سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از خدا بترسید ، ترسیدن وارسته‏اى که دامن به کمر زده و خود را آماده ساخته ، و در فرصتى که داشته کوشیده و ترسان به راه بندگى تاخته و نگریسته است در آنجا که رخت بایدش کشید و پایان کار و عاقبتى که بدان خواهد رسید . [نهج البلاغه]
https://keramatzade.com

معناگرایی زندگی تا چه میزان در ایجاد احساس نشاط و شادابی در زندگی تاثیرگذار است.

با این قوانین، زندگی فوق العاده ای بسازید واز آن لذت ببرید


زندگی برای هر کس معنای خاصی دارد. این مسئله به نحوه نگرش و افکار هر انسان، ارتباط مستقیم دارد. یعنی هر انسانی زندگی را به گونه ای می بیند که در مورد آن فکر می کند. هرچند نکته ای در این میان وجود دارد و آن این است که خلقت انسان به گونه ای است که کمال طلبی و هدفدار زندگیکردن، در ذات اوست. اما این خصلت ذاتی هم ممکن است به دلایل متعددی در نهاد برخی از افراد نهفته بماند و به فراموشی سپرده شود.

به طور کلی این مطلب برای اغلب افراد صادق است که بیهودگی و بی هدفی در زندگی، آنها را راضی نمی کند و مسلما اگر زندگی معنایی برای انسان نداشته باشد، زنده بودن یک انسان ارزشی نخواهد داشت. هرچند که همه امکانات زندگی کردن فراهم باشد.

دلیل ایجاد حس نارضایتی در زندگی به خاطر نداشتن یا کمبود رفاه نیست. چه بسیار افرادی که در زندگی ساده و حتی سختی قرار دارند، اما از زندگیراضی هستند و از لذتهای زندگی شان بهره می برند. آنچه مشخص است اینکه ناکامی در دریافت معنای واقعی زندگی است که موجب احساس ناامیدی و یاس در زندگی می شود.

می توان اینطور بیان کرد که زندگی دارای دو بعد است. یک بعد به معنای مادی و بعد دیگر معنوی است. آنچه مهم است اینکه هر انسانی کامیابی خود را بیشتر در کدام بعد ببیند. مسلما چیزهای مادی جزئی از زندگی هستند که فناپذیر و نابود شدنی هستند ولی مسائل معنوی، پایدار و فناناپذیرند. همان طور که روح انسان هم فناناپذیر است و با مرگ از بین نمی رود.

چه بسیار افرادی که به لحاظ مادی و رفاهی از بهترین امکانات برخوردار بوده و در نهایت دچار بحران هویت شده اند و گرفتار سرگشتگی و ناامیدی. همچون پسری 22 ساله که در بخشی از خاطرات خود اینطور بیان می کند:


" هرچند تمام کارهایی که جامعه برای خوشبخت شدن دیکته می کند، انجام داده بودم، اما هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی یافتم. نمی دانستم چرا زنده ام و چرا زنده بودنم می تواند مهم باشد. زندگی هیچ معنایی برایم نداشت. این بحران شک و پریشانی کم کم به تمامی جنبه های زندگی ام کشیده شد."

با خود فکر می کردم، آیا به راستی زندگی کاملا نسبی است؟آیا همه اش همین است؟ پنجاه-یا هشتاد سالی از این خوشی ها و ناخوشی های زودگذر استفاده کردن، کار کردن، خوابیدن، خوردن، لذت بردن از خوشی های زمینی و همین. و بعد انگار نه انگار که روزی زنده بوده ای؟! اگر چنین است پس اصلا چرا باید زندگی کرد؟چرا باید برای زندگی بی هدف تلاش کرد؟چرا باید خوب بود؟چرا باید به فکر سلامتی بود؟


حتما بخوانید: خودباوری و راه های تقویت آن?

مقابله با احساس گناه


 معنی زندگیحس نارضایتی در زندگی

هر چه بیشتر می گذشت همه چیز بیشتر غیرقابل تحمل می شد و مرا به این نتیجه می رساند که زندگی به راستی ارزش زیستن ندارد1

این عبارات نشان دهنده این هستند که بعد روحانی و معناگرایی زندگی تا چه میزان در ایجاد احساس نشاط و شادابی در زندگی تاثیرگذار است.

نویسنده ای به نام آلپورت می گوید: "امروزه در اروپا، روان شناسان و روان پزشکان، آشکارا از فروید(که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی می داند) روی برگردانده اند و به "هستی درمانی" روی آورده اند که مکتب "معنا درمانی" یکی از آنهاست.  

 

زندگی

حتما بخوانید:  خودخواهی چیست؟

اعتماد به نفس کاذب?

بحران معنا در زندگی امروز به یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر تبدیل شده است. همین امر به اضافه احساس کمبود معنویات در زندگی موجب شده تا به سمت ایجاد مامنی در این زمینه ها باشند. به این ترتیب بسیاری از علوم بشری ساخته شده تا نیازهای روحی و معنوی را پاسخ دهد در حالیکه این راهکارها هم اثر موقتی دارند. چرا که منشا الهی ندارند.

بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته اند ولی زمانی که به آن می رسند، آن را بی ارزش تر از آن می دانند که به خاطرش زندگی کنند. این بدان معناست که مسائل موجود در ذهن این افراد نمی تواند توجیه کننده زندگانی آنها باشد. به این ترتیب نمی توانند فلسفه مرگ و حیات را برای خود تعریف کنند و همین امر موجب افسردگی شان می شود.


آنچه مهم است دریافت این مطلب است که باور داشته باشیم که معنای زندگی باید باارزش تر از خود زندگی باشد و آنچه قرار است فلسفه زندگی را توجیه کند باید فراتر و والاتر باشد. می توان گفت که معنای یک زندگی به یک معامله شباهت دارد که منفعت و سود، آنرا توجیه پذیر می سازد.

مسلما توجیهی وجود ندارد که کسی بخواهد در معامله ای زیانبار شرکت کند.
هر کاری که می خواهد انجام شود باید فایده ای داشته باشد که در غیر این صورت، انجام آن بی معناست.

در مورد معنای زندگی هم همین بحث مطرح است. آنچه انسان به خاطر ان به دنیا می آید و از دنیا می رود، باید ارزشمندتر از زندگی باشد که در غیر این صورت انسان دچار خسران و ضرر شده است. آنچه مهم است حیات جاودان انسان است که به سرای آخرت مربوط می شود. هرچه در این دنیاست به خاطر انسان است و ابزاری برای اینکه به حیات واقعی خود برسد.

حتما بخوانید:  چشم زخم در قرآن و روش های مقابله با آن

قوانین موفقیت از دیدگاه قرآن?

امروز واقعا به چه چیزی در زندگی احتیاج دارید؟


هر کاری که انجام می دهید می تواند شما را خوشحال یا ناراحت کند. شما می توانید از زندگی خود راضی باشید و یا احساس ناخوشایند نارضایتی و نا‌کاملی از زندگی خود داشته باشید. شما می توانید از آنچه دارید احساس رضایت کنید و در راستای بهتر کردنش تلاش موفقیت‌آمیز کنید و یا ازش نا امید باشید.
اگر شما بخواهید که حتما به همه کارهایی که انجام می‌دهید برسید، احتمالا همیشه ناراحت خواهید بود و احساس ناامیدی و یاس و نارضایتی از آنچه امروزتان آنگونه است خواهید داشت.
اما نباید نا امید باشید. زیرا انتخاب با شما است.

چه چیزی شما را برای انجام زندگی ایده‌آل‌تان آماده خواهد کرد؟
ما انسان هستیم. ما خودمان را برای بهترینمان بودن آماده می‌کنیم. برای مثال به خودمان چیز هایی مانند این می گوییم:

وقتی 1 میلیون دلار در بانک داشته باشم، کارم را رها می کنم و کسب و کار خودم را شروع می کنم.
وقتی بازنشسته شوم به مسافرت و ماجراجویی خواهم رفت.


مشکل این اظهارات این است که آن ها شما را از اول برای شکست خوردن آماده می کنند. زمانی که شرایط باید ایجاد شوند تا شما موفق شوید، شما هرگز موفق نخواهید شد.
خب چه چیزی لازم است تا زندگی تون رو به این سبک تا 100 سالگی ادامه بدید. آیا داشتن یک خانه بزرگ و تمیز کمک می‌کنه؟
حقوق سالیانه تضمین شده چطور؟ اگر حقوق لازم باشه باید چقدر باشه؟ سالی 25 میلیون تومان؟ 50 میلیون تومان؟
نگاه به آینده به صورت اظهارات حقیقی و قطعی، می تواند هر انسانی را واقع گرایانه کند و شما را با جزییات چیزهایی که برای رسیدن به اهدافتاناحتیاج دارید آشنا خواهد کرد. این کمک می کند آن ها قابل انجام و همین طور دست یافتنی به نظر برسند.


چطور از حال لذت ببرید؟

اگر هر کاری که امروز انجام می دهید شما را بی‌رمق و ناراضی می‌کند، چه کار باید بکنید که امروز احساس خرسندی کنید؟ چگونه باید زندگی کنید تااحساس آرامش کنید؟ چطور باید زندگی کنید تا از لحظه لحظه زندگیتون لذت ببرید؟
من همیشه در حال تغییر و بهبود زندگی ام در این چند سال بوده ام. زمانی که با بخشی از کسب و کارم احساس رضایت می کردم، اون رو به کسی که احساس هیجان داشت میفروختم و زمانی که مشتریانی داشتم که احساس لذت از همکاری نداشتیم، راهمان را از هم جدا می کردیم. چه کاری می‌خواهم انجام دهم؟ بنویسم. پس طوری برنامه زندگی‌ام را چیده‌ام که بتوانم هر روز مقداری بنویسم. زمانی که کاری که انتخاب کرده‌ام را انجام می دهم، با زندگی‌ام خوشحال تر هستم. وقتی دو روز خوشحال تر هستم، احساس خرسندی بیشتری از زندگی دارم. بله زمانی که برنامه ریزی زندگی‌ام را طوری که بتوانم کارهایی که می خواهم را انجام بدهم و آنطور که می خواهم زندگی کنم می‌چینم، آینده‌ام را به طور واضح‌تری می توانم ببینم.
لازم نیست صبر کنم یک تفاق رویایی رخ بدهد تا خرسند باشم و به آینده امیدوار شوم؛ این ها می توانند همین امروز اتفاق بیفتند.


چگونه برای زندگی خود هدف تعیین کنیم؟

روشن‌سازی اهداف

حتما باید اهداف زندگی را روشن کرد؛ تا فرد به آنها آگاهی داشته باشد و در نتیجه این آگاهی است که رفتارهای فرد شکل می‌گیرد. در صورت عدمتعیین اهداف، انسان به فردی منفعل و فاقد اثرگذاری در زندگی، تبدیل می‌شود و اهدافی از سوی محیط و دیگران به وی تحمیل شده و رفتارهای فرد بر اثر اهداف دیگران که وی به آنها آگاهی ندارد، شکل می‌گیرد.

زندگی موفق

حتما بخوانید:  6 داستان از موفق ترین افراد که با شکست جنگیدند

رازهای  قانون جذب که با آن به موفقیت می رسید?

اهداف برای همه جنبه‌های زندگی

یکی از محورهای اصلی در تدوین هدف‌های زندگی، توجه به این موضوع است که زندگی، جنبه‌های مختلفی مانند جنبه‌های تحصیلی، شغلی،خانوادگی، اجتماعی و دینی دارد و فرد با رشد در تمامی جنبه‌ها، می‌تواند به سطح بالای ظرفیت وجودی خویش برسد. او بایستی برای جنبه‌های گوناگون زندگی، هدف‌هایی متناسب را مشخص نماید.ما نباید تنها برای جنبه‌ای خاص، هدف را تعیین کنیم؛ زیرا در آن صورت، رفتارهای دیگر، بدون هدف می‌مانند و در این صورت، رفتارهای فرد تنها تحت تاثیر هدف‌های یک جنبه زندگی او شکل می‌گیرد و در نتیجه، یا دچار رشد تک بعدی می‌شود و یا به دلیل فقدان تعادل در رفتارها، آن جنبه را نیز نمی‌تواند رشد دهد؛ زیرا جنبه‌های گوناگون سبک زندگی، با یکدیگر تعامل دارند و تغییرات هر جنبه بر جنبه‌های دیگر اثرگذار است.


نوشتن اهداف زندگی

برای تعیین هدف‌ها، ضروری است که هدف‌های خود را بنویسیم. شاید این موضوع جزئی و کم اهمیت جلوه کند؛ امّا نوشتن هدف‌ها، نقش بسیار مهمی در جهت درک، اصلاح و برنامه ریزی آنها دارد. شاید بگویید که حافظه من، حافظه ای قوی است؛ امّا همیشه این جمله را آویزه گوش کنیم که کمرنگ ترین قلم‌ها هم ماندگارتر از قوی ترین حافظه‌ها هستند. زمانی که فرد هدف‌های خود را بنویسد، با مرور آنها، نسبت به آنها درک و شناخت بهتری پیدا می‌کند و با درک بهتر آنها، در صورت لزوم، می‌تواند آنها را اصلاح کند. زمانی که فرد هدف‌های خود را می‌نویسد، در واقع، برای خودش یک سند تهیه می‌کند و تعهد به سند، بسیار بیشتر از گفتار شفاهی است.


تعیین اهداف کلی

فرد برای تعیین و نوشتن هدف‌های هر جنبه زندگی، در مرحله اول، می‌تواند افق‌ها و چشم اندازهای کلی آن جنبه را بیان کند. در این مرحله، فرد هدف‌های خود را باید به صورت کلی تعریف کند. تخیل در این مرحله، می‌تواند بسیار مورد استفاده قرار بگیرد؛ به طوری که فرد تمامی تصورات خود را نسبت به آینده خویش، تعیین کند و حتی می‌تواند آنها را در ذهن خود پرورش دهد. یکی از عوامل بسیار مهم در تعیین هدف‌های کلی، آگاهی از ظرفیت‌های وجودی است که خداوند به انسان عطا کرده است. بر همین اساس، توجه به مبانی دینی و انسان‌شناسی در تعیین هدف‌ها، نقش مهم و موثّری دارد.



تعیین اهداف جزئی

پس از آن که فرد هدف‌های کلی خود را تعیین کرد، بایستی برای رسیدن به هدف‌های فوق، مجموعه ای از هدف‌های جزئی و عینی را تدوین کند. در این مرحله، فرد با توجه به واقعیات، هدف‌هایی جزئی و دست یافتنی را طراحی می‌کند.


ارزیابی اهداف


پس از تعیین هدف‌های جزئی و عینی، بایستی یک ارزیابی نیز داشته باشیم. انسان، زمانی که هدف‌های خود را تعیین کرد، باید آنها را مورد ارزیابی قرار دهد و ارزیابی خود را بر اساس نتیجه هدف‌ها، تصور کند. در مرحله ارزیابی هدف‌ها، می‌بایست به علائق و باورهای خود توجه کنیم.



اولویت بندی اهداف

هدف‌هایی که از مرحله ارزیابی هدف‌های موفق گذر کنند، بایستی اولویت بندی شوند. در این مرحله،اهداف بر اساس اهمیت زمانی و اولویت بندی، به گروه‌های بلندمدت، میانی و کوتاه مدت، تقسیم می‌شوند و می‌توانند به فرد کمک کنند.


برنامه‌ریزی برای تحقق اهداف

فرد برای تحقق هدف‌های خود، بایستی برنامه ریزی کند. وی در این مرحله باید به توانایی‌ها و مهارت‌های خود توجه ویژه ای داشته باشد و در صورتی که تحقق هدفی نیازمند مهارت خاصی باشد و فرد فاقد آن مهارت باشد، باید برای کسب مهارت‌های لازم، اقدام کند یا آن که هدف خود را تغییر دهد.


عمل

فرد در مسیر تحقق هدف‌های خود، باید رفتارهایی متناسب با آنها انجام دهد. او در این مرحله می‌تواند با توجه به هدف‌های خود، با دیگران و افراد آگاه در زمینه انجام رفتارهای مناسب، در جهت تحقق هدف‌هایش، مشورت کند و با توجه به هدف‌های اولویت دارش در جنبه‌های گوناگون زندگی، اعمال مختلفی را انجام دهد.

 


حتما بخوانید:  6 راه برای ثروتمند شدن

ثروتمند شدن از دیدگاه قرآن?

ارزیابی رفتارها

ما باید دائما رفتارهایمان را با توجه به هدف‌هایی که برای خود متصور هستیم، مورد ارزیابی قرار دهیم. هدف‌ها، مبنایی برای ارزیابی رفتارهای انسان هستند. در صورتی که فرد در وصول به اهداف موفق نشود، بایستی رفتارهای خود را تغییر دهد؛ تا رفتارهای مذکور به اهداف منتهی شوند.از آن جا که بعضی رفتارها بدون تامّل و تدبّر از ما سر می‌زند، می‌توان با توجه به رفتاری که اکنون انجام می‌دهیم، هدف‌هایمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و حتی به برخی از هدف‌های پنهان شده، آگاهی یابیم.

گروه تحقیقاتی کرامت

 

دانلود PDF مقاله:بااین قوانین زندگی فوق العاده ای بسازید واز آن لذت ببرید


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط احمدرضا کرامت 97/5/28:: 10:50 عصر     |     () نظر