا فردی که گرافیست و نقاش خوبی است و از این کار لذت فراوانی میبرد باید بداند که با وارد کردن این علاقه به دنیای تجارت، مسیر حرکتش از لذت بردن تام دستخوش اجرای الزاماتی خواهد شد که حرفهای کار کردن و تجاری کردن علاقه باعث آن میشود. این طراح باید بداند که برای طراحی وبسایتها، وبلاگها و محصولات مختلف نیازمند ایجاد تغییرات مورد علاقه اربابرجوعان خواهد بود.
دقت کردهاید که گاهی حتی از ابراز علایقمان نیز واهمه داریم؟ سالها نظارت خانواده، مدرسه و هنجارهای ریز و درشتی که بعضا پایههایی نامناسب و اشتباه داشتهاند، باعث خودسانسوری و اسارت علایق ما در عمق قلبمان شدهاند. بهطوریکه اصلا جرئت نداریم علاقهها و شوق خود نسبت به چیزی را کشف و ابراز کنیم. باید شجاع باشیم. ترس و واهمه همیشه وجود دارد. فقط نباید به آن بها داد و با شجاعت و اشتیاق، آگاهانه و مصرانه تلاشهای خود را نسبت به پیگیری علایقمان دنبال کنیم. وقتی بحث پیگیری علایق و ارزوها به میان میآید ترسها، واهمهها، اضطراب و… به سراغمان می آیند. اما به جای گریختن و پاک کردن مسأله باید باییستیم و ریشه تک تک این موانع را کشف و برطرف سازیم.
6. شناخت علایق و گسترده کردن مرزهای شجاعت
زندگی کردن در محدوده آرامش و آسودگی، بدون پیگیری چالشها، ما را تنبل خواهد کرد. باید از محوطه امن خود خارج بشویم و آگاهانه خطرهایی را دنبال کنیم. لازم نیست با سربه هوایی و بی دقتی خود را به خطر بیندازیم، اما باید محوطه امن خود را گسترش بدهیم. ترسها، اندوههای بیهوده و خجالت ها را کنار بگذاریم و در مسیر رسیدن به شناخت علایق خود تلاش کنیم، تجربه کسب کنیم و به خود یادآوری کنیم که فقط یک بار زندگی میکنیم و روزها و هفتههای این عمر بهسرعت میگذرند. یادمان باشد که منبع زایش شناخت علایق و اشتیاق ما در زندگی، قلبمان است. قلب هیچوقت دروغ نمیگوید.
دنیا به شوق و شور ما نیازمند است. پس باید برای رسیدن به آنچه ندای درونی قلبمان به ما میگوید مقاومت و تلاش به خرج بدهیم. وقتی ندای درونی را عمیقا درک کردیم، مسیر رسیدن به آرزوها و شناخت علایق هموار خواهد شد.
منبع : themuse
کلمات کلیدی:
کمی میتوانیم متعهدانه و با موفقیت پیش برویم
وقتی پای انتخاب و تصمیم گیری به میان میآید، کار خیلی سخت میشود. سردرگمی، شک و دو راهیهای موجود در مسیر انتخابهایی که با شناخت علایق سر و کار دارند، بسیار پیچیده هستند. مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا دانشگاهی برای بعضی از افراد واقعا سخت است چون نمیدانند دقیقا به چه چیزهایی علاقه دارند و از چشمانداز آینده تصویر واضحی ندارند. درواقع قبل از اینکه کاری را شروع کنیم، لازم است میزان علاقه خود نسبت به پیگیری و انجام آن را بدانیم. اگر بی هدف و بدون شناسایی درست خواستهها، قدم در راه بگذاریم با احتمال بسیار کمی میتوانیم متعهدانه و با موفقیت پیش برویم. در این نوشته مواردی عنوان شده که به ما یاد میدهند چگونه شناخت علایق رابدانیم و آنها را رشد بدهیم. با ما همراه باشید.
در گام اول باید چشمانداز و مسیری دقیق و دلخواه برای خود ترسیم کنیم. وقتی با نگاه منفی پیش میرویم و از قبل خود را بی میل و بازنده میپنداریم، بدیهی است که نمیتوانیم هدف گذاری مطلوبی داشته باشیم. باید باور کنیم، برخی از کارها برایمان دلپذیر است و زندگی ما نیز با وجود برخی اهداف و حضور در برخی مسیرها خواستنیتر و دوستداشتنیتر میشود. پس با شناخت علاقه و تعریف چشماندازی زیبا از آن، بهسمت رشد و شکوفایی پیش خواهیم رفت.
تا به حال دقت کردهاید که رفتن به یک رستوران با این پیشفرض که گرسنه نیستید و میل به غذا ندارید یا منوی رستوران برایتان جالب نخواهد بود، امکان اینکه در آن رستوران غذایی انتخاب کنید و بالذت بخورید، بسیار کم میشود؟ زندگی نیز دقیقا به همین شکل است. اگر مدام به خود بگویید که امکان یافتن و رسیدن به علایق و آرزوها برای شما وجود ندارد، به جایی نمیرسید. باید با نگاهی باز در پی کشف فرصتها باشید. مدام به خود نگویید که “من نمیدانم به چه چیزی علاقه دارم”، “پیگیری علایق و آرزوها سخت و دشوار است” و… . این حجم از منفیگرایی شما را از دیدن فرصتها و امکانهای کوچکی که دور و اطرافتان وجود دارند، با فاصلهای زیاد دور میکنند.
نکته مهم دیگر، اطرافیان شما هستند. چند نفر از اطرافیان شما به دنبال علاقه و آرزوهای خود میروند و در این زمینه موفق عمل میکنند؟ اگر پاسختان این است که تقریبا هیچکس، باید درباره حلقه ارتباطی خود تجدید نظر کنید. وجود کسانی که با ذوق و اشتیاق در پی یافتن و رسیدن به علایقشان هستند، شما را نیز تشویق میکند و برایتان الهامبخش است.
گاهیاوقات آن قدر میترسیم و خود را ضعیف میپنداریم که جراتی برای ابراز علایقمان پیدا نمیکنیم. همهی ما توانا هستیم و ارزشمند. پس کافی است دل به دریا بزنیم، علایقمان را با صدای بلند مطرح کنیم و با اشتیاقی که حاصل میشود در جهت دست یابی به آنها تلاش کنیم.
بعد از اینکه دریافتیم چه چیزها و کارهایی را دوست داریم و بیشتر میپسندیم، باید به سراغ ابعاد عمیقتر شناخت علایق برویم. مثلا شاید احساس میکنیم که تمایل زیادی به تدریس داریم و سعی میکنیم این مهارت را تجربه کنیم. خب، در اینجا لازم و ضروری است که ریشههای این علاقه را بهخوبی و بادقت شناسایی کنیم. چرا دوست داریم تدریس کنیم؟ ارتباط با دانشآموزان؟ تکرار آموختهها؟ یا شاید میل به رهبری.
همانطور که دیدید در پاسخ به دو مورد اول، بدیهیاتی درباره علایق آشکار شد، اما گزینه میل به رهبری نوعی لایه پنهانی و عمیق در تدریس بود که با واشکافی خواستهها و علایق به آن رسیدیم. کشف نیتهای درونی بسیار مهم است و باعث میشود دقیقتر خودمان را بشناسیم. در واقع در زندگی تمام ما لحظات و تجربههایی وجود دارد که آنها را به سایر موارد ترجیح میدهیم. باید تلاش کنید که این لحظات و گزینهها را کشف کنید. نگذارید کهاحساس شادی و خرسندیای که از انجام برخی تجربهها نصیبتان میشود، زیر حجمی از روزمرگی و بیعلاقگی مدفون بشود.
بعضی از افراد در پاسخ به اینکه غذای مورد علاقهتان چیست، جواب میدهند که برایم فرقی نمیکند یا همه را اندازه هم دوست دارم. اگر شما نیز در این دسته از افراد قرار میگیرد، سریعا در رفتارتان تجدید نظر کنید. مگر میشود آدمی میان دو گزینه مختلف هر دو را به یک اندازه دوست بدارد؟ قطعا خیر. پس تلاش کنید تا لحظات استثناییای از تجربههایی همراه با شور و اشتیاق را شناسایی کنید و در مسیر رسیدن به آنها و حضورشان در زندگی روزمره نهایت تلاشتان را بهکار ببندید.
حتما بخوانید: چگونه خودمان را نسبت به حرف مردم بی توجه کنیم؟
باید بتوانید علایق مختلف خود را شناسایی کنید و همهی آنها را به شکلی متحد و هم سو در کنار یکدیگر داشته باشید. مثلا اگر از ما بخواهند فهرستی از علایقمان را نام ببریم، ممکن است با مواردی روبهرو شویم که در ظاهر کوچکترین ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما حتما راه و روشی وجود دارد که این گزینههای در ظاهر بیربط را زیر یک چتر باهم جمع میکند. درواقع باید ریشه علایق خود را پیدا کنیم و ببینیم که موارد مختلف در کنار هم چگونه به رشد بهتر ما کمک میکنند.
مثلا فرض کنید، فردی شناخت علایق خود را این چنین نام میبرد: نقاشی، زبان فرانسه، رژیم گیاهخواری، مطالعه، تبلیغات و برندینگ و… . خب، ظاهرا این گزینهها باهم ارتباطی ندارند، اما در حقیقت این فرد گنجینهای از علایق در اختیار دارد که هر یک با بقیه شناخت علایق، سبک و شیوه رفتاری او را میسازد.
مثلا در زمینه شغلی، این فرد میتواند کار تبلیغات و برندینگ را برگزیند و با توجه به مهارت و دانشش در نقاشی و زبان فرانسه و رویکردی که در انتخاب رژیم غذایی دارد، نگاهی خاص و منحصربهفرد در انجام پروژههای کاریاش داشته باشد. نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشیم، این است که انتخابهای ما شخصیت و سلیقه ما را منعکس میکنند و در نهایت این انتخابها با محوریت ما، شخصیت و نوع نگاه مان به زندگی را میسازند. علایقی که از آنها نام برده شد در یک فرد میتواند منجر به جذب مشتریان و هدایت آنها برای کار تبلیغات و برندینگ باشد. فرض کنید این فرد با میل به سازماندهی امور و اشخاص، داشتن صفحات اجتماعی جذاب و پرمخاطب در شبکههای اجتماعی مختلف، پینترست و… و قرار دادن تصاویر زیبا از کافههای مورد علاقهاش و استفاده از زبان فرانسه به عنوان چاشنی شعارها و تگلاینهای تبلیغاتی چقدر میتواند در کارش موفق باشد.
نکتهی ظریف و مهمی در شناسایی و به کار بستن شناخت علایق وجود دارد. باید بدانیم که چه چیزهایی در ردیف علایق باثبات ما قرار دارند و قابلیت و انعطاف لازم را برای بهکارگیری در زمینههای مختلف کاری و… فراهم میکنند. بهعبارت بهتر، برخی از علایق ما در حد سرگرمی هستند و تبدیل آنها به ابزاری برای کارهای جدیتر مثل کسب درآمد، باعث میشود که لطف و شیرینیشان از دست برود.
اگر بهدنبال کسب درآمد از طریق انجام کارهای مورد علاقه خود هستید، باید بپذیرید که ملزومات کاری نیز به آن اضافه خواهد شد و طبیعتا به سرگرم کنندگی اوقات فراغت نمیتواند برایتان جذاب باشد. پس مرز باریکی که میان سرگرمی و شناخت علاقه وجود دارد، باید به دقت شناسایی شود. مثلا فردی که گرافیست و نقاش خوبی است و از این کار لذت فراوانی میبرد باید بداند که با وارد کردن این علاقه به دنیای تجارت، مسیر حرکتش از لذت بردن تام دستخوش اجرای الزاماتی خواهد شد که حرفهای کار کردن و تجاری کردن علاقه باعث آن میشود. این طراح باید بداند که برای طراحی وبسایتها، وبلاگها و محصولات مختلف نیازمند ایجاد تغییرات مورد علاقه اربابرجوعان خواهد بود.
دقت کردهاید که گاهی حتی از ابراز علایقمان نیز واهمه داریم؟ سالها نظارت خانواده، مدرسه و هنجارهای ریز و درشتی که بعضا پایههایی نامناسب و اشتباه داشتهاند، باعث خودسانسوری و اسارت علایق ما در عمق قلبمان شدهاند. بهطوریکه اصلا جرئت نداریم علاقهها و شوق خود نسبت به چیزی را کشف و ابراز کنیم. باید شجاع باشیم. ترس و واهمه همیشه وجود دارد. فقط نباید به آن بها داد و با شجاعت و اشتیاق، آگاهانه و مصرانه تلاشهای خود را نسبت به پیگیری علایقمان دنبال کنیم. وقتی بحث پیگیری علایق و ارزوها به میان میآید ترسها، واهمهها، اضطراب و… به سراغمان می آیند. اما به جای گریختن و پاک کردن مسأله باید باییستیم و ریشه تک تک این موانع را کشف و برطرف سازیم.
6. شناخت علایق و گسترده کردن مرزهای شجاعت
زندگی کردن در محدوده آرامش و آسودگی، بدون پیگیری چالشها، ما را تنبل خواهد کرد. باید از محوطه امن خود خارج بشویم و آگاهانه خطرهایی را دنبال کنیم. لازم نیست با سربه هوایی و بی دقتی خود را به خطر بیندازیم، اما باید محوطه امن خود را گسترش بدهیم. ترسها، اندوههای بیهوده و خجالت ها را کنار بگذاریم و در مسیر رسیدن به شناخت علایق خود تلاش کنیم، تجربه کسب کنیم و به خود یادآوری کنیم که فقط یک بار زندگی میکنیم و روزها و هفتههای این عمر بهسرعت میگذرند. یادمان باشد که منبع زایش شناخت علایق و اشتیاق ما در زندگی، قلبمان است. قلب هیچوقت دروغ نمیگوید.
دنیا به شوق و شور ما نیازمند است. پس باید برای رسیدن به آنچه ندای درونی قلبمان به ما میگوید مقاومت و تلاش به خرج بدهیم. وقتی ندای درونی را عمیقا درک کردیم، مسیر رسیدن به آرزوها و شناخت علایق هموار خواهد شد.
منبع : themuse
کلمات کلیدی:
مسیریابی خود اعتماد دارند
اعتماد به نفس واقعی با خود شیفتگی متفاوت است. هرچند این دو اغلب اشتباه گرفته می شوند، ولی افراد خود شیفته میخواهند، همه فکر کنند که آنها انسانهای ویژهای هستند. آنها به تحسین دیگران نیاز دارند و حس میکنند سزاوار تحسین و توجه دیگران هستند و این احساس، در ناامنیهای عمیق آنها ریشه دارد؛ ولی اعتماد به نفس واقعی هیچ ارتباطی با خودخواهی یا نیاز به تا?یید دیگران ندارد. این دوباهم متفاوت هستند، چون با پاداش و تا?یید دیگران ایجاد نمیشود، بلکه با سخت کوشی و ایجاد عادتهای عالی در خود شکل میگیرد. همراه ما باشید، در این مقاله 13 عادت مخرب را برایتان برشمردهایم که میتوانند اعتماد به نفس شما را تحت تأثیر قرار بدهند. همچنین به شما میگوییم چطور با ترک این عادات، میتوانید به اعتماد به نفس واقعی و شگفتانگیزی که همیشه آرزویش را داشتید، برسید.
افراد با اعتماد به نفس واقعی نیازی ندارند که دیگران آرامش و ثبات آنها را ببینند، چون اهمیتی به این مسئله نمیدهند. آنها میدانند که کدام طرف شمال است و به توانایی مسیریابی خود اعتماد دارند. برای آنها اهمیتی ندارد که چه موانعی بر سر راهشان قرارمیگیرد، چون به راهی که درپیش گرفتهاند، ایمان دارند و میدانند که میتوانند به مقصد نهاییشان برسند. جالب اینکه این عقیدهی آنها دیگران را نیز جذب میکند، چون باعث میشود که همه اعتماد به نفس واقعی بیشتری نسبت به خود داشته باشند.
متا?سفانه برای ایجاد اعتماد به نفس واقعی (چیزی که همهی ما میخواهیم) باید تلاش کنیم. شما نمیتوانید فقط با خریدن لباسهای جدید انتظار داشته باشید که اعتماد به نفس واقعی خود را درطول فرازو نشیبهای زندگی حفظ کنید، بلکه باید با کمک تمرینهای توسعه فردی، اعتماد به نفس تزلزل ناپذیر که آرزوی آن را داشتید، در خود ایجاد کنید.
بدون شک آن مربی درونی بداخلاق، در مقطعی از زندگیتان به شما انگیزه داده است، ولی الان شما را عقب نگه داشته است و عزت نفس شما را پایین آورده است.
به دنبال تا?یید دیگران بودن، این فکر را تقویت میکند که شما به تا?یید و تصدیق بیرونی نیاز دارید، ولی حقیقت این است که عشق درونی شما کافی نیست. برای اهمیت ندادن به حرف مردم و اینکه بتوانید شخصیت خودتان را بسازید، از تلاش برای برآورده کردن انتظارات دیگران دست بردارید و قدر خودتان را بدانید.
برای ایجاد اعتماد به نفس واقعی ، باید بتوانید به شایستگیها و تواناییهایتان افتخار کنید. پس به جای غرقشدن در سرگرمیهای موقتی، روی خودتان سرمایه گذاری کنید.
تمرکز کردن بر محدودیتها فقط باعث قدرتگرفتن آنها میشود. ضعفها و کاستیها را به زمینههایی برای رشد تبدیل کنید و سپس اقدام کردن برای رسیدن به پیشرفتی معنیدار را شروع کنید.
حتما بخوانید: انگیزه چیست؟چرا برای ادامه زندگی به انگیزه نیاز داریم؟
مغزتان را تمام روز درگیر خیرهشدن به صفحههای نمایش نکنید. تمام افراد باهوش و با استعداد، میخوانند و تفکر میکنند. بهجای اینکه بهدنبال سرگرمیها و تفریحهای سطحی باشید، زمان آن رسیده است که به دنبال راههای رسیدن به موفقیت و اعتماد به نفس وافعی و بیشتر باشید.
6. اعتماد به نفس واقعی ،همیشه به گذشته فکرکردن
فرقی نمیکند که چه شرایط خوب یا بدی در گذشته داشتهاید، چون آن اتفاقها قبلا رخ دادهاند. توجه خود را به امروزتان معطوف کنید و ساخت آیندهای بهتر را شروع کنید.
7. اعتماد به نفس واقعی ،با نگرانی پیشبینیکردن آینده
حتما بخوانید: 10 چیز که می توانید برای تقویت اعتماد به نفس خود انجام دهید
تنها راه رسیدن به آیندهای که میخواهید این است که همین الان مفید و کارآمد باشید. خیالها و رؤیاهایتان درمورد آینده ارزشی نخواهند داشت، مگر اینکه در همین لحظه دست به کار شوید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
8. اعتماد به نفس واقعی ، پرسیدن نظرات دیگران قبل از بیان نظر خود
حتما بخوانید: افزایش عزت نفس با چند روشی که شخصیت شما را میسازد
تجربیات و نظرات خودتان را بشناسید، موضع خودتان را داشته باشید و با پذیرابودن نسبت به اطلاعات جدید، دیدگاههای دیگران هم گوش دهید. سعی کنید همیشه در جایگاهی منفعل و تسلیم قرارنگیرید.
9. اعتماد به نفس واقعی ،تمرکز بیش ازحد بر جزئیات و به اندازهی کافی فکرنکردن به مسائل کلی
چشمانداز متعادلی داشته باشید تا بتوانید در کاری که انجام میدهید درگیر شوید، بدانید به کجا خواهید رسید و ببینید که چقدر پیش رفتهاید.
10. اعتماد به نفس واقعی ،به دنبال اشیاء (یا افراد یا چیزهای) بیرونی بودن، برای آرامکردن زخمهای درونی
کسانی که واقعا اعتماد به نفس دارند، از دردهای عاطفی خود آگاه هستند و فعالانه با درمان این دردها یا دریافت آموزشهای لازم برای رفع آنها تلاش میکنند و گرفتار مکانیسمهای دفاعی و لذتهای موقتیای نمیشوند که به برطرفکردن مشکل اصلی و زمینهای کمکی نمیکنند.
11. اعتماد به نفس واقعی ،تا?کید بر مشکلات کوچکی که واقعا اهمیتی ندارند
ایجاد مشکل و استرس غیرضروری را متوقف کنید، چون با این کار فقط از انرژی با ارزشی که باید بر رشد فردی و حرفهایتان سرمایهگذاری کنید، خالی میشوید.
12. اعتماد به نفس واقعی ،فکرکردن درمورد اشتباهها، پشیمانیها و شکستها بهجای تمرین قدرشناسی
بیشتر مردم دقیقا همان چیزی نیستند که میخواهند باشند. آدم های شاد و با اعتماد به نفس واقعی، قدر داشتههایشان را میدانند و این قدرشناسی باعث میشود که به رشد بیشتر و ساختن زندگی رضابت بخش برای خود ادامه دهند.
13. اعتماد به نفس واقعی ،هدردادن زمان برای مقایسهکردن خود با دیگران
از اینستاگرام بیرون بیایید؛ حسادت کردن و غبطه خوردن به زندگی دیگران، وقتی میتوانید ارزش واقعی خودتان را کشف کنید، هیچ فایدهای برایتان ندارد. فرصتهای بیشماری در جهان وجود دارد و هرچه برای بهبود مهارت هایتان بیشتر تلاش کنید، اعتماد به نفس واقعی و بیشتری پیدا میکنید و زندگی بهتری خواهید داشت.
منبع : inc
کلمات کلیدی:
مسیریابی خود اعتماد دارند
اعتماد به نفس واقعی با خود شیفتگی متفاوت است. هرچند این دو اغلب اشتباه گرفته می شوند، ولی افراد خود شیفته میخواهند، همه فکر کنند که آنها انسانهای ویژهای هستند. آنها به تحسین دیگران نیاز دارند و حس میکنند سزاوار تحسین و توجه دیگران هستند و این احساس، در ناامنیهای عمیق آنها ریشه دارد؛ ولی اعتماد به نفس واقعی هیچ ارتباطی با خودخواهی یا نیاز به تا?یید دیگران ندارد. این دوباهم متفاوت هستند، چون با پاداش و تا?یید دیگران ایجاد نمیشود، بلکه با سخت کوشی و ایجاد عادتهای عالی در خود شکل میگیرد. همراه ما باشید، در این مقاله 13 عادت مخرب را برایتان برشمردهایم که میتوانند اعتماد به نفس شما را تحت تأثیر قرار بدهند. همچنین به شما میگوییم چطور با ترک این عادات، میتوانید به اعتماد به نفس واقعی و شگفتانگیزی که همیشه آرزویش را داشتید، برسید.
افراد با اعتماد به نفس واقعی نیازی ندارند که دیگران آرامش و ثبات آنها را ببینند، چون اهمیتی به این مسئله نمیدهند. آنها میدانند که کدام طرف شمال است و به توانایی مسیریابی خود اعتماد دارند. برای آنها اهمیتی ندارد که چه موانعی بر سر راهشان قرارمیگیرد، چون به راهی که درپیش گرفتهاند، ایمان دارند و میدانند که میتوانند به مقصد نهاییشان برسند. جالب اینکه این عقیدهی آنها دیگران را نیز جذب میکند، چون باعث میشود که همه اعتماد به نفس واقعی بیشتری نسبت به خود داشته باشند.
متا?سفانه برای ایجاد اعتماد به نفس واقعی (چیزی که همهی ما میخواهیم) باید تلاش کنیم. شما نمیتوانید فقط با خریدن لباسهای جدید انتظار داشته باشید که اعتماد به نفس واقعی خود را درطول فرازو نشیبهای زندگی حفظ کنید، بلکه باید با کمک تمرینهای توسعه فردی، اعتماد به نفس تزلزل ناپذیر که آرزوی آن را داشتید، در خود ایجاد کنید.
بدون شک آن مربی درونی بداخلاق، در مقطعی از زندگیتان به شما انگیزه داده است، ولی الان شما را عقب نگه داشته است و عزت نفس شما را پایین آورده است.
به دنبال تا?یید دیگران بودن، این فکر را تقویت میکند که شما به تا?یید و تصدیق بیرونی نیاز دارید، ولی حقیقت این است که عشق درونی شما کافی نیست. برای اهمیت ندادن به حرف مردم و اینکه بتوانید شخصیت خودتان را بسازید، از تلاش برای برآورده کردن انتظارات دیگران دست بردارید و قدر خودتان را بدانید.
برای ایجاد اعتماد به نفس واقعی ، باید بتوانید به شایستگیها و تواناییهایتان افتخار کنید. پس به جای غرقشدن در سرگرمیهای موقتی، روی خودتان سرمایه گذاری کنید.
تمرکز کردن بر محدودیتها فقط باعث قدرتگرفتن آنها میشود. ضعفها و کاستیها را به زمینههایی برای رشد تبدیل کنید و سپس اقدام کردن برای رسیدن به پیشرفتی معنیدار را شروع کنید.
حتما بخوانید: انگیزه چیست؟چرا برای ادامه زندگی به انگیزه نیاز داریم؟
مغزتان را تمام روز درگیر خیرهشدن به صفحههای نمایش نکنید. تمام افراد باهوش و با استعداد، میخوانند و تفکر میکنند. بهجای اینکه بهدنبال سرگرمیها و تفریحهای سطحی باشید، زمان آن رسیده است که به دنبال راههای رسیدن به موفقیت و اعتماد به نفس وافعی و بیشتر باشید.
6. اعتماد به نفس واقعی ،همیشه به گذشته فکرکردن
فرقی نمیکند که چه شرایط خوب یا بدی در گذشته داشتهاید، چون آن اتفاقها قبلا رخ دادهاند. توجه خود را به امروزتان معطوف کنید و ساخت آیندهای بهتر را شروع کنید.
7. اعتماد به نفس واقعی ،با نگرانی پیشبینیکردن آینده
حتما بخوانید: 10 چیز که می توانید برای تقویت اعتماد به نفس خود انجام دهید
تنها راه رسیدن به آیندهای که میخواهید این است که همین الان مفید و کارآمد باشید. خیالها و رؤیاهایتان درمورد آینده ارزشی نخواهند داشت، مگر اینکه در همین لحظه دست به کار شوید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
8. اعتماد به نفس واقعی ، پرسیدن نظرات دیگران قبل از بیان نظر خود
حتما بخوانید: افزایش عزت نفس با چند روشی که شخصیت شما را میسازد
تجربیات و نظرات خودتان را بشناسید، موضع خودتان را داشته باشید و با پذیرابودن نسبت به اطلاعات جدید، دیدگاههای دیگران هم گوش دهید. سعی کنید همیشه در جایگاهی منفعل و تسلیم قرارنگیرید.
9. اعتماد به نفس واقعی ،تمرکز بیش ازحد بر جزئیات و به اندازهی کافی فکرنکردن به مسائل کلی
چشمانداز متعادلی داشته باشید تا بتوانید در کاری که انجام میدهید درگیر شوید، بدانید به کجا خواهید رسید و ببینید که چقدر پیش رفتهاید.
10. اعتماد به نفس واقعی ،به دنبال اشیاء (یا افراد یا چیزهای) بیرونی بودن، برای آرامکردن زخمهای درونی
کسانی که واقعا اعتماد به نفس دارند، از دردهای عاطفی خود آگاه هستند و فعالانه با درمان این دردها یا دریافت آموزشهای لازم برای رفع آنها تلاش میکنند و گرفتار مکانیسمهای دفاعی و لذتهای موقتیای نمیشوند که به برطرفکردن مشکل اصلی و زمینهای کمکی نمیکنند.
11. اعتماد به نفس واقعی ،تا?کید بر مشکلات کوچکی که واقعا اهمیتی ندارند
ایجاد مشکل و استرس غیرضروری را متوقف کنید، چون با این کار فقط از انرژی با ارزشی که باید بر رشد فردی و حرفهایتان سرمایهگذاری کنید، خالی میشوید.
12. اعتماد به نفس واقعی ،فکرکردن درمورد اشتباهها، پشیمانیها و شکستها بهجای تمرین قدرشناسی
بیشتر مردم دقیقا همان چیزی نیستند که میخواهند باشند. آدم های شاد و با اعتماد به نفس واقعی، قدر داشتههایشان را میدانند و این قدرشناسی باعث میشود که به رشد بیشتر و ساختن زندگی رضابت بخش برای خود ادامه دهند.
13. اعتماد به نفس واقعی ،هدردادن زمان برای مقایسهکردن خود با دیگران
از اینستاگرام بیرون بیایید؛ حسادت کردن و غبطه خوردن به زندگی دیگران، وقتی میتوانید ارزش واقعی خودتان را کشف کنید، هیچ فایدهای برایتان ندارد. فرصتهای بیشماری در جهان وجود دارد و هرچه برای بهبود مهارت هایتان بیشتر تلاش کنید، اعتماد به نفس واقعی و بیشتری پیدا میکنید و زندگی بهتری خواهید داشت.
منبع : inc
کلمات کلیدی: